بدهی خارجی قطعی کشور ۲۴ میلیارد دلار اعلام شد

بدهی خارجی قطعی کشور 24 میلیارد دلار اعلام شد

خبرگزاری فارس: بانک مرکزی در تازه‌ترین گزارش خود کل بدهیهای خارجی قطعی کشور را تا پایان شهریور ماه سال جاری 23 میلیارد و 980 میلیون دلار اعلام کرده است.

به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس، 10 میلیارد و 351 میلیون دلار از این میزان را بدهیهای کوتاه مدت و 13 میلیارد و 628 میلیون دلار را بدهیهای میان مدت و بلند مدت تشکیل می‌دهند.
این گزارش حاکیست کل بدهیهای خارجی ایران در فروردین ماه سال 86 معادل 24 میلیارد و 99 میلیون دلار بود که 9 میلیارد و 392 میلیون دلار مربوط به بدهیهای کوتاه مدت و 14 میلیارد و 707 میلیون دلار مربوط به بدهیهای میان مدت و بلند مدت بوده است.
ارقام ارائه شده توسط بانک مرکزی نشان دهنده کاهش نیم درصدی کل بدهیهای خارجی کشور طی شش ماه گذشته است. این در حالیست که بدهیهای کوتاه مدت کشور افزایش یافته و در مقابل، بدهیهای میان مدت و بلند مدت کاهش یافته است.

helia - ایران - تهران
سلام الان داد بعضیا در میاد
دوشنبه 1 بهمن 1386

آویه ر - استرالیا - سیدنی
ادامه: چرا دین باید از سیاست جدا باشد؟
و اما از من پرسیدید این نظام چه بدعتی را ایجاد کرده و جواب من این است که اصل و ریشه نظام بر اساس بدعت در اسلام بنا شده. در واقع ولایت فقیه بدعتی بود که بزرگترین تیشه را به ریشه تشیع وارد کرد. قبل از تولد نظام ولایت فقیه چنین واژه ای در فرهنگ شیعه وجود نداشت. در کشور ما ایران شیعه و سنی برابر و برادر بودند و همه می گفتند ما مسلمانیم نه اینکه ما شیعه ایم یا سنی هستیم. نظام ولایت فقیه سعی در بزرگنمایی اختلافات و پرورش آنها نمود تا آنها را که مانند برادر در کنار هم بودند در مقابل هم قرار دهد. هر سالی که از انقلاب گذشت چند مورد جدید به این اختلافات اضافه شد مثلاً من یادم هست وقتی که در مدرسه درس می خواندم ابتدا تلویزیون می گفت وفات فاطمه زهرا تسلیت باد و بعد از چند سال شد شهادت فاطمه زهرا تسلیت باد. و چنان باورهای غلط را به مردم تلقین می کردند که بعضی از اهل تشیع ایران با چنان دیدی به اهل سنت نگاه می کردند که انگار اهل سنت ایران در کشتن فاطمه زهرا دست داشته اند.
با پر و پا دادن به اختلافات و سوق دادن مذهب تشیع به یک سو نوعی انحراف در دین را باعث شدند. اکنون به جایی رسیده که در نظر جوانان دین یعنی اینکه هر گناهی را مرتکب شد و آخر سر با یک عزاداری و گریه کردن در عاشورا همه گناهان را شستشو داد. محور دین جوانان را از قرآن و محمد که اسلام راستین بر حول آن محورها می چرخد به سایرین و سایر کتب تغییر داده اند. تفاسیرشان از دین قرآن و حدیث بر اساس منافع روحانیون می چرخد نه بر اساس واقعیات و اهداف اصلی دین که همان سعادت پیروان دین است. با زمانه سازگار نیستند و با مدرنیته و پیشرفت غریبه اند در حالی که اسلام واقعی دینی مدرن در تمام اعصار است و با زمانه پیش می رود و حتی همیشه جلوتر از زمان است ولی با تفاسیر انحرافی و پوسیده از دین آن را به بیراهه کشانده اند. طوری شده است که جوانان از دین می گریزند و آن را مخالف مدرنیته میبینند. اسلام شده است یک ریش و یک پیراهن یخه آخوندی که روی شلوار می اندازند و یک یا علی گفتن دروغین در حالی که مخالف علی حرکت می کنند. این چهره واقعی اسلام نیست که به جوانان معرفی کرده اند اسلام یعنی اعتقاد واقعی به معاد و ارزشهای قرآنی تا انسان در مسیر درست بسمت ترقی برود و از تجاوز به حقوق سایرین خود را نگاه دارد. اینها به مردم گفتند اسلام یعنی حرف زور. یعنی عقیده زور یعنی نماز خواندن و عبادت زور.یعنی لباس پوشیدن زور. یعنی اینکه در ظاهر مؤمن بنمایی ولی در باطن مهم نیست که چه باشی. محوریت را از ارزشهای اسلامی و قرآنی به ارزشهای نظام تغییر دادند. یعنی مهم نیست که اعمال شما چقدر با ارزشهای قرآن نزدیک است بلکه مهم این است که چقدر به ولایت فقیه نزدیکند. شعار آنها مرگ بر ضد ولایت فقیه است نه مرگ بر ضد اسلام. تبلور دیکتاتوری بودن یک رژیم را میشود براحتی از روی همین شعار درک کرد. یعنی هدف ما بانیان این نظام نابود کردن هر کسی است که با ولایت فقیه مخالف است. و یعنی هرگونه رخنه و ایراد از این محوریت سزاوار مرگ است و بس. و یعنی اینکه آنها اعتقاد به مطلق بودن ولایت فقیه دارند و هیچ جایی برای هیچ گونه اعتراض و رخنه ای به اعمال ولی فقیه باز نیست. مگر ولی فقیه خداست! یا با وحی خدا در تماس است! مگر او هم مثل من و شما انسان نیست و نمی تواند بلغزد؟ پس چرا اعتراض به او مستوجب مرگ است همان گونه که در این شعار ملاحظه می فرمایید.
دین سیاسی بسیار خطرناک است هنگامیکه این دین و این سیاست توسط افرادی بی تقوا یا بی اطلاع بجریان بیفتد هر چند که کسی که قصد رهبری یک حرکت سیاسی دینی را داشته باشد معمولاً سعی می کند که خود را با تقوا نشان دهد ولی از ظاهر هیچ کس نمی توان پی به نیات او برد لذا من نظرم این است که غیر از دوران حکومت متصلین به غیب که همانا پیامبرانند بهتر است دین از سیاست جدا باشد. البته این را من فقط بر اساس برداشتها و تحلیل شخصی خودم و با توجه به کمبود وقت نوشتم و احاطه علمی هم به بسیاری از علوم مربوطه ندارم ولی این نوشته را فقط بعنوان یک نظر شخصی در نظر بگیرید.
--------------------------------------
کاربر و کاربران گرامی
خواهش می کنیم لطفا نظرات خود را کوتاهتر بیان فرمائید تا امکان درج آن میسر باشد . طبق خواهش شما کاربر گرامی این نظر درج شد لیکن برای ادامه بحث و تبادل نظر خود می توانید از تبادل نظر پرنیان نیز استفاده نمائید.
با تشکر سایت ایرانیان انگلستان
دوشنبه 1 بهمن 1386

