تناقض گویی های پدر و دختر، معمای تازه قتل داماد

تناقض گویی های پدر و دختر، معمای تازه قتل داماد

قضات دادگاه کیفری استان تهران پس از محاکمه پدر و دختری که متهم هستند در یک جدال خونین شوهر دختر را به قتل رسانده اند پرونده را به دلیل نقص در تحقیقات به دادسرا بازگرداندند.

به گزارش خبرنگار ما، در ابتدای این جلسه محاکمه که دیروز در شعبه 71 دادگاه کیفری برگزار شد صفر خاکی نماینده دادستان تهران علیه پدر و دختر متهم به قتل اقامه دعوا کرد و گفت؛ 26 تیرماه سال 84 ماموران بسیج در بلوار ملت اعلام کردند جسد مردی را که غرق در خون و طناب پیچ شده بود داخل یک کمد پیدا و افرادی که جسد را حمل می کردند نیز دستگیر کرده اند. به دستور بازپرس جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت و تحقیقات برای مشخص شدن علت قتل آغاز شد، بررسی ها نشان داد مقتول 37 ساله به نام صفر داماد جبار متهم ردیف اول و شوهر آزیتا متهم ردیف دوم است.

نماینده دادستان تهران ادامه داد؛ در ابتدا این پدر و دختر مدعی شدند صفر خودکشی کرده اما بعد جبار اعتراف کرد دامادش را به قتل رسانده چرا که دخترش آزیتا را آزار می داده است. در همین حال پزشکی قانونی اعلام کرد ضربات متعدد با جسم سخت بر سمت چپ سر و صورت مقتول وارد آمده و علاوه بر آن آثار جراحت با چاقو نیز در چانه و بینی صفر به همراه آثار خفگی روی گردن وی مشهود است. کارشناسان در ادامه نظر دادند خفگی و آثار ضربات جسم سخت هر دو کشنده بوده و این فرد خودکشی نکرده بلکه وی به دست کسی به قتل رسیده است. ضمن اینکه آثار و جراحات بسیار دیگری نیز در تمام قسمت های بدن مقتول وجود داشت که از درگیری قبل از قتل خبر می داد.

خاکی ادامه داد؛ مدارک موجود در پرونده نشان می دهد جبار عامل قتل دامادش است و آزیتا نیز پدرش را به این کار تشویق کرده به همین خاطر به عنوان نماینده دادستان تقاضای مجازات متهمان را دارم. سپس اولیای دم صفر در جایگاه حضور یافتند و برای متهم اصلی پرونده تقاضای قصاص کردند.

اظهارات یک شاهد

در ادامه قاضی عزیزمحمدی - رئیس دادگاه - از یکی از دوستان مقتول که شب قبل از حادثه همراه صفر بود خواست در جایگاه حاضر شود. وی گفت؛ من و صفر از قدیم با هم دوست بودیم، چند ماه قبل از حادثه روز عاشورا صفر و همسرش به خانه ما آمدند، آنها دعوا کرده بودند، می خواستند جدا شوند، اما من آنها را آشتی دادم و ماجرا تمام شد و آن دو به خانه خودشان رفتند. مدتی بعد آزیتا با من تماس گرفت و گفت با صفر دعوا کرده و صفر مدتی است که به خانه نیامده است. من با اقوام صفر تماس گرفتم و متوجه شدم او به خانه مادرش رفته است، از طریق برادرانش دوباره صفر و آزیتا را آشتی دادم و وی به خانه اش برگشت ولی دوباره قهر کردند. این شاهد ادامه داد؛ یک شب قبل از حادثه، صفر پیش من آمد و با هم بیرون رفتیم، در راه به من گفت پدرزنم یک هفته است که به خانه ما آمده و نمی رود، تو به او بگو برود. من این مسوولیت را نپذیرفتم اما به صفر گفتم حاضرم دوباره واسطه شوم آنها با هم آشتی کنند. با هم به خانه صفر رفتیم، او چند روزی بود که منزل را ترک کرده بود، من وارد خانه شدم و با پدر آزیتا گفت وگو کردم، حتی به وی گفتم شما هم رضایت دهید این دو نفر آشتی کنند، اما او قبول نکرد و گفت زندگی آزیتا و صفر سرانجامی ندارد و این دو باید جدا شوند، بعد صفر مرا سوار ماشین کرد که به منزلم بازگرداند، در راه به من گفت می ترسم پدرزنم مرا بکشد هر چه اصرار کردم به خانه ما بیا و چند شبی پیش من باش قبول نکرد و فردای آن روز وی به قتل رسید.

