منشی مطب از آتش عشق خواستگار بیمار خود نجات یافت

منشی مطب از آتش عشق خواستگار بیمار خود نجات یافت

جوان عاشق پس از شنیدن جواب رد از منشی پزشک معالجش در یک انتقام گیری خشن برای سوزاندن دختر مورد علاقه اش مطب را به آتش کشید.


به گزارش خبرنگار ما، آبان ماه سال 85 به ماموران آتش نشانی خبر دادند مطب یک روانپزشک در شهرک غرب به آتش کشیده شده است. با حضور ماموران آتش نشانی عملیات اطفای حریق شروع شد و بعد از 45 دقیقه آنها موفق شدند آتش را خاموش کنند و سه مجروح حادثه نیز به بیمارستان انتقال یافتند. از آنجایی که دکتر روانپزشک مدعی شده بود مطبش به عمد به آتش کشیده شده، پلیس تحقیقات خود را در این خصوص آغاز کرد. زن روانپزشک گفت؛ من در خانه بودم که منشی زنگ زد و گفت فرهاد یکی از بیمارانم آمده و می گوید قصد به آتش کشیدن مطب را دارد، اما منشی در را به روی او باز نکرده بود. این زن افزود؛ من بلافاصله به اتفاق شوهرم به مطب رفتم. فرهاد اول با شوهرم درگیر شد و او را کتک زد و سپس به مطب حمله کرد و با ریختن بنزین روی در و دیوار آنجا را به آتش کشید. من و شوهرم و خانم منشی سالم ماندیم، اما سرایدار ساختمان که مرد مسنی است و برای کمک به ما آمده بود به همراه یکی دیگر از اهالی ساختمان به شدت دچار سوختگی شدند. فرهاد هم که پیت بنزین در دستش بود دچار سوختگی شد. با توجه به اعلام شکایت دکتر روانپزشک، فرهاد توسط پلیس تحت بازجویی قرار گرفت و گفت؛ مدتی بود که برای درمان افسردگی ام نزد این روانپزشک مراجعه می کردم. در چندین جلسه رفت و آمد به مطب با لیلا منشی روانپزشک آشنا شدم و کم کم آنقدر به او دل بستم که تصمیم گرفتم خواستگاری کنم. با اینکه لیلا از احساسات درونی من خبری نداشت، اما به شدت در عشق او غرق شده بودم. وقتی از لیلا خواستگاری کردم، قبول کرد، اما گفت باید پدرش نیز موافقت خود را اعلام کند. من هم آدرس خانه و محل کارم را برای انجام تحقیقات به او دادم. متهم افزود؛ از وقتی با لیلا آشنا شده بودم، شرایط روحی ام بهتر شده و تقریباً افسردگی ام از بین رفته و دکتر هم داروهایم را کم کرده بود، اما چند وقت بعد به طور ناگهانی لیلا نظرش تغییر کرد و گفت پدرش در مورد من تحقیق کرده و به نتایج خوبی نرسیده است و به همین دلیل دیگر حاضر نیست مرا ببیند. از اینکه در عشقم شکست خورده بودم، خیلی ناراحت بودم و شرایط روحی ام دوباره به هم ریخته بود. خانم دکتر هم در چندین جلسه با من صحبت کرد و خواست تا جواب منفی لیلا را به عنوان یک واقعیت بپذیرم و دیگر به او فکر نکنم. چند روز اول تا حدودی توانستم این مشکل را تحمل کنم اما دیگر طاقتم تمام شد. دوباره با لیلا تماس گرفتم و گفتم که نمی توانم بدون او زندگی کنم. لیلا به من بی محلی کرد و گفت بین ما هرچه بوده تمام شده است و او حاضر نیست با من ازدواج کند. من هم که به آخر خط رسیده بودم دو گالن بنزین تهیه کردم و به مطب رفتم. می خواستم هم خودم و هم لیلا را آتش بزنم که درگیری پیش آمد و لیلا فرار کرد و من و دو نفر دیگر سوختیم. با توجه به اعترافات فرهاد وی پس از بهبودی مورد محاکمه قرار گرفت و به دو سال حبس و پرداخت دیه در حق دو مرد آسیب دیده محکوم شد. این حکم با اعتراض فرهاد به شعبه 9 دادگاه تجدیدنظر فرستاده شد و قاضی دهنوی رئیس شعبه به اتفاق قاضی محمدی - مستشار شعبه- پرونده را مورد بررسی قرار دادند و اعتراض فرهاد را وارد ندانستند و رای را مورد تایید قرار دادند.

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.