نتیجه چنین روشی، تولید فیلم های نازل و پیش پا افتاده ای می شود که به جز پایین آوردن سطح سلیقه تماشاگر، هیچ پیامد دیگری ندارند. «شارلاتان»، «قلقلک»، «کلاهی برای باران» و... فیلم هایی هستند که همگی با همین روش ساخته و اکران شده اند.
البته تهیه کنندگان این فیلم ها، آن قدر نفوذ دارند که بتوانند بهترین شرایط اکران را برای تولیداتشان مهیا کنند. در نتیجه این آثار در کوتاه ترین زمان ممکن، چرخه تولید تا اکران را طی و بیشترین سالن های سینما را در اختیار خود می گیرند.این روزها هم چشممان به جمال فیلم «کلاغ پر» روشن شده است. فیلمی که در میزان تکرار الگوهای دم دستی «فیلمفارسی»، دست مشابهانش را از پشت بسته است.هر بار که یکی از این کمدی ها را می بینیم، فکر می کنیم آخرین حد و درجه بی منطقی همین است که شاهدش هستیم. اما هر بار جریانی مرموز، نوبرانه ای جدید به بازار می آورد، که مجبورمان می کند، فیلم های قبلی از این دست را ستایش کنیم.حکایت «سال به سال دریغ از پارسال»، همین جاست که مصداق پیدا می کند.درباره فیلم «کلاغ پر» چه می توان نوشت؟ فیلمی که بازیگرانش هم آن را جدی نگرفته و با بی حوصلگی، جلوی دوربین رفته اند. فیلمی که اتفاقاتش، با منطق کارتونی هم قابل باور نیست و سرتا پایش پر است از شوخی های کلیشه ای و نخ نما شده و...ظاهرا بنا بوده در این فیلم «محمدرضا گلزار»، با ناز و ادا و عشوه، دل هوادارانش را ببرد تا موفقیت اقتصادی «کلاغ پر» تضمین شود. البته «گلزار» هم در این راه کم کاری نکرده است. او به عنوان یک مانکن، در یک فروشگاه لباس حاضر می شود و مدام لباس های رنگارنگ می پوشد. در جای جای فیلم، لب می چیند و جملات عاشقانه بر زبان می آورد تا هنرنمایی اش تکمیل شود. در لابه لای این کنش های جوان پسند، دیالوگ های شبیه به جمله: «آقا! شما چقدر جذابید» هم با تاکید زیادی به «گلزار» گفته می شود، تا یادمان نرود فلسفه حضور او در این فیلم چه بوده است!«کلاغ پر» پر از گاف های خنده دار است که پیدا کردن و مرور آن ها، بیشتر از شوخی های خود فیلم موجب انبساط خاطر می شود.«حسام نواب صفوی» (مسعود) نیز مثل همیشه، نقش دامادهای پولدار و بدجنس را در این فیلم بازی می کند.اگر حتی خیلی سطحی هم داستان فیلم را دنبال کنید، سوالات زیادی برای شما ایجاد می شود. «رضا» آدم تهیدستی است و از موتورسیکلت برای رفت و آمد استفاده می کند، اما می تواند میلیون ها تومان برای برهم زدن زندگی نامزد سابقش خرج کند. او به سختی برای خودش شغل دست و پا کرده است، اما در وسط داستان یادش می رود که برای رفتن به سرکار باید به تهران بازگردد و...
اشاره به رفتارهای عجیب و غریب شخصیت های فرعی فیلم هم بی فایده است.وقتی شخصیت اصلی، این قدر گنگ و پا درهواست، شما از شخصیت های فرعی چه انتظاری می توانید داشته باشید؟«کلاغ پر»، حتی توانایی خنداندن مخاطبانش را هم ندارد. اگر فیلم چند تاشوخی بامزه داشت، دست کم می شد به آن ها دل خوش کرد که وقتمان خیلی هدر نرفته است. «گلزار» چند عدد موش زنده را در یک مجلس جشن رها می کند تا مهمان ها بترسند، به طرف نامزد سابقش قوطی نوشابه پرتاب می کند، در اتاق حرکات موزون انجام می دهد و... این کنش های مثلا کمیک، قرار است لحظاتی مفرح و شاد را برای مخاطبان ایجاد کنند!هرچه سعی می کنم، نمی توانم بخندم.
در پس این تصاویر سطحی و سخیف، واقعیت های تلخ و غمباری نهفته است که توانایی خندیدن را از تماشاگر می گیرد. به نام های بزرگی فکر می کنم که پس از چندین سال انتظار، برای ساخت فیلم موردعلاقه شان باید هفت خان رستم را طی کنند. تازه معلوم هم نیست فیلمشان پس از ساخت اکران بشود یا نه.این روزها فیلم های نازل، تجاری، پیش پاافتاده و مبتذل سینمای ایران را به تسخیر درآورده اند. این فیلم ها جا را برای دیگران تنگ کرده و به هیچ فیلم دیگری اجازه خودنمایی نمی دهند. واقعیت تلخی است. این طور نیست؟
منبع : وبلاگ فیلم نگار
|
|
|
|
|
|