مصر در سال ۱۹۲۷ میلادی شاهد تولد کودکی بود که هنوز ۱۴ سالش به سر نیامده بود که قرائات سبعه و عشره (۱۴ گانه) را آموخت و آن چنان جذبه و کششی در صدایش وجود داشت که به حق می توان صدای او را صدایی آسمانی توصیف کرد.
استاد عبدالباسط محمدعبدالصمد در سال ۱۹۲۷ میلادی، ۱۳۰۶ ه.ش در روستای المزاعزه یکی از توابع اَرمنت در استان قنا در مصر متولد شد، جدّ او استاد عبدالصمد بود که در شمار مردان با تقوا و حافظان قرآن به شمار می رفت و پدربزرگِ مادری او استاد«جلیل ابو داود» صاحب مقام مشهور و معروف در شهر ارمنت بود اما پدرش استاد عبدالصمد یکی از مدرّسان حفظ و تجوید قرآن کریم بود که کسوت لوکوموتیورانی داشت. دو برادر او محمود و عبدالحمید در آموزشگاه (مکتب) قرآن را حفظ می کردند و برادر کوچک آن ها عبدالباسط هم در سن ۶ سالگی به ایشان ملحق گردید.
این کودک با استعداد به مکتب استاد امیر در ارمنت ملحق شد و استاد به بهترین وجه از او استقبال کرد چرا که آثار مهارت های قرآنی را (که با شنیدنِ تلاوت قرآن در شب و روز و صبح و شام برای او حاصل شده بود) در او دیده بود، استاد او خیلی از امتیازات و استعدادها را در شاگرد مستعدش می دید که او را از سایرین ممتاز می ساخت مانند سرعت فراگیری، هوش و حرص و ولع شدید در تبعیت از استاد، و دقت در خوب ادا کردن مخارج الفاظ و وقف و ابتدا و صوت زیبایی که گوش ها را با شنیدن و یا گوش دادن به آن می نواخت.
استاد عبدالباسط در مرور زندگی خود گفته است: «۱۰ ساله بودم که حفظ قرآن کریم را در خلال این مدت به پایان بردم، پدرم کارمندی در وزارت نقل و انتقال و پدر بزرگم از علما بود
من از ایشان راهنمایی خواستم که قرائت ها را چگونه فرا گیرم و آن ها مرا به شهر طنطا در شمال مصر راهنمایی کردند تا به دست استاد«محمدسلیم» علوم قرآن و قرائات را فرا گیرم اما مسافت میان ارمنت که یکی از شهرهای جنوب مصر است تا طنطا در شمال، بسیار دور بود ولی موضوع، موضوع آینده و برنامه ریزی برای آن بود، این بود که برای سفر آماده شدم اما یک روز مانده به رفتنم به سوی طنطا از آمدن استاد محمدسلیم به ارمنت مطلع شدیم، او آمده بود تا کلاسی برای آموزش قرائات در مدرسه دینی ارمنت بر پا کند، اهالی ارمنت استقبال شایسته ای از او کردند و پیرامونش حلقه زدند چرا که ایشان می دانستند این مرد کیست و قدرت او در علم و قرآن را می دانستند و گویی قضا و قدر او را در زمان مناسب به سوی ما روانه کرده بود، من به آن جا رفته و قرآن را نزد او دوباره مُرور کردم و متن شاطبیه را که متنی مخصوص به علم قرائات هفت گانه است، حفظ کردم.»
پس از این که استاد عبدالباسط به سن ۱۲ سالگی رسید از هر شهر و روستا در استان قنا دعوت هایی به سوی او روانه شد، چرا که گواهی استاد سلیم نقطه اطمینان همه مردم بود.
