روایت کروبی از مقام آیت الله مهدوی کنی

روایت کروبی از مقام آیت الله مهدوی کنی

به مناسبت انتخاب مجدد آیت الله مهدوی کنی به عنوان دبیر کل جامعه روحانیت مبارز "فردا" اقدام به انتشار مصاحبه ناگفته حجت الاسلام و المسلمین مهدی کروبی از قدرت اجرایی ایشان می پردازد. در این مصاحبه کروبی حتی از سریال امام علی (ع) نیز سخن به میان آورده است.
غلامرضا مصباحی مقدم اعلام کرد: در جلسه اخیر جامعه روحانیت مبارز ، آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی برای 5 سال دیگر به عنوان دبیرکل در سمت خود ابقاء شد.

به گزارش "فردا"حجت الاسلام غلامرضا مصباحی‏مقدم در گفتگو با مهر، با اعلام این خبر اظهار داشت: در جلسه اخیر جامعه روحانیت مبارز حجت الاسلام ناصحی تا تعیین شخص دیگری به عنوان معاون اجرایی دبیرکل به کار خود ادامه خواهد داد.

به گفته وی، حجت الاسلام ناصحی از این سمت چندی قبل استعفا داده بود.

مصباحی مقدم ادامه داد: در این جلسه حجت الاسلام دعاگو به عنوان معاون فرهنگی، حجت الاسلام نواب به عنوان معاون سیاسی و بنده به عنوان سخنگوی جامعه روحانیت مبارز برگزیده شدیم.

سخنگوی جامعه روحانیت مبارز همچنین گفت: این چهار تن به عنوان چهار عضو هیئت اجرایی انتخاب شدند و بر این افراد حجت الاسلام موحدی کرمانی به عنوان نماینده دبیرکل نیز برگزیده شد.

وی افزود: حجت الاسلام ابراهیمی، ابوترابی، اکرمی و تقوی نیز از اعضای دیگر هیئت اجرایی هستند که مجموعا 9 نفر اعضای هیئت اجرایی جامعه روحانیت مبارز را تشکیل می دهند.

به گفته مصباحی مقدم، دبیرکل ریاست هیئت اجرایی را نیز برعهده دارد.

این فعال سیاسی هیئت داوران را عبارت از آیت الله امامی کاشانی، آیت الله مهدوی کنی، حجت الاسلام ناطق نوری، رئیسی و حسن روحانی عنوان کرد.
روایت کروبی از مقام آیت الله مهدوی کنی

چندی پیش حجت الاسلام کروبی در گفتگو با شهروند امروز درباره مقام آیت الله مهدوی کنی گفته بود : ایشان در آن زمان یک حالت قداست پیدا کرده بودند. بالاخره سابقه‌ای داشتند و همه نیز به ایشان احترام می‌گذاشتند اما وضعیت به گونه‌ای شده بود که هرچه می‌گفت باید انجام می‌شد.

مثلا درخصوص نشریه مبین، ایشان گویا گفته بودند که نظرشان این است که این نشریه بسته شود. دو نفر این موضوع را به من گفتند. هم حسینیان و هم آقای نظام داماد آقای صانعی که آن زمان در هیات منصفه مطبوعات بودند، گفتند که اشعری مدیرکل مطبوعات، به آنها گفته است که آقای مهدوی‌کنی نظرش این است که مبین بسته شود. حسینیان مخالفت کرده بود و همین باعث شد که رای بدهد و هفته‌نامه مبین توقیف نشود. این مسایل به گوش ما می‌رسید.

یک موضوع دیگر مربوط به سریال امام علی(ع) بود که پخش می‌شد. در یکی از قسمت‌ها که ابن‌ملجم قصد می‌کند امیرالمومنین را به شهادت برساند، پیش «قطام» می‌رود. ما دیدیم که قطام یک قری جلوی ابن‌ملجم داد. تکرار این قسمت را که دیدیم، آن قر نبود. از بچه‌های صداوسیما (فکر می‌کنم پورنجاتی بود) پرسیدم چرا این صحنه را حذف کردید. مردم که این را دیده‌اند. با این کار باعث می‌شوید که مردم بگویند قسمت‌های دیگر را نیز سانسور کرده‌اند. ایشان گفت که آقای مهدوی‌کنی تلفن کردند گفتند که حذف کنید.

این مسایل در ذهن ما تلنبار می‌شد. من دیدم ایشان جوری حرف می‌زند که گویی یا مرجع تقلید است یا رهبر. منتظر فرصت بودم تا جوابی به ایشان بدهم. ما شنیدیم که آقای مهدوی قصد کرده به شهرهای مختلف سفر کند و خودش مستقیم وارد انتخابات شود. از طرفی آقای خاتمی را نیز می‌شناختیم که اگر حمله‌ای به ایشان شود، ممکن است انصراف بدهد. پشت سر هم، به من مراجعه می‌شد که پاسخ بدهم. در این میان آقای مهدوی‌کنی نیز به خانم فائزه هاشمی به خاطر بحث دوچرخه‌سواری خانم‌ها حمله کرده بود. از طرف آقای‌هاشمی به ما خبر رسید که به کروبی بگویید یک چیزی بگو.

آقای خاتمی برای سخنرانی رفت مشهد. آنجا در مسجدی یک سید کلاه‌سبز عوام، میان سخنرانی ایشان جنجال کرد. می‌خواست به خاتمی بگوید که تو با نهضت آزادی رابطه داری، گفت تو با نهضت سوادآموزی رابطه داری. جلسه بهم ریخت. آقای خاتمی تلفن زد و به کیان‌ارثی گفت پس کروبی کجاست. چرا حرفی نمی‌زند؟ ما دیدیم که دیگر نمی‌شود سکوت کرد. آقای مهدوی هم گفته بود برای سخنرانی‌ها می‌خواهد به شهرستان‌ها برود. مصاحبه‌ای با روزنامه همشهری انجام دادیم و گفتیم که آقای مهدوی‌کنی شما نه رهبر هستید نه مرجع تقلید که به مقلدین خود دستور می‌دهید. آقای مهدوی‌کنی در خاطرات خودش نوشته که من گفتم «به تو چه». من نگفتم. اینجوری گفتم. گفته بودند که ما طرفدار بنی‌صدر بودیم. گفتم شما خودتان طرفدار بنی‌صدر بودید. عضو شما در ستاد بنی‌صدر بود. منظورم آقای شبستری تبریزی بود. آقای مهدوی رفت مازندران که جواب بدهد. ما خبردار شدیم. به چند تا از بچه‌ها گفتیم که چند سوال از ایشان بکنید. چون آن موقع فضا چنین بود که وقتی آقای مهدوی حرفی می‌زد، سخنرانی می‌کرد، هیچ‌کس هیچ سوالی نمی‌پرسید. ایشان رفت و سخنرانی کرد. تا حرف‌های ایشان تمام شد و خواست برود، شیخی بلند شد و میکروفن را دستش گرفت و گفت حاج‌آقا لطفا به حرف‌های ما هم گوش بدهید. ما هم سوال داریم. یک مرتبه فضا شکست.
+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.