زبان‌آموزی با اجازة شوهر

زبان‌آموزی با اجازة شوهر

گزارشی از روند ثبت‌نام در مؤسسة آموزش زبان کیش


خیابان افریقا. کوچة اول سمت راست. دفتر مرکزی مؤسسة کیش. نگهبان مانع ورودم می‌شود اما بعد از مکالمة کوتاهی با تلفن و فهمیدن اینکه با مدیر مؤسسه قرار مصاحبه دارم، به طبقة بالا راهنمایی‌ام می‌کند.
پله‌های ساختمان را یکی یکی بالا می‌روم. میان راه از کنار چند آکواریوم رد می‌شوم. ماهی‌های رنگارنگی میان آن چهاردیواری‌ها نفس می‌کشند. در طبقة مدیریت وارد اتاقی می‌شوم. زنی با لبخند به سلامم پاسخ می‌گوید، و انگار که سؤالم را از پیش خوانده باشد، اشاره می‌کند به اتاق کناری. کمی جلوتر از در ورودی این اتاق، با آکواریوم دیگری مواجه می‌شوم و تصویر جزیرة کیش باز در ذهنم تداعی می‌شود.
بیست دقیقه‌ای زود رسیده‌ام. اتاق دو میز دارد که به شکل L کنار هم قرار گرفته‌اند. پشت هر میز مردی نشسته است. یکی‌شان باید همانی باشد که به‌عنوان رئیس دفتر محمدمهدی نثاری فرد مطلق به من وقت مصاحبه داده است. آن دیگری پشت میزی که درست روبه‌روی صندلی من است روزنامه می‌خواند. نشسته‌ام و منتظر تا جلسة جناب رئیس تمام شود. در این فاصله می‌شنوم که تلفنی کپی تعهدنامة ثبت‌نام دانشجویان در مؤسسة زبان کیش درخواست می‌شود، تعهدنامه‌ای که قرار است موضوع صحبت من با نثاری باشد.


مؤسسة کیش یکی از مؤسسات وابسته به سازمان منطقة آزاد کیش است که در سال ۱۳۶۸ تأسیس شده است. با توجه به اهداف سازمانی و برخورداری از جایگاه ویژه در جزیرة کیش، این مؤسسه ابتدا فعالیت‌های خود را عمدتاً در جزیرة کیش متمرکز کرد و طی این دوران موفق به تأسیس دانشگاه کیش شد. این مؤسسه در سال 1369، با ایجاد اولین واحد آموزش زبان انگلیسی ویژة مردان در تهران، دامنة فعالیت‌های خود را گسترش داد. در پی استقبال متقاضیان دوره‌های آموزشی زبان‌های خارجی، دومین واحد آموزش زبان انگلیسی ویژة زنان نیز در همان سال گشایش یافت.
هم‌اکنون در 23 واحد این مؤسسه در تهران و ۲۳ شعبة آن در شهرستانها، زبان‌های انگلیسی، فرانسه، آلمانی و اسپانیایی تدریس می‌شود. شعبههای مؤسسة زبان کیش مختلط نیستند و هر شعبه جداگانه به آموزش مردان یا زنان اختصاص دارد. این مرکز آموزشی نیز مانند بسیاری از آموزشگاه‌ها و مؤسسات، به هنگام ثبت‌نام، برگه‌ای را که حاوی تعهدات دانشجویان در قبال مؤسسه است به متقاضیان ارائه می‌دهد.
برگة تعهد مؤسسة کیش اما شامل بندهایی است که با مؤسسات دیگر تفاوت‌هایی دارد. از پانزده بند این تعهدنامه، سه بند به رعایت مقررات مربوط به پوشش ظاهری اختصاص دارد. بند 15 همان مادة 638 قانون مجازات اسلامی است که توضیحاتی دربارة مجازات اعمال منافی عفت عمومی شامل حبس از 10 روز تا 2 ماه و 74 ضربه شلاق دارد. در بند 12 تعهدنامة مؤسسة کیش آمده است: «رعایت شئونات اسلامی برای کلیة دانشجویان الزام‌آور بوده و دانشجویان خانم ملزم به رعایت حجاب و پوشش اسلامی شامل استفاده از مقنعة جلوبسته، جوراب ضخیم، کفش ساده، مانتو و شلوار و عدم استفاده از هرگونه لوازم آرایش هستند.»
