هرکسی برای صحبت کردن پنج دقیقه وقت داشت، و گرنه ادامه صحبتش با اخطارهای پیاپی مجری مراسم که عین یک بمب ساعتی، پایان پنج دقیقه وقت سخنرانی را اعلام می کرد، رو به رو می شد. البته اگر سخنران اصرار بیشتری برای صحبت کردن می کرد، می توانست صحبتش را برای دو یا سه دقیقه ادامه دهد ولی فقط دو سه دقیقه.
طیف صحبت های بچه ها آنقدر متنوع بود، که اگر بخواهم همه آن ها را بیاورم، از مثنوی هفتاد من هم سنگین تر می شود. از وضعیت حاکم بر دانشگاه و فضای فرهنگی آن تا انتقاد از آقای عمید زنجانی، رئیس دانشگاه به خاطر تغییر دکوراسیون اتاق مدیریت و بی توجهی به وضعیت بچه های دانشجویی که به خاطر عدم استطاعت مالی گاهی مواقع توانایی تامین غذای روزانه خودشان را هم ندارند.
از وضعیت رسیدگی به پرونده قتل های زنجیره ای که توسط یکی از بچه های انجمن اسلامی مطرح شد، تا اعتراض یکی از دانشجوهای بسیج دانشجویی در مورد وضعیت حاکم بر قوه قضاییه و رسیدگی به پرونده های مفاسد اقتصادی و وضعیت دانشجویان شیرازی که به خاطر اعتراض به ساخت و ساز های غیر قانونی در شهر شیراز دستگیر شده اند، و خیلی صحبت های دیگر که حتی مسائل صنفی دانشگاه را هم در بر می گرفت. هرکدام از بچه های دانشجو هم فارغ از جریانی که به آن وابستگی داشتند به شرط حفظ حرمت دانشگاه و فضای آن می توانستند پشت تریبون بیایند و صحبت کنند.