آویه ر - استرالیا - سیدنی
مسئولین محترم سایت با عرض معذرت چند کامنت طولانی در جواب به یکی از دوستان دارم( باور کنید که کوتاهتر نمیشد)
بابای هلیا
در پاسخ به سوال شما که چرا به نظر من دین از سیاست باید جدا باشد؟
من با یک سوال پاسخ شما را می دهم. هدف از اسلامی شدن حکومت ایران چه بود؟ آیا هدف آن رسیدن یک اقلیت از مردم ایران به رفاه و ثروت و همچنین قدرت بود؟ در حالیکه اکثریت مردم از قدرت و ثروت بی بهره باشند؟ آیا این است دستورالعمل شرع مقدس اسلام برای سعادت و خوشبختی جامعه اسلامی؟ مگر نه این است که انسانها جایزالخطا هستند پس چرا من نمی توانم از ولی فقیه انتقاد کنم. آیا شما اعتقاد یه معصومیت ولی فقیه دارید؟ مگر ولی فقیه از جنس دیگری غیر از من انسان جایزالخطاست؟ پس آیا او هم مانند من امکان لغزش و گناه و حتی جنایت ندارد؟ آیا سخنان من غیر از منطق و واقعیت است؟ یا خلاف اسلام است؟ سیستم حکومت داری حکومتی که ادعای اسلامی بودن دارد چرا نباید به مردمش که همه دارای شعور بالا و آگاهی از زمانه و مشکلات جامعه خود هستند این اجازه را بدهد که در صورت صلاحدیدشان نوع حکومت را بکلی عوض کنند و بهترین را برای خود برگزینند؟ آیا سیستم حکومتی فعلی یعنی جمهوری ولایت فقیهی تنها حکومتی است که در قرآن به آن اشاره شده و مخالفت با آن مخالفت با خدا و پیغمبر است؟
و حالا اشکالاتی که من به حکومت ولایت فقیه وارد می کنم: این حکومت بر اساس ایدیولوژی یکی از شعبه های اسلام بنا شده نه بر اساس تمام ادیان الهی و یا حتی تمام اسلام و هرگز قادر به تحمل سایر ادیان در کنار خود و برابر با خود نیست لذا در کشوری با تنوع مذهبی بالا مانند ایران این حکومت منافع و منابع کشور را تنها در راستای فقط یک مذهب بنا ساخته و بقیه پیروان مذاهب دیگر از برابری کامل با مذهب غالب محروم خواهند بود. شما که به قرآن اعتقاد دارید حتماً متوجه هستید که بر اساس قرآن همه انسانها برابر هستند و تنها ملاک برتری انسانها تقواست که آن را هم نمی شود از روی داشتن ریش و یا لباس خاص و یا ظاهر تشخیص داد چه بسا انسانهایی که در لباس روحانی و مؤمنند ولی در باطن چیزی جز منافق نیستند. و نمود این نا برابری را من می توانم به شما ثابت کنم حتی اگر از من 100 مثال بخواهید. موارد واضح آن تقسیم بیت المال کشور بطور نا عادلانه بین استان های شیعه نشین و سنی نشین. صرف بیت المال که برای تمام هموطنان سنی و شیعه مشترک است در راستای ایدولوژی خاص خود. برای مثال اهل سنت ایران راضی نیستند که بیت المال آنها برای ترویج عقاید یک مذهب خاص و مثلاً در لبنان و افغانستان و عراق و غیره خرج شود. این پولی که خرج شده مسلماً از بیت المال مشترک است و نه از سهم یک گروه. رسانه های دولتی مثل صدا وسیما و روزنامه های دولتی فقط در اختیار عقاید مذهب غالب هستند و مذاهب مغلوب را تحقیر می کنند مثلاً همین چند روز پیش روزنامه های دولتی ایران و شاید هم تلوزیون (چون من در ایران نیستم) با شور خاصی از تغییر مذهب یکی از فوتبالیستهای افریقایی تبار در ایران از سنی به شیعه ابراز شوق و خرسندی نموده و اینطور نوشته بودند که فطرتهای پاک آمادگی هدایت به واقعیت و دین حقیقی را دارند. شما فکر می کنید که اهل سنت چه باید بیاندیشند و چه بگویند. یعنی اینکه تمام اهل سنت ایران عقاید باطل دارند و یا فطرتهای نا پاک دارند؟ شما که عقل سالم دارید چه دارید که بگویید؟ آیا این پولی که هذینه آن رسانه ملی میشود از آن اهل سنت نیست و دولت اگر هم گاهی به آنها کمکی کند از روی ترحم و دلسوزی و صدقه است نه آنکه حق واقعی آنها باشد؟ اصل ولایت فقیه از دیدگاه اهل سنت باطل و بدعت در اسلام است و چنین کسی فقط میتواند از دیدگاه سیاسی قابل قبول باشد و نه مذهبی. از طرفی یک شخص با مذهب سنی آیا قادر است به بالاترین جایگاه تصمیم گیری در ایران برسد هرچند که از نظر تقوا و علم و قدرت تصمیم گیری و غیره سرامد باشد؟ چند درصد از وزیران و مقامات بلند پایه کشور سنی مذهب هستند در حالیکه جمعیت سنی کشور از دیدگاه دولت حداقل 10 درصد (و از نظر اهل سنت بیش از 20 درصد) هستند. شما فقط یک نفر را هم طی این 29 سال نام ببرید. سخن از تبعیضات مذهبی ولایت فقیه بسیار است ولی من به این مقدار بسنده می کنم.
دوشنبه 1 بهمن 1386