بند 13 نیز تعهدی را خواستار است که برایش مادة قانونی نمی‌توان یافت: «تکمیل و امضای این فرم توسط خانم‌های متأهل به‌منزلة کسب موافقت قبلی از سوی همسر متقاضی می‌باشد.»
آمده‌ام به دفتر مدیریت مؤسسة کیش تا دربارة همین تعهدات دانشجویی بپرسم. آن بیست دقیقه زود رسیدن گذشته و همچنان منتظرم. خیره شده‌ام به آکواریومی که درست در امتداد نگاهم قرار دارد. مثل ماهی‌ها از تنگی فضای اتاق کلافه شده‌ام.
*
کمتر آموزشگاهی به گستردگی مؤسسة کیش شعبه دارد. یکی از 23 واحد مؤسسه در تهران در فلسطین جنوبی واقع است و شعبة صبا نام دارد.
به‌سراغ مسئول این واحد می‌روم، خانمی است که در اتاق کوچکی نشسته. از او دربارة تعهدنامه و بندهایش می‌پرسم. می‌گوید: «تا بند دوازدهم را ما نوشته‌ایم. از سیزده به بعد را از مرکز به ما ابلاغ کرده‌اند.» می‌گویم که می‌خواهم در مورد همین بند 13 بپرسم که چند لحظه پیش گفت ابلاغی از مرکز است. مصرانه می‌گوید: «ببینید، همین هفتة پیش آقایی آمده بود به یکی از واحدهای ما و داد و بیداد می‌کرد که من نمی‌خواهم زنم بیاید کلاس زبان...»
از پله‌های ساختمان کهنة شعبة صبا بالا و پایین می‌روم. عاقبت روی یکی از نیمکت‌های طبقة همکف می‌نشینم، جایی که محل تجمع و انتظار دانشجویان برای ساعت بعدی کلاس‌هاست. نگاهم به دنبال دست‌های زنانه‌ای است که حلقه‌ای زرین داشته باشند.
صورتی خندان و مهربان و آرایشی نسبتاً غلیظ دارد. چادر مشکی‌اش را تا کرده و به‌دست گرفته است. می‌پرسم آیا هنگام امضا کردن برگة تعهد مفادش را خوانده است یا نه. پاسخ می‌دهد که خوانده و امضا کرده، اما مفادش را به‌یاد نمی‌آورد. از بند سیزدهم می‌گویم. یادش نمی‌آید اما تعجب می‌کند و می‌گوید فکر نمی‌کند چنین بندی داشته باشد. تعهدنامه را نشانش می‌دهم. می‌پرسم: «اگر خوانده بودی امضایش می‌کردی؟»
با تعجب نگاهم می‌کند ولی می‌گوید: «خوب، آدم باید از شوهرش اجازه بگیرد.»
 قبل از ثبت‌نام اجازه گرفتی؟
○ اجازه که نه. اما خوب، به او گفتم و او هم گفت اشکالی ندارد.
از شوهرش که حرف می‌زند، چشم‌هایش برق می‌زند.
○ وقتی به خواستگاری‌ام آمد، تا گفت از گرسنگی هم که بمیریم تو نباید کار کنی، از او خوشم آمد. اصلاً همین شد که زنش شدم. بدم می‌آید از این مردهایی که می‌گویند زن باید کار کند.
البته من دو ترم دانشگاه رفته بودم که ازدواج کردم. شوهرم گفت دوست ندارد بروم دانشگاه. خوب، راست هم می‌گفت. دانشگاهم شهریار بود و خیلی دور. گفت اگر می‌خواهم درس بخوانم همین تهران بخوانم.