در سال ۱۹۵۰ به زیارت آل بیت رسول الله(ص) و عترت طاهرینش رفت، آن چه باعث این امر شد محفلی بود که به مناسبت ولادت زینب کبری(س) بر پا شده بود، بانیان این محفل جمعی از بزرگانی از مشاهیر قاریان مانند استاد عبدالفتاح شعشاعی، استاد مصطفی اسماعیل، استاد عبدالعظیم زاهر و استاد ابوالعینین شُعیشَع و غیر ایشان از نخستین قرّاء رادیو بودند، پس از گذشت نیمی از شب و در حالی که مسجد زینبیه از گروه انبوه محبین آل البیت(ع) که از هر نقطه آمده بودند موج می زد، یکی از نزدیکان عبدالباسط از مسئولان مجلس اجازه خواست تا این جوان با استعداد، ۱۰ دقیقه ای را به تلاوت بپردازد، او اجازه داد و قاری جوان از سوره احزاب در میان خیل آن جمعیت کثیر شروع به تلاوت قرآن کرد.سکوت همه جای مسجد را فرا گرفت و همه دیده ها به این قاری کوچک جلب شد که با جرأت در جایگاه قاریان بزرگ نشسته است، اما سکوت دقایقی بیش طول نکشید و تبدیل به فریادهایی شد که مسجد را می لرزاند،(الله اکبر)،که این فریادها مستقیماً از دل برمی خاست و به جای ۱۰ دقیقه قرائت به یک ساعت و نیم ادامه پیدا کرد، حضار تصور می کردند که ستون ها و دیوارهای مسجد هم با آنها همصدا شده اند و گویی که صدای سنگ ها را می شنیدند که تنزیه و تسبیح می گفتند.
با پایان یافتن سال ۱۹۵۱ استاد«ضباع» از عبدالباسط خواست تا برای قرائت در رادیو اقدام کند ولی عبدالباسط با توجه به ارتباطش با مردم صَعید و نیز به جهت این که رادیو یک برنامه خاص و منظمی را می طلبید مایل بود که این قضیه را به آینده واگذار کند امّا استاد ضباع، نواری را که عبدالباسط در روز ولادت زینب کبری(س) خوانده بود و بسیار اعجاب برانگیز هم بود به هیأت داوران رادیو داد و همگان از ادای قوی و صوت عالی او تعجب کردند.
به هر حال در سال ۱۹۵۱ عبدالباسط به رادیو راه یافت تا یکی از ستارگان درخشنده در آسمان تلاوت باشد، با ملحق شدن او به رادیو، اقبال مردم برای خرید گیرنده های رادیویی زیاد شد و در بیشتر خانه ها گسترش یافت و هر کس در یک روستا یا یک منطقه رادیویی داشت، صدای آن را بلند می کرد تا همسایگان هم صدای او را بشنوند بالاخص در روزهای شنبه مضافاً به این که محافل خارجی او هم مستقیم از امواج رادیو پخش می شد.
از سال ۱۹۵۲ در ماه مبارک رمضان و یا غیر رمضان، مسافرت های او به دورترین نقاط عالم شروع شد، حتی بعضی از دعوت هایی که از او می شد به مناسبت برگزاری یک محفل نبود بلکه از او دعوت می شد تا در آن کشور حضور داشته باشد و هنگامی که سؤال می شد به چه مناسبتی از استاد دعوت کرده اید می گفتند که محفل به خاطر ایشان برگزار شده است چرا که هنگامی که استاد در یک محفلی حضور دارد فضایی از سُرور و شادی در آن مکان حاکم می گردد.
این قضیه از استقبال کشورهای مختلف جهان از او در چار چوب استقبال های رسمی و دولتی و یا مردمی معلوم می شود
رئیس جمهور پاکستان در فرودگاه به استقبال او آمد. او را ملاقات کرده و با او مصافحه نمود، در جاکارتا در کشور اندونزی در بزرگ ترین مساجد آن جا به تلاوت قرآن کریم پرداخت در حالی که هر گوشه مسجد از حاضرین پر شده بود و جمعیت با مسافت یک کیلومترمربع به خارج مسجد کشیده شده بودند و در میدانِ مقابل مسجد بیش از ۲۵۰ هزار مسلمان تا صبح در حالی که سر پا ایستاده بودند به صدای او گوش می دادند.
از میان کشورهایی که عبدالباسط به آنجا سفرنمود، هند است، وی همچنین به کشور های عربی زیادی مسافرت کرد، از مشهورترین مساجدی که در آن به تلاوت پرداخته است، مسجدالحرام در مکه، مسجد نبوی(ص) در مدینه منوره، مسجد الاقصی در قدس، مسجد ابراهیمی(ع) در فلسطین و مسجد اموی در دمشق و مساجد مشهور آسیا، آفریقا، ایالات متحده، فرانسه، لندن، هند و اکثر کشورهای جهان بوده است؛ هیچ روزنامه رسمی و یا غیر رسمی از عکس و نوشته هایی که بر اسطوره بودن او دلالت دارد و مستحق تقدیر و احترام است، خالی نیست.
