آخرین تحولات در روابط ایران و آمریکا

آخرین تحولات در روابط ایران و آمریکا

هفته گذشته زمانی که نیروهای عراقی که بخش بزرگی از آنان را افراد سپاه بدر وابسته به مجلس اعلاء (عبدالعزیز حکیم) تشکیل می دادند حمله بزرگ خود را به مقتدی صدر و نیروهای هوادار وی آغاز کردند پرزیدنت بوش که شعف خود را از آغاز عملیات پنهان نمی داشت آن روزها را "لحظه تعیین کننده" خواند. البته باید قبول کرد که آنچه که آقای بوش بر زبان آورد چندان دور از واقعیت نبود چرا که ارتش عراق برای اولین بار در یک آزمایش بزرگ در برابر نیروهای سرخی قرار می گرفت که در صورت پیروزی می توانست تحولات زنجیره ای بسیاری را در عراق شکل دهد. تنها اشکالی که در جریان این درگیری گسترده و بی ترحم بوجود آمد این بود که نتیجه حاصله درست خلاف انتظار آقای بوش، رهبری کاخ سفید، پنتاگون و سازمانهای جاسوسی آمریکا از آب درآمد.


عدم قابلیت ارتشی که صدها میلیون دلار برای تجهیز و آموزش آن هزینه شده بود در رویاروئی با سپاه مهدی به اینجا منجر شد که پنتاگون اینگونه نظر دهد که "هیچ سند تجربی که نشان دهد نیروهای عراقی قادرند بر روی پای خود بایستند وجود ندارد."


این مسئله که نیروهای عراقی بتوانند ابتکار عمل را بدست بگیرند برای آمریکا از اهمیتی حیاتی برخوردار بود. پیروزی در این درگیری می توانست به آمریکا این امکان را دهد که نیروهای خود را به طور قابل ملاحظه ای کاهش دهد و هم چنین باعث می گردید که اقتدار دولت عراق تثبیت شده و نیروهای شیعی خارج از حکومت که خطر بسط نفوذ ایران در عراق را در بطن خود داشتند یا منهدم شده و یا آرایش سازمانی شان درهم ریخته و نقش تعیین کنندگی خود را از دست بدهند. وضع اما آنگونه که انتظار آمریکا و دولت آقای نورالمالکی بود پیش نرفت و اوضاع به مراتب از قبل پیچیده تر شد.

درگیری های هفته گذشته نه تنها ارتش تازه تجهیز شده عراق را ناتوان تر از آنچه که تصور می شد نشان داد بلکه بدتر از همه اینکه ایران را برای اولین بار پس از حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ به عنوان قدرتی غیرقابل چشم پوشی مطرح نمود. تا پیش از این جریانات تصور بر این بود که نقش ایران در عراق محدود به سازمان دهی حرکات ایذائی علیه ارتش آمریکاست اما اخباری که از جریانات درگیریها به بیرون درز کرد حاکی از آن بود که ایران از موقعیتی برجسته و تعیین کننده در معادلات سیاسی عراق برخوردار است و مصیبت بار اینکه این اقتدار خود را در حساسترین بخش از خاک عراق جائی که شریان نفت این کشور از آن عبور می کند بروز داد.

سردار قاسم سلیمانی که نامش هم در لیست حامیان تروریسم وزارت خزانه داری آمریکا و هم در لیست افراد تحت نظر و ممنوع المعامله در قطع نامه ١۷۴۷ سازمان ملل آمده است نقش کلیدی در کنترل اوضاع بصره بازی نمود. نقش قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس در به کنترل درآوردن اوضاع بصره حکایت از واقعیت تلخی می کرد که آمریکا همواره از رویاروئی با آن وحشت داشت. گوئی پنج سال حضور نظامی آمریکا در عراق و استفاده از یک ارتش ۱۵۰۰۰۰ نفری و نیز ١۵٠٠٠٠ نفر مزدوران ارتش های خصوصی و بخش عظیمی از یک ناوگان دریائی بی همتا و هزینه ای نجومی معادل ۵۰۰ میلیارد دلار(لطفا این لینک را ببینید)یکباره در برابر حرکت حیرت انگیز ایران ذوب شد و از میان رفت.