 اگر ازدواج نمی‌کردی، درست را ادامه می‌دادی؟
○ خوب، معلوم است! دوست داشتم.
 دلیل مخالفت شوهرت را نپرسیدی؟
○ بالاخره شوهرم در خانواده‌ای بزرگ شده که تعصباتی دارد. من هم پذیرفتم.
 چرا می‌خواهی زبان انگلیسی یاد بگیری؟
○ از زبان انگلیسی خیلی خوشم می‌آید. دوست دارم بتوانم خوب انگلیسی حرف بزنم. دوست دارم اگر شد، در آینده تدریس کنم.
 مگر نگفتی شوهرت اجازة کار کردن نمی‌دهد؟
○ خوب، اگر جایی باشد مثل همین کیش که همه خانم هستند مشکلی ندارد. خودش گفته که مشکلی ندارد.
 جایی که شوهرت کار می‌کند همه مرد هستند؟
○ بله، همه مرد هستند. شوهرم کارخانه دارد. همة کارگرهایش مردند.
انگار که بخواهد توصیه‌ای به من بکند، می‌زند روی شانه‌ام و می‌گوید: «البته اینها همه حرف است. اگر کسی بخواهد کاری بکند، هر جا باشد می‌کند. من کسی را می‌شناسم که شغل شوهرش سلمانی مردانه بود و با مادر پسربچه‌ای که موهایش را کوتاه می‌کرد ارتباط داشت.»
*
در واحد خواهران مؤسسة کیش تعداد زنان متأهل آن‌قدر هست که یافتن مخاطبان بند سیزدهم آسان باشد. با زن متأهل دیگری به گفت‌وگو می‌نشینم. او هم برگه را نخوانده امضا کرده. لیسانس حسابداری دارد و 26 ساله است.
 اگر خوانده بودی امضا می‌کردی؟
○ معلوم است که نه! یکهو بگویند برای نفس کشیدن هم اجازه بگیر! خیلی توهین‌آمیز است.
 می‌دانی که براساس قانون، مرد می‌تواند زن را از داشتن شغلی که منافی مصالح خانوادگی مرد یا حیثیات خانوادگی‌اش باشد منع کند؟
○ بله، می‌دانم.
با نگاه و لحن خاصی که انگار برگ برنده در دست اوست می‌گوید: «اختیار این چیزها را سر عقد گرفته‌ام، همه‌اش را.»
*
از محمدمهدی نثاری ‌فرد مطلق، مدیرعامل مؤسسة کیش، در حالی دربارة مفاد تعهدنامة دانشجویان مؤسسه می‌پرسم که سؤالات را مکتوب پیش روی خود دارد. دور یک میز بزرگ هشت‌نفره نشسته‌ایم و زن جوانی که حدس می‌زنم منشی باشد، گوشه‌ای از میز نشسته و گاه‌گاهی یادداشت برمی‌دارد.
 مفاد تعهدنامه‌ها را چه کسی تعیین می‌کند، هیئت‌مدیره یا نهادهای بیرون مؤسسه؟ سلیقه‌ای است یا قانونی؟
○ اول بگویید چه شد بین این‌همه سؤال، یکهو روی این فرم زوم کرده‌اید تا من شأن نزول این فرم را خدمتتان بگویم.