helia - ایران - تهران
سلام استرالیا سیدنی ممنونم که پاسخ دادی من 2 کامنت شما را خواندم و از عقاید شما اگاه شدم ببخشید قصد طولانی کردن کلام را ندارم ولی جوابم را نگرفتم من نیز مانند شما با همین معلوماتم برای جز جز مباحثتان پاسخ مستند دارم ولی چون من سوال را مطرح کردم اول دوست دارم پاسخم را صریح بگیرم یعنی بی حب وبغض و فارغ از رفتار این نظام من هم به شما عرض کردم که ما هم نقد داریم این که شما فرمودید دین سیاسی و احکام حکومتی قران را فقط پیامبران باید مجری باشند به نظر شما با اصل نزول قران و خاتمیت پیامبر اکرم قابل جمع است. شما این پاسخ من را هم بده تا من هم بر اساس ادراک کامل نظر جنابعالی پاسخ دهم. قبلا عرض کنم عرایض بنده جبهه گیری مقابل شما نیستها برداشت بنده است . از دوستان دیگر هم میخواهم در بحث شرکت کنند . نفس. زینب. دوسلدورف.شما هم بیایید . خواهش میکنم منطقی و بی دعوا . سایت محترم سلام . برای من امکان حضور در پرنیان نیست البته یک بار برای بار اول وارد شده ام ولی بعد از ان هرچه تلاش کردم نشد سرعت اینترنتم هم پایینه و اشکال داره اکر ممکنه ما را تحمل کن راستی شما هم مواضعت را بگو این مساله شاه کلید درب بقای جمهوری اسلامیه چیز کوچکی نیست
دوشنبه 1 بهمن 1386

