داستان زندگی اشرف پهلوی۱۰

داستان زندگی اشرف پهلوی10

به مناسبت رفع خطر از وجود والاحضرت اشرف پهلوی روز گذشته مراسمی به منظور نیایش و شکرگزاری در سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی برگزار شد. در این مراسم ابتدا. . . معاون مدیر عامل درباره حادثه سوءقصد. . . مطالبی را ایراد کرد، سپس دکتر نصرت الله کاسمی، مشاور عالی سازمان، بیانات مفصلی در شرح سجایای اخلاقی والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوی و تلاش خستگی ناپذیر والاحضرت در خدمات اجتماعی. . . ایراد نمود.

شواهد و مدارک موجود نشان می داد که اشرف پس از بازگشت از یک قمارخانه در شهر «کان» واقع در امیر نشین مونت کارلو، مورد هجوم یک گروه از گانگسترها که با اشرف پهلوی در مورد مواد مخدر اختلاف داشتند، قرار گرفته است.
اشرف در خاطرات خود در پیرامون چگونگی این حادثه می گوید:
«در تابستان 1356 با عده ای از دوستان در منزلم در «ژوئن دپر» به سر می بردم. شبی در یکی از رستوران های مورد علاقه ام. . . شام خوردیم. پس از شام به کازینوی بام پیچ. . . رفتیم. نزدیک ساعت سه بامداد از کازینو خارج شدیم. . . کناره راننده نشستم. . . ناگهان یک اتومبیل پژو سیاه با آخرین سرعت از ما سبقت گرفت و سپس به چپ پیچید و راه را بر ما سد کرد. آن گاه دو مرد مسلح از اتومبیل بیرون پریدند و شروع به تیراندازی کردند. راننده. . . پایش را روی گاز گذاشت و با رولزرویس سنگین به عقب پژو زد. . . در حالیکه آماج تیرها بودیم، راننده دنده عقب زد و بار دیگر با سرعت رولزرویس را به پژو کوفت. من خودم را روی کف ماشین انداختم. . . لحظه ای بعد فریادی از عقب اتومبیل به گوشم رسید. یکی از دوستانم تیر خورده بود و خون از چشمهایش فوران می کرد. . . زن زخمی را به بیمارستان رساندیم، پس از نیم ساعت خبردادند که فوت کرده است. روز بعد که اتومبیل را دیدم متوجه شدم که نجات من به یک معجزه شبیه بوده است. چهارده گلوله شلیک شده بود و بیشتر آنها به طرفی که من نشسته بودم اصابت کرده بود. . . ». (52)
پس از این حادثه رژیم پهلوی یک برنامه وسیع تبلیغاتی را سازمان داد و وزارت اطلاعات چندین روز پیاپی با ارسال مقالاتی به روزنامه ها می کوشید تا این حادثه را یک رویداد سیاسی جلوه دهد و آن را در ارتباط با موقعیت و جایگاه اشرف پهلوی به عنوان رئیس هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد و محصول حسادت کسانی که قادر به تحمل و دیدن رفاه و آسایشی که از رهگذر حکومت پهلوی و انقلاب سفید نصیب ملت ایران شده نیستند، قلمداد نماید. اما مردم فریب این تبلیغات را نمی خوردند و می دانستند که این حادثه به رابطه اشرف با مافیا باز می گردد و اکثریت مردم نام روبن گلسرخیان، فاسق اشرف که در آن شب همراه او بود را می دانستند و مرتباً بر زبان می آوردند.
از روز بعد در پاره ای از ادارات و سازمان ها مراسم دعا و نیایش به مناسبت رفع خطر از وجود اشرف پهلوی برگزار گردید. با اینکه اکثر کارکنان ادارات از حضور در این مراسم مسخره خودداری می کردند، ولی وزارت اطلاعات اخباری در این مورد تنظیم می نمود و جراید را وادار به چاپ آنها می کرد:
«به مناسبت رفع خطر از وجود والاحضرت اشرف پهلوی روز گذشته مراسمی به منظور نیایش و شکرگزاری در سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی برگزار شد. در این مراسم ابتدا. . . معاون مدیر عامل درباره حادثه سوءقصد. . . مطالبی را ایراد کرد، سپس دکتر نصرت الله کاسمی، مشاور عالی سازمان، بیانات مفصلی در شرح سجایای اخلاقی والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوی و تلاش خستگی ناپذیر