پاسخ های متهم ردیف اول

پس از اظهارات این مرد نوبت به جبار متهم ردیف اول رسید تا در برابر اتهام مباشرت در قتل از خود دفاع کند. اما قبل از آغاز دفاعیات جبار از ماموران خواست آزیتا را از دادگاه بیرون ببرند. وی سپس به سوالات قضات دادگاه پاسخ داد.

قاضی؛ اتهام شما قتل عمدی دامادتان صفر است قبول دارید؟

متهم؛ قبول ندارم، دامادم خودکشی کرده است.

قاضی؛ چرا یک هفته در خانه دخترت مانده بودی؟

متهم؛ آزیتا و صفر با هم اختلاف داشتند و من برای حل اختلاف به آنجا رفته بودم.

قاضی؛ تعریف کن دامادت چطور خودکشی کرد.

متهم؛ شب حادثه صفر و دوستش که در جایگاه قرار گرفت و شهادت داد نزد من آمدند. بحث بر سر این بود که آزیتا و صفر از هم جدا شوند، آزیتا مهریه اش را می خواست اما دوست صفر می گفت بهتر است دخترم از مهریه بگذرد، صفر در حالت عادی نبود یکدفعه لباسش را درآورد و روی مبل نشست. وقتی به نتیجه نرسیدیم دوست صفر رفت، من هم رختخواب آماده کردم و خوابیدم. نیمه شب صدای داد و فریاد آمد و متوجه شدم آزیتا و صفر دوباره با هم درگیر شدند بعد صفر بیرون آمد و با سرعت به سمت آشپزخانه رفت، قندشکن را برداشت و پشت سر هم بر سرش ضربه زد، هرچه فریاد زدم چرا این کار را می کنی، آرام نگرفت، بعد روی مبل افتاد و جان داد.

قاضی؛ ضربات به سمت چپ سر صفر وارد شده در صورتی که او راست دست است و نمی توانسته با دست راست به سمت چپ خود ضربه بزند. در این باره چه می گویی؟

متهم؛ نمی دانم.

قاضی؛ ضربات چاقو را چه کسی به صورت صفر وارد کرده است، مگر می شود یک نفر هم بر سر خودش بزند و هم با چاقو صورتش را زخمی کند؟ با اینکه مدعی هستی صفر از آشپزخانه تا پذیرایی بر سر خودش می کوبیده و راه می رفته است در هیچ جای خانه لکه خون نیست؟ آثار خفگی که پزشکی قانونی نظر داده به خاطر چیست و سایر آثار جراحت بدن مقتول به چه دلیل است؟

غمتهم به هیچ یک از این سوالات پاسخ نداد و فقط گفت من در این باره چیزی نمی دانم.ف

قاضی؛ پس چرا جسد را به خارج از خانه منتقل کردی، تو که مدعی هستی او را به قتل نرساندی؟

متهم؛ از ترسم این کار را کردم.

قاضی؛ مقتول ورزشکار و قوی هیکل بوده پس به تنهایی نمی توانستی او را داخل کمد بگذاری و همدست داشته یی.

متهم؛ کمد را روی زمین خواباندم و جسد را داخل آن گذاشتم. هیچ کس همدستم نبود.

قاضی؛ پسرت در آن روز کجا بود؟

متهم؛ پسرم به پادگان برگشته بود، شب قبل از حادثه رفت. او از ماجرا خبر نداشت.

قاضی؛ پزشکی قانونی نظر داده قتل ساعت دو بعدازظهر اتفاق افتاده یعنی هشت ساعت قبل از پیدا شدن جسد، اما تو مدعی هستی او شب خودکشی کرده، این به خاطر مخفی کردن دست داشتن پسرت در این قتل نیست؟

متهم؛ این حادثه شب اتفاق افتاد و پسرم در آن زمان نبود.

قاضی؛ اما همسایه ها پسرت را ساعت دو بعدازظهر دیده اند که سراسیمه از پله ها پایین می آمده است.

