زمانیکه او چاپخانه دولتی محل کارخود را بقصد دریافت پناهندگی در غرب، ترک و ازایران متواری میشود هیچ گاه تصور نمی کرد دست سرنوشت وی را به مکانی در حاشیه منجمد تمدن یعنی جاییکه تعداد خرس های قطبی از تعداد انسان ها بیشتر است، بکشاند و در این منطقه به فروش کباب بپردازد.
آسوشیتدپرس درگزارش ازوضعیت این پناهجو درقطب شمال میآورد : وی به فردی شناخته شده در این منطقه دور افتاده در قطب شمال تبدیل شده است و با تبدیل کردن کامیونی به اشپزخانه ای صحرایی به نام "خرس قطبی قرمز"، به جذب مشتریان گرسنه می پردازد.
این ایرانی چهل و هشت ساله می گوید: بدون اینکه کسی را بشناسم، به این منطقه امدم و هیچ چیز نیز نداشتم. سوار بر هواپیما و درحالیکه فقط یک کوله پشتی به همراه داشتم، اینجا امدم.
وی در ادامه می افزاید: ولی در حال حاضر دوستان زیادی دارم و تقریبا کل مردم شهر من را می شناسند.
اینکه چگونه فردی از تهران داغ و سوزان و شلوغ به این منطقه سردسیر و دورافتاده می اید تا عنوان غیررسمی "فروشنده کباب در شمالی ترین نقطه جهان" را کسب کند، به تغییرات غیرمنتظره در ژئوپلتیک جهان در اوایل قرن بیستم مربوط می شود.
براساس موافقتنامه سال هزار و نهصد و بیست میلادی، اسوالبارد منطقه ای بین المللی تحت حاکمیت نروژ است که به صدور روادید برای جهانگردان نیاز ندارد.
به همین علت وقتیکه نروژ در سال دو هزار و سه میلادی، درخواست پناهندگی وی را رد کرد، او سوار بر هواپیمایی مسافربری شد و به دورترین نقطه در شمال این کشور رفت و به این منطقه که مورد مناقشه حقوقی است، رسید.
زمانیکه وی وارد شهرک لانگیرباین یعنی جاییکه حدود دو هزار سکنه دارد، شد هیچ شغل و مکانی برای اقامت نداشت.
آنچه از وی در نروژ باقی ماند، پسر وی که در آن زمان پانزده سال داشت و همسر سابقش بود که با درخواست اقامت هر دو آنها در این کشور موافقت شده بود.
وی که متوجه شده بود اقامتش در این منطقه به طول خواهد انجامید، سال گذشته میلادی کار خود را به عنوان فروشنده کباب آغاز و مغازه خود را به نام "خرس قطبی قرمز" در کامیونش که در پارکینگی در مرکز شهرک کوچک لانگیرباین پارک شده بود، آغاز کرد.
وی می گوید: باید به زندگی خود ادامه می دادم و تنها گزینه نیز برای من، اقامت در اسوالبارد یعنی تنها جاییکه برای زندگی در آن نیازی به مجوز ندارد ، بود.
در طول زمستان، وی تا دیروقت مغازه خود را باز نگه می دارد تا برای افراد شب زنده دار آشپزی کند.
از آنجاییکه این منطقه بسیار سردسیر به علت ویژگی های جغرافیایی اش برای کشاورزی مناسب نیست، او همچون دیگر مردم این منطقه، با مشکل دیگری مواجهه است و باید همه لوازم و تجهیزات خود را از نروژ وارد کند.
حتی به رغم اینکه غیرمحتمل به نظر می رسد، رقابت بسیاری در این منطقه وجود دارد.
سه رستوران مجلل و همچنین چندین کافه کوچکتر از جهانگردان و محققان در این منطقه پذیرایی می کنند.
درحالیکه اتباع سی و پنج کشور جهان در جزایر پراکنده این منطقه زندگی می کنند، سبک اشپزی را در لانگیرباین می توان جهانی قلمداد کرد زمانیکه این پناهجو تصمیم گرفت مغازه اش را راه اندازی کند، مسافران خارجی را در ذهن خود تصور کرده بود.
وی می گوید : تنها را مستقل شدن ، پیدا کردن کاری بود که با جهانگردان خارجی ارتباط داشته باشد.
اوکه بطور تمام وقت در سوپرمارکتی نیز کار می کند، از بحث در خصوص علل ترک ایران خودداری می کند و فقط به گفتن این مسئله بسنده می کند که این موضوع با شغل وی در چاپگاهی دولتی در ارتباط بوده .
اداره مهاجرت نروژ نیز در همین حال اعلام کرد نمی تواند جزییات این پرونده را به علت قوانین، فاش کند.
وی پس از ترک ایران، هجده ماه در سوئد و سپس به مدت تقریبا پنج سال نیز در نروژ اقامت کرد.
وی پس از آن ، در تبعیدی خود ساخته، رهسپار اسوالبارد واقع در مجمع الجزایری به وسعت شصت و یک هزار کیلومتر مربع در لبه شمالی جهان شد.
بازرس پلیس اسوالبارد معتقد است موفقیت این ایرانی بی نظیر بوده است.
وی خاطر نشان می کند این منطقه بسیار کوچک است و کمبود شغل و مسکن در این منطقه وجود دارد.
وی می افزاید: این منطقه در بخش عمده ای از شش ماه تاریک است و این مسئله بسیار سخت است.
وی خاطر نشان می کند :درچنین جزیره کوچکی، شما واقعا احساس ناامنی شغلی می کنید.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|