لال از دنیا نری بگو ماشاالله!- طنز

لال از دنیا نری بگو ماشاالله!

محمود احمدی نژاد در واکنشی که از اخبار شبانگاهی شبکه سوم سیما نیز پوشش داده شد با زدن کفش هایش به برف ها اظهار داشت: نگاه کنید نمک پاشیده اند روی برف ها آسفالت را خراب کرده اند!» ---> رسانه ها

و اینک ادامه گزارش:

غلامحسین الهام: بعله آقا... کسی که بخواد با یه دست چند تا هندوانه بلند کنه معلومه که آخر و عاقبت کارهاش همین میشه...

علی آبادی: اصلا این بابا این کاره نیست... به فکر خدمت به خلق خدا که نیستن، فقط و فقط حب ریاست دارن...

منصور ارضی: خدا لعنتشون کنه اونایی که همه چیزو وسیله می کنن برای رسیدن به مقام و منصب و پول و شهرت و چاپلوسی...

فاطمه رجبی: مملکت افتاده دست یه مشت فاسد و خائن و جاسوس و غارتگر بیت المال و ریاکار و بی دین و بی ادب! خدا الهی به حق همین شبهای عزیز همه شون رو کور و کر و کچل و رسوا کنه که چشم دیدن این معجزه هزاره سوم منو منوریلشو ندارن... الهی به حق...

الهام: حالا خانم جان شما توی این گرانی شیرخشک اینقدر جوش نزنید تو رو به جان عزیزتان. راستی پودر لباسشویی هنوز نایابه؟

احمدی نژاد: تمام این گرانی ها و نایابی ها زیر سر همانهایی ست که همه می دونیم... جدیدا هم متوجه شدیم که نه تنها تمام این نابسامانی های داخلی زیر سر بعضی هاست، بلکه بسیاری از مشکلات خارجی همان بعضی هاست. مثل همین ماجرای افت فشار گاز...

داوودی: عجب! من فکر می کردم این اس.ام.اسی که دیشب آقای سعیدلو فرستاد، یکی از همون جکهائیه که واسه همه می فرسته. نه آقای سعیدلو؟

سعیدلو: البته اون که بعله... خب اولش جک بود ولی بعدا تشخیص دادند که به عنوان افشاگری اعلام بشه! که این البته افتخاریه برای من که کشف این توطئه بزرگ، بعد از خوردن قورمه سبزی دیشب به فکر من رسیده بود.

زریبافان: آدم هم اینقدر بی شرف!

سعیدلو: بله؟ منظور شما کیه؟

زریبافان: همونهایی رو می گم که از داخل به دولت های خارجی پیغام می فرستند تا فشار گاز رو کمتر و فشار به ما رو بیشتر کنن. خب بعله دیگه... وقتی که به قول علی آبادی جونم، حب ریاست باشه و بخوان چندتا کار رو با هم انجام بدن، نمی تونن و اونوقت میان که انتقام شون رو از ما بگیرن. اول مملکت رو سرد می کنن بعد به خارجی ها پیغام میدن که گاز نفرستین و بعدش هم زود خیابون های تهرون رو تمیز می کنن که اینجوری ما رو ضایع کنن.

ثمره هاشمی: بعضی از مردم هم که ساده ان زود با خودشون می گن ببین چه خوب خیابون ها رو تمیز کردن! نمی گن که تو دوره شهرداری قبلی اصلا برف نمیومد!

جوانفکر: این روزنامه ها هم که از صبح تا شب کارشون شده دروغ پراکنی و اشکال گیری. خجالت نمی کشن کاغذشون رو از ما می گیرن اما یه وقتایی از شهرداری هم تعریف می کنن.

کلهر: من بارها و بارها گفتم که همشون رو تعطیل کنیم و بجاشون کیهان و ایران و رجا رو تقویت کنیم. اگه هم مردم حوصله شون سر رفت، بگیم منصور و آرش و سوزان و شهره و بروبکس از لس آنجلس بیان سرشون رو گرم کنن. چه اشکالی داره؟ اصلا می خواین من خودم همین الان...