والاحضرت در خدمات اجتماعی. . . ایراد نمود». (53)
ازدواج و هوس بازی های اشرف
اگر چه بنا بر روایت «حسین فردوست» اشرف پهلوی در دوران نوجوانی با چند تن از افسران جوان شاغل در کاخ های سلطنتی روابط نامشروع داشته است اما اولین مردی که رسماً در زندگی اشرف پهلوی ایفای نقش کرد مهرپور تیمورتاش پسر عبدالحسین تیمورتاش (54) وزیر دربار مقتدر رضاخان بود. عبدالحسین تیمورتاش با بهره گیری از موقعیت شغلی اش فرزندان خود را به دربار پهلوی برد تا به عنوان دوست و همبازی در خدمت فرزندان رضاشاه باشند. آنان در سال های آغازین سلطنت رضاخان همین نقش را ایفا می کردند. اما با بزرگتر شدن بچه های رضاخان و آغاز دوران بلوغ آنان، بچه های تیمورتاش نیز که پا به دوران بلوغ گذاشته بودند، صاحب نقشی پر رنگ تر در زندگی محمدرضا و اشرف پهلوی شدند، به طوری که ایران تیمورتاش، دختر عبدالحسین تیمورتاش مورد توجه محمدرضا پهلوی قرار می گیرد و اشرف پهلوی نیز دل به پسرش، یعنی مهرپور تیمورتاش می بندد. اما با فروپاشی اقتدار عبدالحسین تیمور تاش و بازداشت و محاکمه او به اتهام جاسوسی برای شوروی و سرانجام محاکمه خفت بار و قتل وی در زندان قصر، پای فرزندان تیمور تاش از دربار پهلوی بریده شد و تنها یاد و خاطره آنان در ذهن محمدرضا و اشرف ماند. به طوری که محمدرضا پهلوی در خاطرات خود «ایران تیمورتاش» را اولین زنی که به او دل بسته بود و آرزوی دستیابی به وی را داشت، معرفی می کند و اشرف هم که امیدوار بود با مهرپور تیمور تاش ازدواج کند، مجبور به جدایی از وی می گردد و بوالهوسانه تن و دل به برادر او، هوشنگ تیمورتاش می سپارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
52- پهلوی، اشرف، من و برادرم.
53- روزنامه کیهان، مورخه 28/6/.1356
54- عبدالحسین تیمورتاش در سال 1260 در بجنورد به دنیا آمد. در 16 سالگی به روسیه اعزام شد و در مدرسه نظامی نیکلا به تحصیل پرداخت. در دوره دوم مجلس شورای ملی به عنوان نماینده انتخاب شد. در زمان نخست وزیری وثوق الدوله والی گیلان شد و با بی رحمی به سرکوب جنبش جنگل اشتغال ورزید. در بهمن 1300 به عنوان وزیر عدلیه به کابینه مشیرالدوله راه یافت و پس از کسب اختیار از مجلس وزارت عدلیه را منحل ساخت و کوشید تا یک عدلیه مدرن به وجود آورد، اما دوران وزارتش چهار ماه بیشتر نشد. در سال 1302 بار دیگر به عنوان نماینده به مجلس دوره پنجم راه یافت و در صف اول هواداران رضاخان قرارگرفت. در همین سال به عنوان وزیر فواید عامه به کابینه رضاخان آمد. او در تمام بازی های سیاسی برای به سلطنت رساندن رضاخان نقش درجه اول را داشت. پس از پادشاهی رضاخان قدرت تیمورتاش افزایش یافت. پس از استعفای مستوفی الممالک درسال 1306، همگان تیمورتاش را نخست وزیر آینده می دانستند. اما رضاشاه به او گفت: «من تو را نخست وزیر نمی کنم. ولی اختیار انتخاب نخست وزیر را به تو می دهم. برو هر کس را که دلت می خواهد برای
نخست وزیری انتخاب کن» و تیمورتاش، مخبرالسلطنه هدایت را نخست وزیر کرد. او تا سال 1310 شخص دوم مملکت بعد از رضاخان بود. او که برای گفتگو پیرامون قرارداد نفت به انگلستان رفته بود، در راه بازگشت در روسیه کیف دستی خود را گم کرد. مدارک موجود در این کیف توسط انگلیسی ها در اختیار رضاخان قرار گرفت و موجب شد تا رضاخان دستور دستگیری او را صادر نماید. سرانجام در روز نهم مرداد 1312 «تیمور تاش» به دستور رضاخان، توسط «پزشک احمدی» به قتل رسید.