alireza.ch - سوییس - نوشاتل
چه انسان های جالبی یافت می شوند؛ زود آمده و نوشته «الان داد بعضی ها در میاد» که خلق الله خفقان گرفته یک وقت کسی از بدهی خارجی بیست و چهار میلیارد دلاری شکوا نکند. باشه اگر کسی را درد می گیرد؛ چشمان خود را بر بدهی خارجی ببندید؛ که صاحبان بدهکارترین کشور عضو اپک شب سر راحت بر بالین گذارند؛ هر جه باشد این پول مصروف برادران سوری و لبنانی شده است. داخل جوی که نریخته اند :-)
دوشنبه 1 بهمن 1386

hassani - ایران - قزوین
هلیا خانوم کم اورده از دوستاش کمک میخواد. منظورم نفس/ زینب/ویرا/ پروفسور دوسلدروفی.
سه‌شنبه 2 بهمن 1386

آویه ر - استرالیا - سیدنی
پدر هلیای گرامی
من در حدی نیستم که بتوانم بطور مبسوط دلایل نیاز به جدایی دین از سیاست را برای شما توضیح دهم ولی اگر در نوشته پیشین بنده دقت بفرمایید من گفته ام که در زمان غیبت متصلین به غیب به دلیل فطرت خطاکار انسان هیچ کس قادر نخواهد بود که حاکمی دینی بدون لغزش باشد و از طرفی چگونه حاکمی دینی باید برگزیده شود و چگونه درجه تقوای وی مورد ارزیابی واقعی قرار گیرد جای سوال دارد و همانطور که گفتم از روی ظاهر نمی توان به تقوای کسی پی برد هر چند بسیار مؤمن بنمایاند. و از سویی تاریخ پس از پیامبر به چشم خود ندیده که انسانی حاکم سیاسی مسلمانان شده باشد و من به شما می گویم که حاکمیت خلفا هم از جمله حضرت علی صرفاً سیاسی بوده و نه مذهبی و با انتخابات برگزیده شدند( بماند که در اینجا اختلاف میان مذاهب وجود دارد) و دوست من اکنون بزرگترین مرجع شیعیان که به تقوا شهره است (آیت ا.. سیستانی) طرفدار جدایی دین از سیاست است و همچنین اکثریت علمای سنی عقیده به جدایی دین از سیاست دارند.
و از سویی هر گاه دین آلوده به سیاست شد باعث قهقرای تمدنها و نابودی اولاد بشر و حاکمیت ظالمین بر انسانها و تبعیضات مختلف و دیکتاتوری بوده. نمونه آن را ما در حاکمیت کشیشان در قرون وسطی و اکنون هم حاکمیت تندروهای مذهبی اسلامی سنی و شیعه بر گروهی از مسلملنان و بردن آنها به قهقرای فرهنگی و اقتصادی و مرگ و تخریب چهره دین در میان نوع بشر شاهد هستیم.
سه‌شنبه 2 بهمن 1386

vira - ایران - تهران
اقای حسنی شما غیر از اینکه هی تو کامنت هات چند تا اسم تکرار کنی کاری نمیکنی ٬ بابا نظر خودتو بگو !
سه‌شنبه 2 بهمن 1386

Nima 1 - سوئیس - زوریخ
سلام دوستان/ خلاصه بعد از 2 ماه غیبت در خدمتتان هستم. چقدر هوای سایت عوض شده.اولش گفتم که شاید اشتباه اومدم/ آدم فکر میکنه که خط اینترنت این سایت جدیدا یا از حوزه علمیه قم کشیده شده یا از سفارت جمهوری اسلامی در آلمان (قابل توجه بعضیها).
آویه ر - استرالیا - سیدنی/ مطالب شما رو خواندم و هرچی سعی کردم که در تائید آن چیزی اضاف کنم- چیز خاصی به ذهنم نرسید. ماشااله شما همه رو کامل توضیح دادید. واقعا دستت درد نکنه.
سه‌شنبه 2 بهمن 1386

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.