استاد خود درباره سفر به مسجدالاقصی می گوید: «در سال ۶۳ بود که به این مکان مقدس مسافرت کردم.به من گفتند مردمی از مناطق مختلف به این مکان می آیند تا مایحتاج معیشت خود را تهیه کرده و برای نماز عصر هم به مسجدالاقصی می آیند و این تنها موقعی است که می توان در حضور جمع زیادی از مردم تلاوت کرد. من پذیرفتم و هر روز عصر در مسجدالاقصی به تلاوت قرآن می پرداختم.شب ها نیز همان تلاوت از رادیو پخش می شد .حتی یکی از شب ها این تلاوت در تمام کشورهای عربی همزمان با هم و در رأس ساعت ۹ پخش شد.»
استاد عبدالباسط حدود دو ماه در جنوب آفریقا اقامت گزید و به تدریس قرآن پرداخت. او با تلاوت های خود توانست فطرت خداجوی مردم آن دیار را بیدار و ۲۴ نفر را با شریعت مقدس اسلام آشنا کند و مسلمان گرداند.
خود در این باره می گوید: در آفریقای جنوبی تبعیض نژادی و اختلاف طبقاتی حکمفرما است و این مسأله با دستورات تمامی انبیای الهی و ارزش های اخلاقی و انسانی مغایرت دارد.
صدای استاد عبدالباسط دارای آنچنان کششی بود که در یکی از مجالس در اوگاندا ۹۲ نفر را به سلک مسلمانی درآورد.استاد در این باره می گوید: در آنجا(اوگاندا)خانم گوینده تلویزیونی همراه من بود. در آخرین روز خواست دست مرا ببوسد، من متأثر شدم و نپذیرفتم. پس از آن تقاضا کرد که به حج برود. به اوگاندایی ها گفتم اجازه دهید این خانم امسال به حج برود...پس از آن، خانم نام خودش را عوض کرد و من نام آمنه را برایش انتخاب کردم. حتی یکی از گویندگان تلویزیون مرتد شده بود، وی نزد من آمد بسیار گریه کرد و دوباره اسلام آورد.
به هر حال سرانجام بیماری دیابت در او شدت گرفت، اما او با تناول غذاها و نوشیدنی های مختلف با این بیماری به مبارزه می پرداخت ولی با اضافه شدن التهاب کبدی، دیگر توان مقاومت در برابر این دو بیماری را نداشت، او را به بیمارستان دکتر«بدران»در جیزه بردند، اما اطبا به او توصیه کردند که برای معالجه به لندن برود، او به آنجا رفت اما پس از اقامت یک هفته ای در آنجا از پسرش ابن طارق که همراه او بود خواست که او را به مصر برگرداند و گویی که احساس کرده بود که روزگار عمرش سپری شده است و وقت لقای خداوند نزدیک است و براستی زندگی جز ساعتی نیست که به زودی می گذرد، روز وفات او به مَثابه صاعقه ای بود که بر قلوب میلیون ها مسلمان در هر مکانی از دنیا وارد آمد، هزاران نفر از دوستداران صدا و شخصیت او با تمام اختلاف زبان و
جنازه او را تشییع کردند، در این تشییع همه سفرای کشورهای جهان به نیابت مردمشان حضور داشتند و چون عبدالباسط سبب پیوند و علاقه در بین بسیاری از مردم در کشورهای مختلف بود، روز۳۰ نوامبر در هر سال، روز تکریم از این قاری بزرگ اعلام شد تا مسلمین روز ۱۹۸۸/۱۱/۳۰ را در یاد داشته باشند؛ روزی که او از میان ما رفت و از زندگی این دنیا به زندگی جاودانی پیوست.
یاسر عبدالباسط از جمله یادگاران آن مرحوم است که چندین بار به دعوت نهادها و سازمان های مختلف به ایران سفر کرده و به تلاوت کلام الله مجید پرداخته است، یاسر درباره پدرش می گوید: استاد همیشه آرزو می کرد تا روزی فرا برسد که با آزادی قدس شریف بتواند در بیت المقدس به تلاوت قرآن بپردازد.
تلاوت کلامی که استاد همیشه خود و موفقیت هایش را مدیون آیه به آیه و حرف به حرف آن می دانست.