آمریکا نتوانست در جریان درگیریهای بصره نقشی بهتر از یک ناظر و انجام چند عملیات محدود هوائی برای کمک به ارتش عراق بازی کند. این خبری بسیار نومید کننده و در عین حال تهدید کننده برای آمریکا بشمار می رود. مدتی پیش از آغاز درگیریها در بصره هر از گاهی منطقه سبز در بغداد مورد حملات راکتی قرار می گرفت که ارتش آمریکا میلیشای هوادار ایران را مسئول این جریانات می دانست. کمتر کسی به این مسئله توجه می کرد که با اوج گیری شایعه حمله آمریکا به ایران، احتمالا ایران با انجام عملیات نسبتا محدود پرتاب راکت توسط نیروهای تحت نفوذ خود، به آمریکا پیام می دهد که تا چه اندازه می تواند آسیب پذیر باشد. طبیعی است که تجمع یک نیروی بزرگ و کلاسیک در یک منطقه می تواند هدف آسانی برای عملیات انتقامی باشد. ظاهر امر نشان می دهد که آمریکا نیز پیام ایران را دریافته و هم از این رو آقای نوری المالکی را تشویق به درهم کوبیدن و از هم پاشیدن جنبش المهدی نمود و به این ترتیب بیهوده نبود که آقای بوش عملیات مذکور ر"اتعیین کننده" نامید.


شکست تلاش های آمریکا برای ایزوله کردن ایران در عراق موضوع تهدید کننده ایست که هر چه زودتر آمریکا باید چاره ای برای آن بیاندیشد. هفته آینده از این حیث پر اهمیت است. ژنرال دیوید پتراوس (David Petraeus) و سفیر آمریکا رایان کراکر (Ryan Crocker) باید طی گزارشی در کنگره آمریکا نمایندگان را در جریان آخرین تحولات عراق بگذارند و به سئوالات مربوطه پاسخ دهند. تصور می رود پتراوس که یکی از مدافعان حمله به ایران و عنصری جنگ طلب و همراه و همگام دفتر آقای چنی است بدلیل پیشنهادش برای افزایش نیروهای آمریکائی در سپتامبر سال گذشته (۳۰۰۰۰ تن) مورد بازخواست شدید قرار گیرد.

در این میان نکته جالب توجه نشانه هائی است که از یک تحول فکری در بخشی از سیاستمداران برجسته و رده اول آمریکائی حکایت می کند.

سناتور بایدن (Joseph Biden) که هفته آینده به هنگام ادای توضیحات پتراوس ریاست کمیته روابط خارجی سنا را بر عهده خواهد داشت در مورد اظهار نظر آقای بوش مبنی بر "لحظه تعیین کننده" می گوید، من فکر می کنم پرزیدنت با بیان این مطلب تنهانیمی از حقیقت را بیان می کند.بایدن در یک اظهار نظر که از سوی رهبران رده یک سیاسی در آمریکا کم سابقه بنظر می رسد اعلام می کند: "من فکرمی کنم به یک تلاش عظیم دیپلماتیک نیاز داریم. ما باید درگیر گفتگو و مذاکره با قدرت های اصلی منطقه، همسایگان عراق و سازمان ملل برای یافتن راه حل شویم چیزی که کابینه بوش بشدت از آن دوری می کند." سخنان این سناتور پرنفوذ در انطباق با گزارش بیکر- همیلتون است که

بطور کامل از سوی ریاست جمهوری و معاون او نادیده گرفته شد.


نشانه های دیگری نیز از احتمال مذاکره جدی بین آمریکا و ایران این روزها به چشم می خورد. هنری کیسینجر نه تنها یک سیاستمدار کهنه کار و با نفوذ و در ارتباط نزدیک با لابی اسرائیل است بلکه مشاور سیاسی جان مک کین نیز هست. علیرغم شعارهای جنگ طلبانه مک کین که چندی پیش توسط وی مطرح گردید کیسینجر چند روز پیش برای نخستین بار با چرخشی صد و هشتاد درجه نسبت به مواضع گذشته خود از شروع "مذاکرات غیرمشروط" با ایران سخن گفت. همزمان با سخنان کیسینجر آقای دنیس راس (Dennis Ross) یکی از رهبران و فعالان لابی اسرائیل، عضو برجسته انستیتوی واشنگتن (Washington Institute for Near East Policy) و اولین مدیر فکرانباره Jewish People Policy Planning Institute که از احترام و اعتبار بالائی در اسرائیل برخوردار است نیز از مذاکره مستقیم و بدون قید و شرط با ایران حمایت و پشتیبانی کرد.

