پیش از این آیت الله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی نیز تاکید کرده بود که قطع رابطه ایران و آمریکا همیشگی نیست و زمانی که این رابطه برای ایران مفید باشد، وی شخصا آن را تائید خواهد کرد.
اظهارات مقام های بلندپایه ایرانی در مورد دائمی نبودن رابطه ایران و آمریکا در حالی مطرح می شود که کاندولیزا رایس، وزیر خارجه آمریکا در ماههای اخیر بارها تاکید کرده است که اگر ایران بخش های حساس برنامه هسته ای خود را به حال تعلیق در آورد، ایالات متحده از مذاکره مستقیم و ایجاد روابط بهتر با ایران استقبال خواهد کرد.
از سخنان مقام های ایرانی و آمریکایی چنین برداشت می شود که هر دو طرف علاقمند به روابط بهتری با همدیگرند، اما آن را به تحقق شرایطی مشروط می کنند، که در عمل گشایشی در روابط دوجانبه ایجاد نمی کند.
با این همه، صرف سخن از ایجاد رابطه از سوی سران دو کشور، از نقطه نظر تاثیر آن بر افکار عمومی دو طرف بیاهمیت نیست و نشان می دهد که رهبران دو کشور موضوع ارتباط دوجانبه را از حوره ایدئولوژی خارج کرده و با آن به عنوان یک پدیده مصلحت گرایانه برخورد می کنند.
در سالهای ریاست جمهوری سید محمد خاتمی که زمینه ای برای مذاکره مستقیم و روابط بهتر بین ایران و آمریکا فراهم شد، جناح محافظه کار ایران بحث مذاکره و رابطه با ایالات متحده را وارد حوزه ایدئولوژی کرد و قطع رابطه دو کشور را در شمار "اصول و ارزشهای انقلاب" قرار داد.
این مساله سبب شد که دولت آقای خاتمی امکان مذاکره مستقیم و علنی با آمریکا و بهبود رابطه با آن کشور را در طول ریاست جمهوری بیل کلینتون، رئیس جمهور وقت آمریکا و نیز سالهای نخست ریاست جمهوری جورج بوش از دست بدهد و روابط دو کشور وارد مرحله ای از بحران شود.
این در حالی است که دولت جورج بوش نیز مدتی پس از عملیات ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ ضمن قرار دادن نام ایران در محور شرارت، عملا موضوع رابطه با ایران را به صورت مساله ای ایدئولوژیک که سبب به رسمیت شناختن ماهیت نظام مذهبی ایران خواهد شد، در آورد.
کاندولیزا رایس که مسئول اصلی سیاست گذاری در برابر ایران تلقی می شود، نگاهی عملگرایانه به روابط کشورش با سایر کشورها از جمله ایران دارد |
اینک اما با کنار رفتن چهرههای برجسته نئومحافظه کاران از پستهای کلیدی دولت آقای بوش از یک طرف و یک دست شدن حاکمیت محافظه کاران در ایران از طرف دیگر، دو کشور علاقهای به ایدئولوژیک کردن موضوع رابطه با یکدیگر ندارند.
این بیعلاقگی البته تا حدود زیادی از عدم مقبولیت ایدئولوژیک شدن رابطه ایران و آمریکا در افکار عمومی دو کشور ناشی می شود.
در ایران بسیاری از مردم به سیطره ایدئولوژی بر موضوعاتی که ماهیتا عرفی و گذرا تصور میشوند، تمایلی نشان نمی دهند و در آمریکا نیز تیم خانم رایس که مسئول اصلی سیاست گذاری در برابر ایران تلقی می شود، نگاهی عملگرایانه به روابط کشورش با سایر کشورها از جمله ایران دارد.
در واقع نگاه عملگرایانه و مصلحت جویانه رهبران ایران و آمریکا به روابط دو کشور امکان بحث و گفتگو در این مورد را در هر دو جامعه تا اندازهای فراهم می کند و بخصوص در ایران از تبعات امنیتی چنین بحثهایی می کاهد.
با این حال، شروطی که دو طرف برای بهبود رابطه یا یکدیگر قائلند، بعید به نظر می رسد در عمل کمکی به گشایش رابطه کند.
آمریکا تعلیق بخش های حساس برنامه اتمی ایران را به عنوان پیش شرط هر نوع مذاکره و بهبود رابطه با جمهوری اسلامی اعلام کرده و ایران نیز در مقابل، ادامه غنی سازی اورانیوم را به عنوان امری حیثیتی و غیر قابل مذاکره قلمداد می کند.
بسیار بعید به نظر می رسد که دو کشور در این مورد به فرمول مرضی الطرفینی دست یابند. از این رو، هر دو کشور در صددند که دیگری را به پذیرش شرط خود وادار سازد.
از نگاه آمریکا، اعمال فشار سیاسی، تحریم های بینالمللی و منزوی سازی ایران، سرانجام رهبران جمهوری اسلامی را در موضوع غنی سازی اورانیوم به تسلیم وا خواهد داشت، هر چند که سران کاخ سفید هنوز هم استفاده از زور را به عنوان آخرین راه حل بحران هستهای ایران به طور کامل از دستور کار خود خارج نکردهاند.
در مقابل، ایران نیز نفوذ منطقهای خود به ویژه در عراق، لبنان، فلسطین و افغانستان را به صورت اهرم هایی می نگرد که می توان از طریق آنها بر آمریکا اعمال فشار کرد و این کشور را به انعطاف در موضوع هستهای این کشور وادار ساخت.
خلاصه آنکه با توجه به نگاه متقابل دو کشور به قدرت خود، به نظر می رسد که ابراز تمایل مشروط رهبران ایران و آمریکا به بهبود روابط، در عمل کمکی به ذوب شدن یخ های روابط دو کشور نکند و حتی جنگ سرد جاری بین دو کشور را تشدید کند.