جای مصاحبه‌کننده و مصاحبه‌شونده عوض شده است انگار. بی‌اختیار و تند تند جواب می‌دهم. بالاخره از جایگاه سؤال‌شونده بیرون می‌آیم و سؤال می‌کنم:
 یکی از مسئولان واحدها گفتند که مفاد تعهدنامه تا بند 12 مخصوص هریک از واحدهاست، ولی از این بند به بعد را گویا مدیریت مؤسسه ابلاغ کرده است. می‌خواستم بدانم این بندها را بر چه اساسی گذاشته‌اید؟
○ مؤسسة علوم و فنون کیش مؤسسه‌ای است صددرصد دولتی. از آنجایی که از وزارت آموزش و پرورش مجوز دارد، موظف است تمام بخشنامه‌های رسمی و ضوابطی را که به حفظ ارزش‌های جامعه منتهی می‌شود رعایت کند. متأسفانه ماهیت مؤسسات آموزش زبان و آموزشگاه‌های آزاد در تهران و شهرستان‌ها این‌طور نمود پیدا کرده که قید و بندی ندارند و دخترخانم‌ها یا آقاپسرهایی به این نوع کلاس‌ها به دید به‌اصطلاح «فان» یا تفریحی نگاه می‌کنند، و حضور در این‌جور مکان‌ها شاید شرایط خوبی را فراهم کند برای کسانی که انگیزه‌ای غیر از درس خواندن یا مطالعه دارند. این مسئله مسئولان وقت مؤسسه را بر آن داشت که به‌دلیل تعهدی که به آموزش و پرورش داده‌اند، از دانشجو تعهد بگیرند و بخواهند که مثلاً مقنعه‌اش این‌جوری باشد، روسری‌اش این‌جوری باشد، شلوارش این فرم باشد و...
 تاکید من بیشتر روی بند 13 است که می‌گوید: «تکمیل و امضای این فرم توسط خانم‌های متأهل به‌منزلة کسب موافقت قبلی از سوی همسر متقاضی می‌باشد.» آیا واقعاً تحصیل زنان متأهل در کلاس‌های آموزشی باید منوط باشد به اجازة کتبی شوهرشان؟ می‌خواستم بدانم دلیل گذاشتن این بند چه بوده است؟
○ این فرم حدود سال 82 یا 83 تنظیم شده، یعنی در زمان مدیریت‌های قبلی، و من شأن نزولش را در آن موقع نمی‌دانم. ولی بالاخره ثبت‌نام در مراکز ما باعث می‌شود خانمی از خانه‌اش بیرون بیاید، و ممکن است در زمان حضور در اینجا یا در رفت و آمدهایش آسیبی ببیند یا از مسیر اصلی زندگی خودش دور شود و نتواند نیازهای شوهرش را در چارچوب خانواده برطرف کند، مثل نگهداری بچه و مسائل خانوادگی و درست کردن غذا و... و ما داشتیم مواردی را که شوهرهایی مراجعه می‌کردند و هنوز هم می‌کنند و اعتراض دارند که زن ما در این مؤسسه ثبت‌نام کرده و تا ساعت هشت شب باید منتظرش باشیم. خانم‌هایی که متأهل می‌شوند دیگر اختیارشان دست خودشان نیست. درست است که در قانون مدنی جایی آورده نشده که خانم‌ها برای عبادت و تحصیل نیاز به اجازة شوهر دارند، ولی فرهنگ دینی و عرف اجتماعی ما این است که زن تابع شوهر است.
*
زیر تک‌درخت حیاط کوچک شعبة صبای مؤسسة کیش، روی دو صندلی روبه‌روی هم نشسته‌ایم. مجرد است و 21 ساله و دو سالی می‌شود که به مؤسسة کیش می‌آید. معتقد است که تسلط به زبان انگلیسی فوق‌العاده مهم است چون دارد کم‌کم به زبان دوم همة کشورها تبدیل می‌شود. دانشجوی رشتة مدیریت بازرگانی است و می‌گوید یادگیری زبان هم به موفقیتش در کار کمک می‌کند و هم کار با کامپیوتر و ابزارهای ارتباطی دیگر را سهل می‌کند.
می‌پرسم: «پس برای تفریح یا به اصطلاح "as a fun" نمی‌آیی کلاس زبان؟» نگاه معناداری می‌اندازد: «ابداً. به‌نظرم خیلی احمقانه است که آدم برای تفریح این‌همه پول خرج کند. ماهی 30 هزار تومان پول بدهد و هر روز سه چهار ساعت وقت بگذارد.»
 موقع ثبت‌نام و امضای برگة تعهدنامه آن را خواندید؟
○ بله.