متهم؛ پسرم در خانه نبود، این دروغ است.

آزیتا در برابر هیات قضات

بعد از متهم ردیف اول قاضی عزیزمحمدی دستور داد آزیتا را به دادگاه بیاورند تا به وی تفهیم اتهام شود.

قاضی؛ اتهام شما معاونت در قتل شوهرتان است. قبول دارید؟

آزیتا؛ قبول ندارم.

قاضی؛ علت اختلاف تو و صفر چه بود؟

آزیتا؛ شوهرم مرا گول زد و با احساساتم بازی کرده بود، من زن تحصیلکرده یی هستم، عاشق شدم و ازدواج کردم، حتی وقتی فهمیدم صفر دو بار پیش از من ازدواج کرده و جدا شده باز هم حاضر شدم نزد وی بمانم و زندگی کنم. اما با من بدرفتاری می کرد، کتکم می زد. او چندین بار با چاقو قصد کشتن مرا داشت اما فرار کردم و همسایه ها به دادم رسیدند.

قاضی؛ چه چیز باعث شده بود تا این اواخر تصمیم به جدایی بگیرید؟

آزیتا؛ مدتی قبل از حادثه ما به شمال و از آنجا برای دیدن خواهرشوهرم به اردبیل رفتیم، چند روزی در خانه او میهمان بودیم که یک روز شوهرم وارد خانه شد، بسیار عصبانی بود بعضی وقت ها این حالت به او دست می داد، به طرف من آمد موهایم را دور دستش پیچید و روی زمین انداخت، کشان کشان به داخل حمام برد، لباس هایم را پاره کرد و آنقدر کتکم زد که بی حال شدم. خواهرشوهرم فریاد می زد و از صفر می خواست مرا رها کند، بعد خواهرشوهرم من را از حمام بیرون آورد. چون کاملاً بی حال بودم، صفر فکر کرد مرده ام و از خواهرش پرسید که من نفس می کشم یا نه، وقتی مطمئن شد زنده هستم از خانه بیرون رفت و دیگر نیامد. او تلفنی به خواهرشوهرم چند بار گفت به آزیتا بگو به خانه پدرش برود تا من طلاقش بدهم. من هم به خانه پدرم رفتم و بعد هم با وی به تهران آمدیم تا من از صفر جدا شوم.

قاضی؛ روز حادثه با شوهرت مشاجره داشتی؟

آزیتا؛ صفر چند روزی به خانه نیامده بود، وقتی آمد، دوستش همراهش بود و آن روز قرار شد شنبه صبح به دادگاه برویم و تقاضای طلاق بدهیم. شوهرم اهل زندگی نبود اگر بود با همان زن اول و دومش زندگی می کرد او چند زن صیغه یی داشت.

قاضی؛ چه زمانی متوجه مرگ شوهرت شدی؟

آزیتا؛ من با صدای داد و فریاد از اتاقم بیرون آمدم و دیدم صفر غرق در خون است، پدرم گفت باید جسد را مخفی کنیم چون هیچ کس باور نمی کند که من مجبور شدم با صفر درگیر شوم و از خودم دفاع کردم، من حتی جراحات روی صورت پدرم را هم بعداً در اداره آگاهی دیدم.

قاضی؛ برادرت کی به خانه آمد؟

آزیتا؛ او اصلاً به خانه ما نیامده است.

قاضی؛ اما پدرت گفت او یک شب قبل از قتل از منزل تو رفت.

آزیتا؛ من حالم خوب نیست به همین خاطر فراموش کردم او برای آشتی دادن ما آمده بود که نشد و بعد رفت.

قاضی؛ پدر 73 ساله ات چطور حریف شوهر ورزشکار و 37 ساله تو شد؟

آزیتا؛ پدرم هم ورزشکار و بسیار قدرتمند است. او برای نجات خودش صفر را کشت البته من تا جسد را دیدم، بیهوش شدم.

پس از اظهارات آزیتا به خاطر تناقض گویی های متعدد این پدر و دختر قضات شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران برای برطرف کردن نواقص پرونده و ایراداتی که در آن وجود داشت پرونده را دوباره به دادسرا بازگرداندند و خواستار انجام تحقیقات مجدد شدند.

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.