شمقدری (دست کلهر را می گیرد و می نشاندش): حالا بگذریم! آقا به نظر من مشکل ریشه ائیه. یعنی در حقیقت اینه که اونا حرف زیاد میزنن و وقتی هم که حرف می زنن طبیعتا ما ضایع می شیم. اگه یه جورایی می شد که مثلا زبونشون رو ببریم یا حتی بندازیمشون تو اسید بد نمی شد ها... هوم؟

پورمحمدی: چیه چرا همتون ذل زدید به من؟ اصلا واسه چی ذوالقدر منو دکش کردین؟

الهام: اتفاقا یکی از بزرگترین ندانم کاری های اینا گرفتن تصمیم های خلق الساعه و عوض کردن مدیران به خاطر دلایل بی اهمیت و سلایق شخصیه.

داوود احمدی نژاد: نفهمیدم! منظور کیان؟

الهام: همونا دیگه. یعنی هر کی که با ما نیست. از هاشمی بگیر تا خاتمی و تا همین قالیباف نامرد که با ریختن نمک روی این آسفالتهای نازنین باعث میشه که پوست این خیابون های نازنین آزرده بشه و...

محسنی اژه ای: تو رو به خدا کلامت رو منعقد نکن... من دلم نازکه الان گریه م میگیره... واقعا این درد و ظلم بزرگ رو آدم به کی بگه؟ (توی دستمالش فیــــــــــــــن می کند)

فاطمه رجبی: به همین آقای ما بگین که هم وزیر دادگستریه هم سخنگوی دولته و هم دستش تو دانشگاه و شورای نگهبان و ستاد مبارزه با قاچاق کالا بنده و ...

زری بافان: لال از دنیا نری بگو ماشالله!

(همه: ماشالله!)

کلهر (با درآورن کش موهایش آنها را افشان می کند و ضرب می گیرد): ماشالله ماشالله، ماشالله.... ماشالله به ابروش، ماشالله... ماشاالله به گیسوش، ماشالله...

ثمره هاشمی: راستی حرف گیسو شد یاد محرابیان جان افتادم. حیف که اینجا نیست وگرنه می گفتیم چند تا خاطره از وقتی که تو ستاد تبصره 13 بود تعریف کنه تا بخندیم. خداحفظش کنه، در راه هواکردن منوریل و ترکوندن مترو خیلی زحمت کشید.

سعیدلو: زحمت چیه داداش، بگو مجاهدت.

رحیم مشائی: مجاهدت خیلی چیز خوبیه. من خودم از بس که از صبح تا شب و از شب تا صبح مجاهدت می کنم، شده ام یک پا مجاهد!

فاطمه واعظ جوادی: مرحبا! تو رو به خدا قسمت رو ببین... یکی میشه این آقا اسفندیار، یکی میشه این شوهرِ مایه ننگِ...

فاطمه رجبی: راستی حرف زن و شوهر و این حرفا شد... سایت ما رو خوندین؟ دیدین این غارتگر بیت المال واسه عروسی پسرش چه ریخت و پاشی کرده؟

مهرداد بذرپاش: اصلا من نمی دونم این یه الف بچه دیگه زن گرفتنش چی بوده. کاراشون همش بچه بازیه... اصلا انگار میگی تجربه و سن و سال دیگه هیچ ارزشی نداره.

کاوه اشتهاردی: همینو بگو بخدا!

صفارهرندی: از این بدتر رفیق بازیشونه که دیگه به فضاحت رسیده. یادم باشه به منتقد نمونه دولت بگم یه گزارشی از فاجعه باندبازی و رفیق سالاری تو شهرداری تهران چاپ کنه!

 فاطمه رجبی: ذلیل بشن الهی... خدا از سر تقصیراتشون نگذره... ایشالله که نفرینای این مادر جگرسوخته که سه ماهه پسرش از مسکو نیومده تا ببیندش، زود بگیره و تمامشون که هیچ بویی از عدالت و مهروروزی نشنیدن بیفتن تو قیر مذاب و چشاشون بترکه و ناخوناشون از ته بشکنه و استخوناشون خورد بشه و ... و ... وای... آخ...

پورمحمدی (زیر لب به محسنی اژه ای): ماشالله مثل اینکه ایشون هم اهل فن هستن ها!