 این بند را هم دیده‌اید؟
○ بله. منتها خوب، من متأهل نیستم.
 خوب، شاید ازدواج کردی و تابع شوهرت شدی!
○ ]با عصبانیت[ فکر می‌کنم خانمی که به آن رشد فکری رسیده که نیاز به دانستن زبان دوم را در خود احساس کرده، آن‌قدر عاقل هست که در راه کلاس زبان دچار آسیب نشود یا به راه دیگری کشیده نشود! فرقی نمی‌کند، دختر یا پسر، آقا یا خانم، ازدواج‌کرده یا نکرده، اگر بخواهد کار خلافی انجام دهد، توی شیشه هم که نگهش دارند، کار خودش را می‌کند. فکر می‌کنم آوردن چنین دلایلی یک‌جور توهین به شخصیت زن است.
با این حال، اکثر دانشجویان زنی که با آنها صحبت می‌کنم به این مسئله اشاره دارند که هماهنگی با همسر فعلی یا آینده‌شان برای آمدن به کلاس زبان کاری بدیهی و بی‌‌نیاز از پرسش است، همان‌طور که این انتظار از شوهران نیز وجود دارد. دانشجوی مجرد دیگری می‌گوید: «اگر متأهل بودم، قطعاً با هماهنگی همسرم به کلاس می‌آمدم. اما به‌نظرم وجود این بند زیادی است. لزومی ندارد خانم‌های متأهل برای رفتن به کلاس زبان از همسرشان اجازه بگیرند چون تحصیل و درس خواندن مسئله‌ای شخصی است و نمی‌تواند هیچ ارتباطی به همسر آدم داشته باشد.»
*
رفع مسئولیت و پیشگیری از مشکلات احتمالی اولین پاسخی است که به ذهن خوانندة بند 13 تعهدنامة ثبت‌نام دانشجویان مؤسسة کیش می‌آید. به مؤسسة کانون زبان ایران می‌روم که در میان آموزشگاه‌های زبان، قدمتی چندین‌ساله دارد. با مدیر بخش خواهران کانون واقع در خیابان وصال صحبت می‌کنم، اما اینجا اصلاً خبری از تعهدنامه نیست، چه برسد به اینکه بند سیزدهمی هم داشته باشد.
محمدمهدی نثاری فرد، بیش از هر چیز، به عرف اجتماعی و عرف دینی استناد می‌کند. می‌پرسم:
 شما با آوردن این بند، به نحوی فراتر از قانون عمل کرده‌اید، با این توجیه که موازین عرفی را اعمال می‌کنید.
○ ببینید، من در واقع وارث این فرم هستم. ولی می‌خواهم این را بگویم که قانون ما برگرفته از تعالیم دینی‌مان است و بخشی از این قانون هم عرفی است که در جامعه رواج دارد. درست است که از نظر قانونی هر شخصی برای خودش حقوق مشخصی دارد و می‌تواند بعضی انتخاب‌ها را داشته باشد، ولی اسلام می‌گوید زن زمانی که ازدواج کرد قیودی برایش به‌وجود می‌آید که موظف است آنها را رعایت کند. از آنجا که آمدن سر کلاس‌های زبان می‌تواند منجر به انحراف بعضی از خانم‌ها بشود، مدیران وقت بر آن شده‌اند که این بند را در تعهدنامه بیاورند تا فردا هیچ شوهری نیاید بگوید که زن من آمده اینجا و ساعت هشت شب کلاس تعطیل شده و هنوز به خانه نرسیده است.
 به هرحال مؤسسة شما، چه این بند را در تعهدنامه آورده باشد و چه نیاورده باشد، در قبال همسر خانمی که در اینجا ثبت‌نام کرده از نظر قانونی مسئولیتی ندارد. همان‌طور که مراکز استخدامی در قبال شوهران زنانی که استخدام می‌کنند هیچ مسئولیتی ندارند. اگر مشکلی بین زن و شوهر باشد، خودشان باید آن را حل کنند.