نامشخص - نامشخص - نامشخص |
سلام ودرود خدا بر استاد عبد الباسط که همچون نوری در آسمان قراءات میدرخشد.بدون شک همانگونه که خود استاد فرمودند توسل به اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین تاثیر بسزایی در موفقیت ایشان داشته است.ای کاش ما نیز مانند ایشان در راه اهل بیت قدم نهیم تا آنگونه که حافظ فرموده:
حافظ اگر قدم نهی در ره خاندان به صدق بدرقه رهت شود همت شهنه نجف |
جمعه 9 آذر 1386 |
|
سعید - ژاپن - توکیو |
سلام و صلوات خدا بر روح خدایی ِ این مرد ِ قرآن . مومنین هیچگاه صوت آسمانی این بزرگوار را فراموش نخواهند کرد . شنیدن آیات منور قرآن ، توسط این استاد گرانقدر ، لرزه بر اندام هر کسی می افکند . از میان سوره های تلاوت شده توسط این ابر مرد ِ قرآنی ، میتوان به سوره های مریم ، حشر ، شمس و تکویر اشاره کرد، که همچون هر موسیقی ماندگاری ، مانا ست .
روح ِ پاکش شاد و در جوار ِ آستان حق تعالی قرین رحمت و آمرزش باد |
جمعه 9 آذر 1386 |
|
عیسی - ایران - شهرکرد |
سلام ودرود خدا بر استاد عبد الباسط که همچون نوری در آسمان قراءات میدرخشد.بدون شک همانگونه که خود استاد فرمودند توسل به اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین تاثیر بسزایی در موفقیت ایشان داشته است.ای کاش ما نیز مانند ایشان در راه اهل بیت قدم نهیم تا آنگونه که حافظ فرموده:
حافظ اگر قدم نهی در ره خاندان به صدق بدرقه رهت شود همت شهنه نجف |
جمعه 9 آذر 1386 |
|
علی - ایران - ایران |
خداوند رحمتش کند. هنوز هم صدایش برایم دلنشین است.خصوصا یکباره خواندن سوره الحمدش . |
جمعه 9 آذر 1386 |
|
الهام - ایران - سمنان |
با سلام نور به قبرش باره واقعا همتای نداره حنجره طلای بو صدایش خلی حیف ش که انقدر زود به رحمت خدا رفتن |
جمعه 9 آذر 1386 |
|
علی - هلند - خرونینگن |
روحش شاد. صدای ایشان همچنان روحنواز است. |
جمعه 9 آذر 1386 |
|
شیرین - ایران - تهران |
با این صدای خوب می توانست یک خواننده بزرگ باشد ولی افسوس که راه دیگری را برگزید. |
جمعه 9 آذر 1386 |
|
بهمنی - ایران - شیراز |
خدا رحمتش کند...
ولی چه حیف که سنی از این دنیا رفت و ولایت علی ابن ابی طالب (ع) را چندان قبول نکرد.شاید شما هم این جریان را شنیده باشید که پس از مرگ وی، آقای عبدالباسط به
خواب پسرش می آید و از پسرش میخواهد که به حرم حضرت علی (ع) برود و از وی(از حضرت علی (ع) ) حلالیت بطلبد.اینجاست که اهمیت ولایت حضرت علی (ع) روشن میشود.ان شاءالله که همه ی ما از پیروان راستین مولا حضرت علی (ع) باشیم....
نماز بی ولای او عبادتیست بی وضو به منکر علی بگو نماز خود قضا کند |
جمعه 9 آذر 1386 |
|
سارا - نروژ - نروژ |
جناب بهمنی بهتر نیست واسه خودتون متاسف باشین . و البته چه حیف که شما با این طرز فکر تصور می کنین که خیلی متدین هستین. |
جمعه 9 آذر 1386 |
|
محمود - ایران - تهران |
بهمنی - ایران - شیراز
ببینیم تا به حال در عمرت یک دقیقه تفکر کرده ای . در سال مولانا بهتر است داستان موسی و شبان مولوی شاعر ایرانی را بخوانی |
شنبه 10 آذر 1386 |
|
رضا - ایران - تهران |
ساراولی این قضبه واقعیت داره وباید قبول کنی که این اتفاق افتاده |
شنبه 10 آذر 1386 |
|
سعید - افغانستان - هرات |
خدا وند رحمتشان کند..
