اعتراف سارقان خشن به قتل دو مرد جواهرفروش

اعتراف سارقان خشن به قتل دو مرد جواهرفروش
سه عضو یک باند سرقت مسلحانه که دو مرد طلافروش را به قتل رسانده بودند در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شدند و اتهام قتل را پذیرفتند.

به گزارش خبرنگار ما، صفرخاکی نماینده دادستان تهران اولین کسی بود که در ابتدای این جلسه محاکمه در جایگاه قرار گرفت و علیه سه متهم پرونده اقامه دعوا کرد. وی در توضیح کیفرخواست گفت؛ مجتبی 25 ساله متهم است جوانی را که نام او هم مجتبی است به قتل رسانده و محمدجواد 29 ساله متهم به قتل عمدی رحمت الله مرد طلافروش در رودهن و یوسف 34 ساله متهم به معاونت در هر دو فقره قتل است. مطابق محتویات پرونده 25 تیرماه سال 85 به پلیس آگاهی تهران خبر دادند یک فقره سرقت مسلحانه منجر به قتل در رودهن اتفاق افتاده و مردی به نام مجتبی با شلیک گلوله کشته شده و شخص دیگری به نام محسن نیز در این سرقت مسلحانه به شدت زخمی شده است. بنابراین بررسی های پلیسی آغاز شد و ساعاتی بعد ماموران بسیج در مشکین دشت کرج، دو مرد و یک زن را که سلاحی گرم نیز همراه داشتند شناسایی و دستگیر کردند. در جریان تحقیقات مشخص شد متهمان مجتبی و یوسف نام دارند که با همدستی زنی به نام مریم سرقت از طلافروشی را انجام داده اند. بعد از اعتراف مجتبی به تیراندازی در جواهرفروشی و شلیک به سوی دو فروشنده آن، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران، پرونده را به صورت تخصصی مورد بررسی قرار دادند و در بازجویی از یوسف متهم ردیف سوم پرونده مشخص شد فرد دیگری به نام محمدجواد - متهم ردیف دوم حاضر در دادگاه - با این باند همکاری داشته است.

نماینده دادستان ادامه داد؛ پلیس دریافت محمدجواد با همدستی یوسف به یک طلافروشی در گلپایگان نیز دستبرد زده و مرد طلافروش به نام رحمت الله را در تاریخ 29 بهمن ماه سال 84 به قتل رسانده است. این دو با استفاده از چکش رحمت الله را کشته و 7 کیلو طلا از مغازه وی به سرقت برده بودند.

وی ادامه داد؛ متهم ردیف سوم به نام یوسف که عامل اصلی این جنایات بوده با توجه به اطلاع از قانون خود مرتکب قتل نشده و دو همدستش را به قتل واداشته است و اکنون من به عنوان نماینده دادستان نه تنها تقاضای مجازات هر سه متهم پرونده را دارم، بلکه از دادگاه می خواهم با توجه به ایجاد اخلال در نظم که حاکی از حرفه یی بودن متهم است، در خصوص متهم ردیف سوم اعمال مجازات تکمیلی و تشدید مجازات کند.

در ادامه جلسه دادگاه اولیای دم دو مقتول در برابر قضات دادگاه ایستادند و برای متهمان تقاضای صدور حکم قصاص کردند. قاضی عزیز محمدی رئیس دادگاه در ادامه رسیدگی از محسن، جوانی که در قتل دوم مورد اصابت گلوله قرار گرفته و مجروح شده بود، خواست به عنوان مطلع در جایگاه حاضر شود. پسر جوان درخصوص روز حادثه گفت؛ آن روز، روز زن بود و مجتبی متهم ردیف اول به همراه یک زن به مغازه ما آمدند. آنها ابتدا پشت ویترین ایستاده بودند، بعد وارد مغازه شدند و انگشتر خواستند. من قاب انگشتر را آوردم، مجتبی هم کنار من ایستاده بود. زن جوان نپسندید و آنها با هم بیرون رفتند و دوباره پشت ویترین ایستادند. هنوز یک دقیقه نشده بود که مجتبی دوباره وارد شد و من و همکارم را هدف گلوله قرار داد. سه تیر به من خورد و یک تیر هم به دوستم مجتبی اصابت کرد و بعد متهم از محل متواری شد. او قصد داشت هر دو ما را بکشد و سپس طلاها را بردارد اما موفق نشد. در این هنگام مجتبی متهم ردیف اول به جایگاه فراخوانده شد. وی در دفاع از خود گفت؛ اتهام قتل را قبول دارم، اما برای آدمکشی وارد مغازه نشده بودم و می خواستم از اسلحه برای تهدید استفاده کنم.