○ مسئولیت قانونی نداریم، اما شاید مسئولیت اجتماعی داشته باشیم. اعتراضاتی که بعضی شوهران داشته‌اند منجر به گنجاندن این قید در تعهدنامه شده است. البته موقعی که دانشجویان این فرم را امضا می‌کنند، هیچ مسئول ثبت‌نامی از خانم‌ها نمی‌پرسد که آیا از شوهرشان اجازه گرفته‌اند یا نه. هیچ شوهری هم با خانمش نمی‌آید به مؤسسه تا ثبت‌نام کند. یعنی دوستان ما این قید را فقط برای اینکه رافع بعضی از مسئولیت‌هایی باشد که ممکن است مشکلاتی برای مؤسسه ایجاد کند آورده‌اند و همان‌طور که عرض کردم، برمی‌گردد به سه چهار سال قبل.
 گفتید تابه‌حال به این‌گونه مشکلات برخورده‌اید، یعنی بوده‌اند شوهرانی که به اینجا مراجعه و اعتراض کرده‌اند.
○ بله.
 برخورد مسئولان شعبه‌ها چه بوده است؟
○ موردهایی داشته‌ایم که شوهر به دیر رفتن خانمش معترض بوده است. در چنین مواردی سعی کرده‌ایم ساعت یا محل کلاس آن خانم را جابه‌جا بکنیم تا شرایط بهتری برایشان به‌وجود بیاید. ولی اگر واقعاً دانشجویی باشد که به اسم درس خواندن به مؤسسه بیاید و ساعتی که تعطیل می‌شود به خانه‌اش نرود و جای دیگری برود و ما متوجه این امر بشویم، بلافاصله او را اخراج می‌کنیم.
 یعنی خودتان این مسئله را پیگیری می‌کنید؟
○ بله.
 چرا موضوع را نمی‌سپارید به دست همان شوهر که اگر خواست، برود شکایت کند؟
○ آقایی که می‌رود شکایت می‌کند حق خودش است، به ما مربوط نیست. اما اگر دانشجویی بیاید به مرکز و بعد از اتمام کلاسش به خانه مراجعه نکند و مراجعه‌اش به‌جای دیگری باشد، آن موقع ما با او برخورد می‌کنیم.
 یعنی دانشجوهایتان را تعقیب می‌کنید؟
○ بالاخره اینجا حراست دارد. از طریق حراست پیگیری می‌کنیم. هر واحدی مسئول دارد. آن خانم دوستانی دارد. شوهرش هست. موارد مختلفی هست. به‌هرحال پیگیری می‌کنیم.
 شهریه‌اش را هم که به او برنمی‌گردانید؟
○ نخیر. بعد از تشکیل کلاس، شهریه به کسی مسترد نمی‌شود.
 ولی اینکه جزو تعهدات و وظایف مؤسسه نیست؟
○ چرا، در یکی از بخشنامه‌ها هست. به علاوه، این یک تعهد اخلاقی است.
 بالعکس چطور؟ اگر خانمی بیاید بخش آقایان مؤسسة شما و بگوید شوهرم به بهانة کلاس زبان کارهای خلاف شرع می‌کند...
○ معمولاً چنین مواردی دیده نمی‌شود.
 تابه‌حال هم پیش نیامده؟
○ نه.
 به فرض که چنین مسئله‌ای پیش بیاید، همان برخورد را با آن آقا هم انجام می‌دهید؟
○ ببینید، کار بد بالاخره بد است. هرکسی که بخواهد انجامش بدهد، بالاخره نوعی ناهنجاری است. حالا در عرف جامعه و عرف دینی ما ممکن است قبح یک کار خلاف برای زن خیلی شدیدتر باشد تا برای مرد. ولی هر دو به‌هرحال کار خلاف محسوب می‌شود و اگر بفهمیم که دانشجویی دارای فساد اخلاقی است، حتماً با او برخورد می‌کنیم.
