داستان دهی که در قبر مرده پهن می ریختند
داستان دهی که در قبر مرده پهن می ریختند
کتاب زیر نور ماه نوشته ی سید علی موسوی که روی جلدش نوشته :"برای آن ها که می خواهند طلبه شوند و یا طلبه ها را دوست دارند"
مجموعه داستان های کوتاه در مورد طلبه ها یا به قلم طلبه ها، به اضافه ی بعضی پند های اخلاقی به طلبه ها با بیان طنز.
روز اول تبلیغ ، از بخت خوشم زد و یکی از روستایی ها مُرد. برای مراسم کفن و دفن که رفتیم با تعجب دیدم که اهالی با احترام فراوان بعد از این که سنگ لحد را گذاشتند ، روی سنگ رو با پِهِن گاو پر کردند. هاج و واج مانده بودم. پرسیدم : چرا تو قبر این بنده خدا پهن می ریزید؟
گفتند ما از ملای دهمان شنیده ایم که باید توی قبر مرده پهن تر و تازه بریزیم. از مستحبات دفن است.
گفتم : آخونده؟
گفتند نه از قدیم قرآن خون ده بوده ، ما این جا تا حالا روحانی نداشتیم.
به اتفاق یکی از جوان ترها که از این موضوع به شدت شاکی بود رفتیم خانه ی ملای روستا.
گفتم : پدر جان شما به مردم گفتید توی قبر میت پهن بریزند؟
گفت آره من که از خودم در نیاوردم تو رساله نوشته.
گفتم کجای رساله نوشته؟
رفت رساله ی ورق ورق شده اش را از توی گنجه آورد و باز کرد. مساله این بود :"مستحب است قبر میت را پَهن تر کنند."
قدیم نماز شب خوان ها خوب بودند الآن نماز صبح خوان ها انسان های مومن و خوبی به حساب می آیند. لابد با این منوال ، بعد از ما هم عده ای می آیند می گویند : قدیم طلبه هایی بودند که نمازشان را تیغ آفتاب می خوانند و نمازشان قضا نمی شد ؛ این ها از اولیای خدا بودند.
منبع : صادق آنلاین