فاطمه واعظ جوادی: وای خدا مرگم، خانم رجبی باز رعشه ش گرفت... چشاش رفت، غش کرد... زنگ بزنین 137 کاه گل بیارن بگیریم زیر دماغشون...
گنجشک - ایران - تهران
خیلی با حال بود
من که کیف کردم
مرسی
مرسی
سه‌شنبه 25 دی 1386

alireza.ch - سوییس - نوشاتل
من ابتدا فکر کردم که جریان اظهار نظر این تئوریسین بزرگ آسفالت یک مطلب طنز است که همانند بسیاری از مطالب اینچنینی حاصل ذوق و قریحه ایرانی است اما پس از مشاهده خبر یاد شده بر روی خبرنمای خبرگزاری (...) به تاریخ بیست و چهارم دی ماه (نمی دانم که آیا قوانین سایت اجازه می دهد که نام خبرگزاری مورد نظر را بیاورم یا خیر؛ ایرانیان یو کی محترم راهنمایی فرمایند) و دستور نهاد ریاست جمهوری در راستای ممنوعیت پخش این سخنان عمیق علمی و حتی جمع آوری دستنوشته های خبرنگاران حاضر در محل دریافتم که حقیقتا با یک شخصیت برجسته علمی مهندسی طرف هستیم. بد نیست از زحمات نهاد محترم ریاست جمهوری که در پی رفع و رجوع تئوری اسفالت و تلاش برای سانسور سخنان رییس جمهور عزیز در مورد ارتباط ترکمنستان با عناصر خودسر در داخل ایران(که بالاخره رسانه ای شد)؛ هفته شلوغی را پشت سر می گذارد؛ سپاس و قدردانی گردد.
سه‌شنبه 25 دی 1386

babaktoronto - کانادا - تورنتو
علیرضا جان احمدی نژاد واقعا سواد نداره. یکی از هم دوره ایهاش به من میگفت ایشان از طریق سهمیه به دانشگاه وارد شد و ما هم اایشان را چندان نمیدیدیم بعد یک دفعه دیدیم سر از هییت علمیه دانشگاه در اورد. موش به لانه نمیرفت جارو به دمش میبست. این هم (مطلب فوق )شاهد که از غیب رسید.
سه‌شنبه 25 دی 1386

ali_esf - ایران - اصفهان
خیلی بی مزه بود
سه‌شنبه 25 دی 1386

nafas - ایران - ارومیه
babaktoronto - کانادا - تورنتو-حتما دوستت رفیق شفیق بهروز خالی بند بوده که این حرفا رو به شما منتقل کرده.آخه همکلاسی ایشون میگفت که محمود از بچه های اکتیو انجمن اسلامی دانشگاه به حساب میومد و حتی مخالف این بوده که دانشجوها به جبهه اعزام بشن حتی میگفته که کشور فقط جبهه نیست دانشگاه خودش یه جبهه ست و باید این سنگر هم روش کار بشه.(لابد میگی اون موقع هم زبل بوده که میدونسته یه روز میخواد رءیس جمهور بشه به همین خاطر خواسته از جبهه رفتن وشهید شدن فرار کنه تا بقیه برن تلف بشن شاید هم خدا میدونه امام زمان بهش گفته بوده که میخواد پرزیدنتمون بشه)کلک تز جدیدت اینه که میخوای دکترای محمود رو ببری زیر سوال نه؟بابا تو دیگه کی هستی دست ماکیاولیست و از پشت بستی!!!!!
چهار‌شنبه 26 دی 1386

nader_shah - ایران - تهران
نفس جان: در میان صاحبان ایران تا اکنون. تنها تعدادی از آنها خاین نبوده اند. من شدیدا ایران دوستم ولی نکته ای را باید بدانی. این عزیز برادر دکترا دارند ولی با سهمیه رزمندگان!!! خواهش می کنم از شما و دیگر چشم بسته حلقه به گوشان که اگر چیزی نمی دانید یا حرفی نزنید و یا بپرسید. حالا این شما و این دکتر و این چند صباح باقی مانده و از همه مهمتر تاریخ.
جمعه 28 دی 1386

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.