 تابه‌حال پیش آمده که به این دلیل دانشجویی را اخراج کرده باشید؟
○ بله. دخترخانمی بود در یکی از مراکزمان که مسائل اخلاقی داشت و ما از طریق دوستش متوجه شدیم و با او برخورد کردیم. او به‌اصطلاح همجنس‌باز بود. یک همچین چیزی...
*
در میانة تداخل و تعارض عرف و قانون گیر افتاده‌ام و به‌جایی نمی‌رسم، عرفی که قانون می‌شود و قانون‌هایی که عرف‌سازند. برای شادی صدر، حقوقدان و فعال امور زنان، از مؤسسة کیش و تعهدنامه‌اش می‌گویم.

 آیا گرفتن چنین تعهداتی هنگام ثبت‌نام در مؤسسة کیش قانونی است؟
○ ببینید، اگر اینجا یک مؤسسة خصوصی بود با سرمایة افرادی خاص، می‌توانست شرایط خاصی برای ثبت‌نام و حضور در محیط خودش داشته باشد. مثلاً همان‌طور که می‌توانست بگوید این مؤسسه دانشجوی زیر فوق‌لیسانس قبول نمی‌کند، می‌توانست محدودیت‌های پوششی هم داشته باشد، گرچه موظف بود قوانین مملکتی را در چارچوب عام رعایت کند.
ولی مؤسسة عمومی‌ای که با بودجة عمومی اداره می‌شود و تحت مالکیت دولت است، نمی‌تواند موازینی را فراتر از حدودی که از نظر قانونی برای شهروندان وجود دارد اعمال کند. مثال بارز این مسئله دانشگاه امام صادق است که یک دانشگاه خصوصی یا به‌نوعی نیمه‌دولتی است، یا دانشگاه‌های غیرانتفاعی یا همین دانشگاه آزاد اسلامی که به‌عنوان یک ارگان خصوصی، تفکیک جنسیتی را آزادانه در بعضی از کلاس‌هایش اعمال کرده است. درحالی‌که می‌بینیم دانشگاه‌های دولتی نمی‌توانند چنین محدودیتی را اعمال کنند چرا که موازینی بر این دانشگاه‌ها حاکم است که در کل جامعه حاکم است. مؤسسة کیش هم همین شرایط را دارد و نمی‌تواند از آنچه در قانون آمده فراتر برود. مثلاً در بند 15 همین تعهدنامه، مادة 638 قانون مجازات اسلامی آورده شده که به دانشجویان یادآور می‌شود زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند این یا آن مجازات را دارند، اما در هیچ کجای قانون نوشته نشده که منظور از حجاب شرعی لزوماً استفاده از مقنعه، جوراب ضخیم، کفش ساده و... است. مثلاً منظور از کفش ساده چیست؟ یا جوراب ضخیم چه معنایی دارد وقتی طبق موازین شرعی، بی‌پوشش بودن پای زن تا قوزک پا ایرادی ندارد؟
بنابراین، گرفتن این تعهدات از طرف مؤسسات دولتی به‌نوعی خلاف قانون است. کما اینکه از نظر قانونی می‌شود به دیوان عدالت اداری درخواست ابطال این دستورالعمل غیرقانونی یک مرکز دولتی را داد. این اگر بخشنامة آموزش و پرورش هم باشد غیرقانونی است.
 آیا یک مؤسسة زبان اختیار قانونی دارد که در امور خصوصی افراد دخالت کند؟
○ تفتیش در زندگی شخصی افراد غیرقانونی است و حتی قانون به قوة قضاییه یا دادگاه هم اجازة تفتیش در مسائل خصوصی را نمی‌دهد. شرع و عرف هم می‌گوید: «لا تجسسوا».