رضا-محمد کرد بچه - ایران - تهران
از این خاندان بی همه چیز هر چه بگی بر ماید علی الخصوص از ان اشرف.
جمعه 2 آذر 1386

اسد - ایران - ساوه
این سرزمین من چه بیدریق بود که کسانی مثل اشرفها و خلخالیها بهش حکومت کردند. به امید روزی که مردم ایران بدونه شاه وشیخ در ازادی زندگی کنند.
جمعه 2 آذر 1386

سارا - فیلیبین - مانیل
سلام با تشکر. از این قسمت سایت شما خیلی خوشم میاد. دستتان درد نکنه که با انتشار این وقایع ماهیت پست و پلید وخونخوار خاندان ملعون پهلوی را بهتر نشان میدهید .( قابل توجه اونایی که هنوز در حسرت اون روزهای سیاه آه می کشند.)
جمعه 2 آذر 1386

رضا - ایران - نامشخص
با تشکر بهتر نیست مطالب سریالی را مرتبط کنید که بتوان به راحتی به قسمتهای قبلی رجوع کرد .
شنبه 3 آذر 1386

کیومرث - ایران - مشهد
ایول دمتون گرم .خدا خیرتان داهاد
شنبه 3 آذر 1386

علیرضا - ایران - یزد
سلام....خواستم بگم اگه تو اوون دوره اشرف و امثال اون بودن ،امروز از اشرف و پهلویان بد تر، دارن خون مردومو میمکن!عده ای با نام اسلام و...
شنبه 3 آذر 1386

بابک - ایران - تهران
دریغا که ایران ویران شود جای شیران وپلنگان شود
شنبه 3 آذر 1386

داود شیرازی - ایران - تهران
من نسبت به درستی این مطلب و نیت این سایت تردید دارم .و چناچه مطالبی که در خصوص ایشان مطرح می شود درست هم باشد ارتباطی به سلطنت شاهنشاه آریامهر ندارد.آیا وقت آن نرسیده که از مطالب تفرقه انگیز دست بردایم و اذهان عمومی را به حاشیه نبریم.کسانی که به جزییات مسایل می پردازند همواه از کلیات غافلند
شنبه 3 آذر 1386

فرشید - ایران - تهران
با سلام. چی میگی سارا از فیلیبین ...برات متاسفم... ...بیشتر از این انتظاری نیست...از امثال شماست که این روزو حال ایران شده...
شنبه 3 آذر 1386

مجتبی - ایران - جهرم
این خاندان آنقدر نحس و کثیف بودند که هنوز هم تمام بدبختی های ما از عواقب آن خاندان است. آنها کجای این مملکت ویران را آباد کرده بودند؟ هرکاری هم که می‌کردند نمایشی بوده و فقط مشغول عیش و نوش و بوالهوسی خودشان بودن.
شنبه 3 آذر 1386

آشنا - آلمان - نامشخص
درود به خاندان پهلوی .
شنبه 3 آذر 1386

مسعود - ایتالیا - میلان
هموطنان گرامی اگر خدمات و زحمات خاندان پهلوی نبود ما اکنون وضعیتی بدتر از افغانستان داشتئم ...درود فراوان بر خاندان پهلوی...جاوید شاه
شنبه 3 آذر 1386

سعید - ایران - تهران
خاندان پهلوی تنها به پر کردن جیب خودشان فکر می کردند . وگرنه حکومت جمهوری را پایه گذاری میکردندو اصلاحات واقعی انجام می دادند.
سه‌شنبه 6 آذر 1386

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.