میانجیگر نزاع در جایگاه متهم به قتل ایستاد

میانجیگر نزاع در جایگاه متهم به قتل ایستاد
جوانی که به عنوان میانجی وارد یک نزاع شده و یکی از طرف های درگیری را با ضربات چاقو به قتل رسانده بود روز گذشته در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد.

به گزارش خبرنگار ما صبح دیروز هنگامی که آرش سیفی در جایگاه نماینده دادستان قرار گرفت در توضیح حادثه گفت؛ شهریار جوان حاضر در دادگاه متهم است خردادماه سال گذشته جوانی به نام ابوالفضل را با ضربات چاقو به قتل رسانده است و من به عنوان نماینده دادستان با توجه به مدارک موجود در پرونده تقاضای صدور حکم قانونی برای وی را دارم.سپس اولیای دم ابوالفضل در جایگاه حاضر شدند و برای متهم تقاضای قصاص کردند و شهریار به عنوان سومین نفر در جایگاه حاضر شد و از خود در برابر اتهام قتل دفاع کرد. او در توضیح ماجرا گفت؛ اتهام قتل را قبول دارم. شب حادثه من داشتم از سرکار به خانه می رفتم، سوار موتورم بودم و یک کوچه با محل زندگی ام فاصله داشتم که ناگهان زنی را دیدم که روی زمین افتاده بود و گریه می کرد، جلو رفتم و دیدم آن زن مادر ابراهیم دوست برادرم است. از سویی کمی آن طرف تر چند نفر با هم درگیر شده بودند. موتور را همان جا گذاشتم و به محل دعوا رفتم. مردم زیادی جمع شده بودند، من به سختی خودم را به مرکز دعوا رساندم، تقریباً 10 نفر با هم گلاویز بودند و ابراهیم داشت فریاد می زد. درگیری خیلی شدید بود، خودم را به ابراهیم رساندم و آرام اش کردم و گفتم هر چیزی را می توان با صحبت حل کرد.متهم ادامه داد؛ با صحبت های من ابراهیم آرام شد، سپس متوجه شدم شیشه ماشین یکی از طرفین دعوا که هنوز هم اسمش را نمی دانم شکسته است. همین که من همه را آرام کردم، یکدفعه فاضل پسرخاله مقتول با صدای بلند فریاد زد من حقم را می گیرم و هر طور شده پول شیشه را باید بدهید. این حرف باعث شد تا یک بار دیگر همه به جان هم بیفتند، من هم در آن وسط گیر کرده بودم، ابوالفضل- مقتول- به سراغ من آمد، او که خیلی هیکل دار هم بود، مرا به باد کتک گرفت. هر چه گفتم من در این دعوا نقشی ندارم توجهی نکرد و مرا زیر مشت و لگد گرفت و آنقدر کتکم زد که از خود بیخود شدم. کنترل خودم را از دست دادم، فقط یادم می آید او را با چاقو زدم اما نمی دانم که چطور زدم و فقط می دانم با ضربه من خون از بدنش خارج شد.متهم در ادامه دفاعیاتش گفت؛ وقتی ابوالفضل چاقو خورد، خیلی ترسیدم و وحشت زده فرار کردم و به شمال کشور رفتم و مدتی در آنجا خودم را مخفی کردم. چاقو را هم در یک رودخانه انداختم اما بعد از مدتی هم دستگیر شدم. اکنون من به رضای خدا و خواسته خانواده ابوالفضل راضی ام اما از آنها خواهش می کنم در دل شان مرا ببخشند و بدانند که من شروع کننده دعوا نبودم و ابوالفضل طوری رفتار کرد که کنترل خودم را از دست دادم.

سپس یکی از شاهدان در جایگاه قرار گرفت و گفت؛ حادثه زمانی اتفاق افتاد که من به اتفاق دوستم در حالی که سوار خودرو بودیم در یک کوچه بن بست با دنده عقب حرکت می کردیم تا از کوچه خارج شویم، یکدفعه ابراهیم مرا دید و گفت؛ چرا وارد کوچه شدید و بعد هم شیشه ماشین ما را شکست. به خانه که رفتم فاضل از من پرسید که چه شده، من هم موضوع را گفتم، فاضل به من گفت خسارتت را می گیرم، وقتی به خانه ابراهیم رفتیم و شروع به صحبت کردیم ابوالفضل که پسرخاله فاضل بود هم ما را دید و برای کمک آمد که بعد هم درگیری اتفاق افتاد و به قتل منجر شد. پس از پایان جلسه محاکمه پنج قاضی شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران برای صدور رای پرونده وارد شور شدند.
+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.