حتی در صورت همجنس‌گرا بودن یکی از دانشجویان هم این مؤسسه در مقامی نیست که بخواهد در این مسئله حکم صادر کند. اگر حراست این مؤسسة دولتی ضابط قضایی هم باشد، باید این اتهام را به مقام قضایی گزارش کند. فقط مقام قضایی است که می‌تواند حکم اخراج بدهد. علاوه بر این، در قانون «مساحقه» جرم است که به معنای رابطة جنسی زن با زن است و اثباتش نیاز به شاهد یا اقرار متهم دارد. مسئلة دیگری که در حد پایین‌تری نسبت به مساحقه است، خوابیدن عریان دو زن در یک بستر است، که اگر حد مساحقه 100 ضربه شلاق است، این جرم حدش زیر 100 ضربه است. بنابراین، حتماً باید ثابت شود که فردی مرتکب عمل مساحقه شده است. پس این مهم است که بر چه اساسی ثابت شده که آن خانم همجنس‌گراست؟
 بپردازیم به بحث تمکین زن در قانون که به‌نظر می‌رسد مبنای گنجاندن تعهداتی از این دست است.
○ تمکین در قانون به‌طور دقیق تعریف نشده اما رویة معمولی قضایی که درحال‌حاضر طی می‌شود تمکین به معنای خاص است، یعنی تمکین در مورد رابطة جنسی زوجین که زن موظف به اطاعت از مرد در داشتن رابطة جنسی است. ولی رویة قضایی، اجازه گرفتن زن برای خروج از منزل و تحصیل را جزو تمکین نمی‌داند. رویة قضایی صرف این را که مرد و زنی با هم زیر یک سقف زندگی کنند مصداق تمکین زن می‌داند.
بحث خروج از منزل یا اجازة اشتغال به این صورت نیست که در قانون، زن از کار یا خروج از خانه منع شده باشد. در مادة 1117 قانون مدنی این‌طور آمده که شوهر می‌تواند زن خود را از حرفه یا صنعتی که منافی مصالح خانوادگی یا حیثیات خود یا زن باشد منع کند. این بدان معناست که اگر مرد اعتراضی به شغل زن داشته باشد، می‌تواند به دادگاه شکایت کند و بعد از اثبات منافی مصالح یا حیثیات خانوادگی بودن شغل زن، او را از اشتغال به آن شغل خاص منع کند. یعنی این‌طور نیست که بتواند به‌کل زن را از اشتغال به هر شغلی منع کند.
غیر از بعد حقوقی و قانونی که بحثش را کردیم، باید بگویم که این مسئله کاملاً عرفی است و آوردن عرف فرای قانون در تعهدنامة یک مؤسسة دولتی خلاف قانون است.

مؤسسة کیش با بهره‌گیری از امکانات دولتی، 46 شعبه در تهران و شهرستان‌ها دارد. به گفتة شادی صدر، همین تعداد زیاد شعبه‌ها و غیرقابل رقابت بودن آن بیانگر نوعی انحصار است که موجب شده مقرراتی وضع شود فرای قانون که به‌هیچ‌وجه قانونی نیست.
از ساختمان مرکزی مؤسسة کیش و آکواریوم‌های مملو از ماهی‌های کوچک و زیبای آن که مدام خود را به دیواره‌های تنگ می‌کوبند بیرون می‌آیم. برای لحظاتی مثل ماهی‌ها گول تصویر گیاهان دریایی را می‌خورم و نگاهم می‌چسبد به دیوارة پشتی جعبة آکواریوم. اما از اینجا تا منطقة آزاد کیش راه زیادی است.■

مینا - المان - المان
خجالت اوره تا کی باد این توهینهارا زنان ایران ببیند یک مسئله دیگه خود زنها بای دبرای مسائل شا ن راه حل پیدا کنند واگاهی
شنبه 12 آبان 1386

باران - ایران - تبریز
خداوندا به زنان سرزمین من آگاهی بده و عزت نفس تا از زیر یوغ این قوانین من درآوردی و ضد زن رهایی یابند.
یکشنبه 13 آبان 1386

میترا - انگلیس - منچستر
الهی آمین در برابر دعای زیبای باران جان
یکشنبه 13 آبان 1386

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.