آغوش مادر واقعا درد نوزاد را کاهش می‌دهد

آغوش مادر واقعا درد نوزاد را کاهش می‌دهد

تحقیقات تازه نشان داده است که تماس پوست با پوست مادر و نوزاد واقعا می‌تواند درد نوزادان را کاهش دهد.

پژوهشگران می‌گویند که آغوش مادر می‌تواند برای نوزاد به ویژه طی یک پروسه پزشکی درمانی مانند یک مسکن طبیعی عمل کند و درد او را کاهش دهد.

این متخصصان همچنین یادآور شدند که تماس با پوست بدن مادر نه تنها از درد وی می‌کاهد، بلکه حتی می‌تواند بهبودی نوزاد را نیز تسریع کند.

این واقعیت که نوزادان و کودکان خردسال وقتی در حین انجام آزمایشات یا پروسه‌های درمانی، در آغوش مادرشان درد و رنج کمتری را تجربه می‌کنند یک واقعیت قابل درک بوده و دور از انتظار نیست.

این مطالعه از سوی متخصصان دانشکده پرستاری دانشگاه مک گیل در مونترال صورت گرفته و البته چندین انستیتو آکادمیک دیگر در کانادا نیز در انجام این تحقیقات همکاری داشته‌اند. به علاوه این تحقیق که شرح آن در مجله پزشکی BMC Pediatrics به چاپ رسیده از سوی انستیتو تحقیقات بهداشتی کانادا تامین بودجه شده است.

در این پژوهش مادران و نوزادان سه بیمارستان در کانادا تحت بررسی و مطالعه قرار گرفتند. همچنین 61 نوزاد حدودا 10 روزه در این تحقیق شرکت داشتند.

Afshin London - انگلستان - لندن
این شوخیه؟این پژوهش میخواد؟مثل این میمونه که بگن آب تشنگى را برطرف میکنه
شنبه 7 اردیبهشت 1387

mehrnoosh - ایران - اهواز
وای الهی دردوبلای پسرم بخوره تو فرق سرم.
شنبه 7 اردیبهشت 1387

نوه ی ابلیس - ایران - گرگان
دوستان عزیز
مادر درد را از کودک می گیرد و به خود منتقل می کند و شما نباید این موجود ناشناخته را دست کم بگیرید همچنان که دانشمند محترم رازی در فلسفه و منطق خود همیشه انسان را مساوی با خدا میدونست وهیچ موقع نه امتیازی از انسان کم کرد و نه امتیازی به خدا داد .و او نهصد سال پیش یکی از قربانیان دین و خرافات بود ولی ما در قرن 21هنوز به دین و خرافه پرستی ایمان داریم ومن می گویم مرگ بر ما!!!که تا حالا نفهمیده ای پیامبر واقعی خدا در روی زمین مادر است...
شنبه 7 اردیبهشت 1387

thornbird - انگلیس - لیدز
سلام.من در تایید نتایج تحقیق تجربه ای را دارم که دوست داشتم برایتان بنویسم.پسرمن با کلیفت پالت (لب شکری در زبان خودمان)به دنیا آمد. در یکسالگی عمل شد. عمل موفقیت آمیزش حدود 4 ساعت طول کشید.وقتی به هوش آمد٬ پزشکش و پرستاران نتوانستند که در اتاق مراقبتهای ویژه آرامش کنندو به ناچار من را صدا زدند. اول من را توجیه کردند که از دیدن لب و دهان خونینش شوکه نشوم.بعد که با لباس مخصوص وارد اتاق شدم پرستارها روی سرش بودند و نمی توانستند ساکتش کنند. من را که دیدند بچه را به من دادند. به محض اینکه به بغلم آمد٬ سرش را روی شانه هایم گذاشت. من هم شروع به خواندن همان لالایی قدیمی ایرانی که می گوید: لالا لالا گل پونه و یا گل لاله و یا گل چایی کردم.دقایقی بعد پسرم به خواب عمیقی فرو رفت. پرستارها و دکترش که واقعا مرد نازنینی بود٬ از محتوای این لالایی از من می پرسیدند. البته من همین لالایی را بارها و بارها در منزل برای پسرم و دخترم خوانده بودم. خواندن دوباره آن همراه با بوی آشنای مادر دلیل خوبی برای آرامش پسرم بود.
یکشنبه 8 اردیبهشت 1387

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.