به جواب این بهمنی بگم که مهم شیعه و سنی نیست مهم اراده دل و محبت به خداست. و خواب دیدن هم یه خرافاته که تو خودت از پیشت ساختی و بهتره که حیف به خودت چون تو از پیش خدا نیومدی که سنی مورد قبوله یا شیعه؟؟؟؟
از سایت خوب تون هم با این خبر عالی که من تا حال خبر نداشتم سپاس.... |
شنبه 10 آذر 1386 |
|
افشین - ایران - سنندج |
بهمنی - ایران - شیراز
واقعا جای تاسف دارد که این تعصب مذهبی خیلی ها را کور کرده و هدف از دین که سعادت بشر است را رها کرده و به جزییات مذاهب و اختلافات بین آنها تکیه می کنند. واقعا این طرز برداشت از دین یک انحراف واضح و آشکار است. خدا شما و امثال شما را به راه راست هدایت کند.
سلام خداوند بر محمد و پیروان راستینش و بر روح استاد بزرگ عبدالباسط. |
شنبه 10 آذر 1386 |
|
عیسی - ایران - شهرکرد |
دوست عزیز بهمن از شیراز من خودم طارق پسر عبد الباسط را دیدم و از او جریان را پرسیدم شدیدا حاشا کرد وناراحت شد ولی بعد از مدتی به من گفت که این قضیه را جایی نگویم دیدار بنده وایشان ماه رمضان در دبی بود که ایشان به عنوان میهمان در مسابقات بین المللی قرآن در دبی شرکت کرده بود. |
شنبه 10 آذر 1386 |
|
بحرالعلوم - ایران - تهران |
شیرین خانم قراپت کلام خدا افسوس ندارد او باصدایش مسیر زندگی خیلیها راتغییرداددرحالیکه اگر بهترین خواننده هم می شد صدایش این تاثیر شگرف رانداشت ودر بهترین حالت تنها لذتی زودگذر را درپی داشت.آقای بهمنی من شیعه هستم ولی فکر نمیکنی تمام بدبختی مسلمانان ریشه درافکار جاهلانه وتفرقه افکنانه امثال شمادارد. |
شنبه 10 آذر 1386 |
|
بلوچ مرد - ایران - زاهدان |
استاد عبدالباسط نمایی از زیبایی همیشه جاویدان قران بود متاسفانه این خانوم شیرین از ایران میگوید که اگر عبد الباسط اواز میخوند بهتر میبود ننگ بر کسانی که قران را با یک اواز عوض میکنی |
یکشنبه 11 آذر 1386 |
|
رضا - ایران - تهران |
باید به عرض همگی برسونم که فرض کنیم یکی داره برای مادرش شعر میخونه اما به وصیت مادرش عمل نکنه به نظر شما این شعر به چه دردی میخوره ؟ |
یکشنبه 11 آذر 1386 |
|
سوران - ایران - مریوان |
آقای افشین از سنندج و؟؟؟؟بحرالعلوم ازتهران با نظر شما کاملا موافقم ودرود بر شما ای کاش همه مثل شما فکر می کردند
اونوقت بود که شیعه وسنی وجود نداشت وهمه با افتخارمی گفتیم که مسلمانیم |
یکشنبه 11 آذر 1386 |
|
امید - ایران - تهران |
واقعا صوت دلنشین و بی همتایی داشت من از تلویزیون شنیدم که تو یکی از مجالسی که ایشون قرآن خوندن 90 نفر به دین اسلام مشرف شدند. |
یکشنبه 11 آذر 1386 |
|
مهدی - ایران - تهران |
وه ! وه ! چه صدایی! صدایی که خداوند خواست آن را در حنجره او قرار دهد که سنی بود. و اگر میخواست او را به مذهب دیگری به دنیا می فرستاد. و من که شیعه ام به او افتخار می کنم و امیدم به رحمت امام زمان بر همه ست. چه شیعه چه سنی . |
یکشنبه 11 آذر 1386 |
|
سوران - ایران - مریوان |
آقای افشین از سنندج و؟؟؟؟بحرالعلوم ازتهران با نظر شما کاملا موافقم ودرود بر شما ای کاش همه مثل شما فکر می کردند
اونوقت بود که شیعه وسنی وجود نداشت وهمه با افتخارمی گفتیم که مسلمانیم |
یکشنبه 11 آذر 1386 |
|
عطا - ایزان - کلاله |
جهانی فکر کنیدبیغرض باشید اینجوری به جایی نمی رسیم. |
دوشنبه 12 آذر 1386 |
|
سیب سرخ (رضا) - ایران - اصفهان |
با سلام به تهیه کنندگان سایت وخوانندگان متنهای ان وبا دورود وسلام به روح ملکوتی استاد برزگ عبدالباسط که با صدای الهی خود باعث جمع شدن مسلمانان به دور هم شده است . |
دوشنبه 12 آذر 1386 |
|