اعتقاد به اسلام، نمیتواند سنتی و تقلیدی باشد؛ بنابراین هر فردی وقتی به مرحله رشد عقلی و تکلیف رسید، پذیرش اسلام باید از روی دلیل باشد، نه از روی تبعیت. از این رو است که مراجع تقلید در اول توضیحالمسائل مینویسند: تقلید در اصول دین جایز نیست.
بنابراین فرزندان مسلمانان، دین را خود انتخاب میکنند.
از طرف دیگر نیز دین نمی تواند از روی اجبار باشد ، دین و ایمان به آن که یک اعتقاد قلبی و درونی است ، ممکن نیست تحمیلی باشد.
از این رو قرآن میفرماید: "لا اکراه فی الدین؛ در قبول دین اجباری نیست". سپس می افزاید: راه راست، اندیشه راستین و آیین درست و نجات بخش، از اندیشه دروغین و آیین باطل واضح و روشن است ( قد تبین الرشد من الغی) . (1) حال اگر راه درست و دین حق ، از راه نادرست نمایان است ، پس چه دلیلی برای تحمیل و اجبار است ؟!.
از نظر جهان بینی اسلامی همه انسانها از آزادی، اختیار و قدرت بر تصمیم گیری برخوردارند و خودشان سرنوشت خویش را رقم می زنند.
اسلام از راه های گوناگون می کوشد اندیشه بشریت را از اسارت باطل برهاند و آدمی با دید باز و وسعت نظر بیاندیشد و داوری کند و دین و آیین حق را برگزیند. این سخن قرآن است که می گوید:
"به آن بندگانی مژده باد که همه سخنان را می شنوند و بهترین را برمی گزینند".(2)
" و چون به ایشان گرفته شود که از آن چه از سوی خدا فرود آمده است، پیروی کنید، گویند: نه، ما به همان راهی می رویم که پدران ما می رفتند. حتی اگر پدرانشان بی خرد و گمراه بوده اند!".(3)
در آیه اخیر ، انسانها را توبیخ می کند که چگونه به راه پدران و تقلید از آنان رفتند ، شاید پدران آنها درک نمی کردند . پس تقلید در دین از نظر قرآن محکوم است . در روایات تصریح شده که تقلید در دین ، نه فقط از پدر و مادر مردود است ، حتی تقلید در عقاید از شخصیت های بزرگ هم جایز نیست (4).
البته این بدان معنا نیست که پس باید دینی غیر از دین پدران انتخاب نمود ، بلکه چه بسا راه و دین پدران حق باشد ، اما در هر دو صورت باید با انتخاب و تحقیق خود انسان باشد.
آری آدمی با دقت و خردورزی می تواند راه و آیین حق ( که آیین اسلام است) را باور کند و آن را برگزیند.
حال اگر فردی در خانواده مسلمان بخواهد دین خود را تغییر دهد ، این شخص با نگاه به انتخاب شخصی میتواند این کار را انجام دهد ؛ زیرا عقیده و دین مربوط به خود او است و خود نیز در برابر خدا پاسخ گوی آن است ، اما اگر بخواهد با این عمل به مقابله با اسلام برخیزد ، از نظر حکم اجتماعی اسلام صحیح نیست و با آن برخورد میشود ؛ زیرا در جامعهای که براساس اعتقادات و باورهای دینی، قوانین، رفتارهای اجتماعی و فردی، امیال و آرزوهای انسانها و ارزشهای اخلاقی شکل گرفته که هر یک از این موارد کارکردهای بسیاری در زندگی فردی و اجتماعی دارد، حق ندارد در برابر دین و اعتقادات موضعگیری نموده و درصدد تخریب آنها باشد، زیرا آثار نامطلوب در زندگی فردی و ا جتماعی ایجاد خواهد کرد و باعث تزلزل ارکان اجتماعی خواهد شد، بنابراین ارتداد از این جهت که افکار عمومی و ایمان مردم را متزلزل میکند، اظهار آن روا و شایسته نیست، و با وجود یک سری شرایط اسلام با مرتد برخورد میکند. اما اگر باور خود را رواج نداد و به امنیت فکری و فرهنگی جامعه آسیبی وارد نکرد، به او کاری ندارند و حکم ارتداد نداشته و عقیدهاش نزد خودش محترم است.
از نظر اعتقادی نیز در آیات قرآن آمده که جز دین حق( اسلام ) پذیرفته نیست و چنین شخصی باید پاسخ گوی انتخاب و انگیزههای این انتخاب باشد.
این که خدا با او چگونه برخورد میکند، تنها خدا میداند که آیا وی صداقت دارد یا از روی عناد و لجاجت ، یا با انگیزههای غیر الهی به این عقیده روی آورده است. خداوند فردای قیامت بر پایه عدل و حکمت، با او رفتار خواهد کرد.
حجت الاسلام حسین شفیعی***
منابع
______________________
1 - بقره (2) آیه 256.
2) زمر ،آیه 18
3) بقره، آیه 170 - مائده، آیه 104
4) میزان الحکمه، ح 6296 - بحارالانوار، ج 23، ص 103
|