ظواهر امر نشان می دهد که سیاست های تهاجمی احمدی نژاد که در هماهنگی کامل با سپاه پاسداران طراحی و اجراء شده است بیش از دولتهای گذشته ایران، آمریکا را وادار به عقب نشینی کرده است هر چند که می توان گفت که این پروژه قاعدتا باید هزینه سنگینی را به کشور تحمیل کرده باشد. آیا عدم همخوانی درآمدها و هزینه های ارزی که چندی پیش توسط روزنامه سرمایه مطرح گردید می تواند بیانگر هزینه ای باشد که ایران برای تبدیل حالت تهاجمی آمریکا به یک حالت تدافعی پرداخته باشد؟ سرمایه می نویسد:

"طبق اعلام وزارت نفت، درآمد حاصل از فروش نفت در سال‌های ١٣٨۴ و ١٣٨۵ به ترتیب حدود ۵٢ و ۵۶ میلیارد دلار بوده و در سال ١٣٨۶ نیز پیش ‌بینی می‌شود که درآمد نفت به ۶٠ میلیارد دلار برسد. به عبارت دیگر مجموع درآمد نفت در سه سال گذشته بالغ بر ١۶٨ میلیارد دلار برآورد شده است.

این در حالی است که طبق اعلام رییس‌ جمهوری در گفت ‌و گوی اخیر خود با سیما که در ارتباط با گرانی‌های اخیر صورت گرفت، مخارج ارزی دولت در این سه سال به ترتیب، ٣١، ٣٢ و ٢٧ میلیارد دلار و روی هم رفته معادل ٩٠ میلیارد دلار اعلام شد.

چنانچه رقم ورودی ارز حاصل از نفت که در اختیار دولت و خزانه است ١۶٨ میلیارد دلار و خروجی آن بابت مخارج ارزی ٩٠ میلیارد دلار برآورد شود، باید ورودی ارز به حساب ذخیره ارزی در این سه سال بین ٧٠ تا ٧٨ میلیارد دلار باشد اما بر اساس آخرین اعلام رییس کل بانک مرکزی و یکی از معاونان او، هم ‌اکنون موجودی حساب ذخیره ارزی در ١٠ آذر ماه امسال، کمتر از ٩ میلیارد دلار بوده است.

با توجه به آمار حساب ذخیره ارزی و آمار مخارج ارزی اعلام شده از سوی رییس‌ جمهوری که قبلا نیز از سوی فرهاد رهبر، اولین رییس سازمان مدیریت و برنامه ‌ریزی دولت احمدی ‌نژاد، در یک مناظره تلویزیونی با محمد ستاری فر، رییس اسبق سازمان مدیریت و برنامه ‌ریزی در زمان دولت خاتمی اعلام شده بود، این پرسش مطرح می ‌شود که دلیل ناهمخوانی موجودی حساب ذخیره ارزی با میزان درآمد نفت و مخارج ارزی دولت چیست؟"

واقعیت اینست ایران در عراق هم بخشی از مسئله و هم بخشی از راه حل را برای آمریکا تشکیل می دهد اما با این همه آیا امکان گفتگوی بلاشرط با دولتی که رئیسش هالوکاست را انکار می کند و خواهان نابودی دولت اسرائیل است آنهم در سال انتخابات وجود دارد؟حال اگر آمریکا به این راه حل تن در ندهد منطق چنین حکم می کند که باید هر چه زودتر دست به حمله نظامی گسترده و موثری بزند. چرا؟ باین دلیل که اقتصاد بسرعت در حال انقباض آمریکا امکان درگیر شدن در یک جنگ و عملیات نظامی گسترده را در آینده ای نه چندان دور از دولت آمریکا برای سالها سلب خواهد کرد.

نیروهای حامی تز تغییر رژیم بخوبی می دانند که پنجره زمانی کوچک و محدود است. رکود فعالیت های اقتصادی درآمد دولت را از محل مالیاتها کاهش خواهد داد ضمن اینکه هزینه روزانه ۴۰۰ میلیون دلار در عراق باضافه مخارج امنیتی و غیره بنحوی طاقت فرسا بر دوش دولت سنگینی می کند. برای نئوکان ها حرکت به سمت ایران یا امروز است یا هرگز.

عکس فوق متعلق است به آقای قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس

منبع : سایت شهیر بلاگ

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.