وی ادامه داد؛ من و یوسف - متهم ردیف سوم - در زندان با هم آشنا شدیم و بعد از آزادی من یوسف را دوباره دیدم و او به من پیشنهاد سرقت داد، من هم قبول کردم، در آن زمان که مشکل مالی نداشتم اما به خاطر اختلافات خانوادگی که پیدا کرده بودم تصمیم گرفتم دست به سرقت بزنم. یوسف به من گفت برای این سرقت چکش خریداری کرده است. من خبر نداشتم او ابتدا با همدستی فرد دیگری سرقت مسلحانه منجر به قتل انجام داده است. به همین خاطر وقتی گفت چکش خطرناک و کشنده نیست حرفش را باور کردم. یوسف به من گفت که در گلپایگان مغازه یی را شناسایی کرده، با هم به آنجا رفتیم و من وارد مغازه شدم. می خواستم سرقت کنم که مرد مغازه دار فریاد زد و از مردم کمک خواست. من هم با چکش ضربه یی به سرش زدم و فرار کردم و نتوانستم چیزی بدزدم. البته در این سرقت مرد طلافروش زنده ماند و من آن موقع بود که فهمیدم یوسف در همین شهر با همدستی محمدجواد یک طلافروش را کشته است. بعد از آن سرقت ناموفق من و یوسف همدیگر را ندیدیم و یک ماه گذشت. متهم ادامه داد؛ بعد از یک ماه در پمپ بنزین دوباره یوسف را دیدم و باز به من پیشنهاد سرقت داد و گفت اسلحه تهیه کرده و این بار می توانستیم کار را تمام کنیم. من و همسرم مریم با هم بودیم قبول کردم اما قرار نبود آن روز با هم سرقت انجام دهیم و قصد داشتیم تفریح کنیم به همین خاطر بود که مریم را با خودم برده بودم. وقتی طلافروشی را خلوت دیدم وسوسه شدم و از یوسف خواستم که توقف کند. بعد با مریم به سمت طلافروشی رفتیم، من به همسرم گفتم که می خواهم برایش طلا بخرم. وقتی او از مغازه خارج شد تا ویترین را ببیند برای سرقت وارد شدم. مقتول که متوجه شده بود من قصد سرقت دارم برای بستن در اقدام کرد. همین که خواست به سمت من بیاید شلیک کردم. می خواستم به در و دیوار بزنم اما متاسفانه به دو جوان فروشنده اصابت کرد. بعد از دفاعیات متهم ردیف اول و وکیل مدافعش محمدجواد متهم ردیف دوم برای دفاع از خود در برابر قضات ایستاد. وی اتهام قتل عمدی رحمت الله - جواهرفروش گلپایگانی- را پذیرفت و گفت؛ من هم با یوسف در زندان آشنا شده بودم. بعد از اینکه آزاد شدم مکانیکی تاسیس کردم و در آنجا کار می کردم تا اینکه به خاطر مشکلاتی که برایم پیش آمد مجبور شدم مدتی مغازه را تعطیل کنم. در همین زمان بود که باخبر شدم یوسف هم آزاد شده است و وقتی همدیگر را دیدیم به من پیشنهاد داد سرقت کنیم. من هم قبول کردم و با هم به مغازه رحمت الله در گلپایگان رفتیم. یوسف به من چکش داد و گفت اگر خواست مقاومت کند، او را بزن و بیهوش کن، من که می ترسیدم سرقت کنم بهانه آوردم و گفتم که مردم از بیرون ما را می بینند، اما یوسف ماشینی جلوی مغازه پارک می کند تا جلوی دید عابران را بگیرد. در نهایت چون خجالت می کشیدم بگویم از دزدی می ترسم مجبور شدم قبول کنم. وارد مغازه شدم و گردنبند و انگشتر خواستم، مرد مغازه دار اول شک نکرد اما وقتی دید دستانم می لرزد، فهمید. من دسته گردنبندها را از او گرفته بودم که در این لحظه آن را از دستم کشید و من بلافاصله یک ضربه چکش به سرش زدم، ولی اتفاقی برایش نیفتاد، دستم را گرفت و فریاد زد. از ترس اینکه دستگیر نشوم یک ضربه دیگر به سرش زدم، سرش گیج رفت و عقب عقب رفت و از پشت سرش به گاوصندوق خورد و بیهوش شد. به پشت دخل رفتم و همه طلاها را برداشتم و فرار کردم.

متهم ادامه داد؛ اتهام قتل را قبول دارم و می دانم که قصاص من حق اولیای دم است، اما از آنها خواهش می کنم مرا حلال کنند و بگذارند با وجدان راحت بمیرم.

آخرین فردی که در جایگاه قرار گرفت متهم ردیف سوم پرونده بود. یوسف اتهام معاونت در دوفقره قتل را نپذیرفت و گفت؛ من هیچ کدام از اظهارات متهم را قبول ندارم چون من هیچ کدام از آنها را تحریک به آدمکشی نکردم. در قتل اول محمدجواد قرار بود با چکش رحمت الله را بیهوش کند و قرار نبود که او را بکشد ولی ضربات را محکم زده بود و این مساله به من ربطی ندارد. در قتل دوم هم مجتبی به من نگفت که قصد سرقت دارد و قرار بود ما به گردش برویم. حتی سلاح را هم از دوست خود مجتبی گرفته بودم و دروغ می گوید که من سلاح را خریدم و به زور در اختیارش گذاشتم.

پس از پایان دفاعیات آخر متهمان 5 قاضی شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران (شکربیگی، رحیمی، عزیزمحمدی، سالاری و ملکی) برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند و دو متهم اصلی را به قصاص و یوسف را به حبس و تبعید محکوم کردند.
+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.