موعود گرایی و مسجد جمکران - ۱

موعود گرایی و مسجد جمکران - 1

بخش اول: دلایل ایجاد جنبش‌های موعودگرا

رضا شوقی


موعودگرایی، به‌عنوان یک مفهوم دینی و فلسفی، عبارت است از اعتقادی غایت‌انگار و آخرالزمانی که فرجام جهان را نزدیک می‌بیند و منتظر بروز علایم هولناک و وقوع حوادثی غیرمعمول و خارق‌العاده است. این حوادث غیرمعمول، که با شگفتی‌های فراوانی همراه است، به دست "ابر مردی" که از ورای غیب می‌آید و آرمانی نوع‌دوستانه و عدالت‌طلبانه دارد به وقوع می‌پیوندد و از آن پس جهانی موزون، قدسی، پر عدل و داد و مملو از برکت برای بشریت به ارمغان آورده می‌شود.Go to fullsize image

موعودگرایی علاوه بر جنبه‌ی دینی و فلسفی، از بعد سیاسی و اجتماعی دامنه‌داری نیز برخوردار است. مصلحان اجتماعی و انقلابیون فراوانی همواره با غایات موعودگرایانه در صدد اصلاح و تغییر وضعیت سیاسی جامعه‌ی خود برآمده و موفق شده‌اند توده‌ها را نیز در این مسیر بسیج کنند.
جنبش های موعودی، به رغم اختلافاتی ناشی از تفاوت‌های فرهنگی و دینی جوامع، دارای شاخص‌های مشترکی هستند. برخی از شاخص‌های جنبش‌های موعودی را می‌توان این‌گونه یاد کرد:

ـ جنبش موعودی عمیقا به نفی وضع موجود می‌پردازد و معتقد است جهان شریر و خبیث کنونی را باید از طریق یک انقلاب جهانی منهدم کرد.
ـ جنبش موعودی عموما بر نوعی ایدئولوژی دینی متکی‌ست که به‌ویژه از دل سنن یهودی، مسیحی و اسلامی زاده شده و با ایدئولوژی‌های انقلابی عرفی و مدرن مرزبندی‌های مشخص دارد.
ـ جنبش موعودی دارای ابهامی بنیادین در خصوص شیوه‌ی بروز انقلاب است. کنش‌گران این جنبش‌ها، چه به علت کمبود تجربه‌ی انقلابی و چه به دلیل پیش فرض‌های ایدئولوژیک، انقلاب را نمی‌سازند بلکه منتظرند انقلاب از راه برسد تا به آن ملحق شوند.
ـ نقش شخصیت قهرمان در این جنبش‌ها بسیار برجسته و رهبری در آن‌ها از نوع فرهمند است.
ـ جنبش موعودی عمدتا در ساخت افتراق نیافته‌ی اجتماعی و فرهنگی جوامع توده‌وار به وقوع می‌پیوندد و رفتار سازمان نیافته‌ی کنش‌گران بازتابی از این نوع ساخت است.
ـ جنبش‌های موعودی عموما در دل ساخت‌های مسدود سیاسی رخ داده و چنین نظام‌هایی آمادگی فراوان برای پرورش جنبش موعودی در دل خود دارند.

موعودگرایی در واقع مقوله‌ای مرکب از دکترین‌ها، ایده‌ها، آرزوها و انتظاراتی‌ست که در حال حاضر جامه‌ی عمل نپوشیده و منجی‌گرایان انتظار دارند با ظهور منجی این آمال عملا محقق شوند؛ آمالی از قبیل فراوانی ثروت، آزادی، صلح، امنیت، خوشبختی، عدالت اجتماعی، دوری از گناه، تقدس و...

در مورد علل ایجاد جنبش‌های موعودگرا تئوری‌های متفاوتی وجود دارد که از آن میان می‌توان به نظر کوهن اشاره کرد. کوهن معتقد است بی‌سامانی اجتماعی و از هم گسیختگی در نظام جامعه، که از عوارض طبیعی دوران گذار و نوزایی در جوامع مختلف است، عامل اصلی جنبش‌های موعودی‌ست. از دیدگاه او، هزاره‌گرایی و موعودگرایی یک شیوه‌ی غنی اعتراض در شرایطی‌ست که سایر اشکال مخالفت و اعتراض به وضع موجود یا قابل حصول نیستند یا مفید واقع نمی‌شوند. به عبارت دیگر، می‌توان گفت میان آشفتگی اجتماعی و وقوع جنبش‌های موعودی رابطه‌ای مستقیم وجود دارد. بی‌سامانی، نظام گسیختگی، ریشه‌کن شدگی، پریشانی و... واژه‌هایی هستند که در این شرایط وضعیت موجود جامعه و نیاز آن به یک تحول آرمانی را ترسیم می‌کنند.

برخی دیگر از تئوریسین‌ها اما موعودگرایی را از منظری دیگر نگریسته و معتقدند رشد سریع فرایند شهری شدن، صنعتی شدن جوامع در حال انتقال، رشد فزاینده‌ی بیکاری و توسعه‌ی گروه‌های بی‌طبقه، که دچار بحران هویت هستند، در ایجاد جنبش‌های موعودی، خصوصا در جوامع در حال انتقال، مؤثر است.

در میان کسانی که مقوله‌ی موعودگرایی را مورد پژوهش قرار داده‌اند کلاگ و ستارک جایگاه ویژه‌ای دارند. از دیدگاه این دو محقق، مفهوم "محرومیت نسبی" کلید تبیین جنبش‌های موعودی‌ست. این دو معتقدند که محرومیت نسبی دارای ۵ بعد است:
۱. محرومیت اقتصادی که مشخص‌ترین و ملموس‌ترین بعد محرومیت در میان اقشار مختلف جامعه است و عوارض خود را بسرعت ظاهر می‌سازد.
۲. محرومیت اجتماعی که چهره‌ی خود را در پایین بودن پایگاه و منزلت اجتماعی باز می‌تاباند.
۳. محرومیت ارگانیسمیک که شامل ناهنجاری‌های فیزیکی و روانی در افراد است.
۴. محرومیت اخلاقی که بیان‌گر ستیز میان آرمان‌های فردی و گروهی با آرمان‌های اجتماعی بزرگ‌تر می‌باشد.
۵. محرومیت روحی و معنوی که در اثر ناتوانی از تفسیر خود و سامان زندگی اجتماعی به وسیله‌ی سیستم معناداری از ارزش‌ها رخ می‌دهد.

کلاگ و ستارک معتقدند که وجود هر یک از این پنج نوع محرومیت عامل مهمی در ایجاد انگیزه جهت گرایش به جنبش موعودی‌ست. افراد، آن زمانی که در فرایند جبران محرومیت‌های خود با پاسخ مناسبی از جانب جامعه و سیستم سیاسی یا اجتماعی مواجه نمی‌شوند و محرومیت‌هایشان هم‌چنان ادامه می‌یابد و عمیق‌تر می‌شود، در صدد برمی‌آیند آن را از طریق اتکا به منبعی دیگر، که همان منبع موعودی‌ست، جبران کنند. به عنوان مثال، گروهی که در پروسه‌ی محرومیت روحی و معنوی قرار گرفته و سیستم اجتماعی معنادارای از ارزش‌ها را نمی‌یابند که آن را محور زندگی اجتماعی خود قرار دهند، با بحران معنا مواجه می‌شوند. در این حالت، نظام معنایی سابق برای این افراد بی‌اعتبار شده و این گروه برای تفسیر واقعیات این‌جا و اکنون و برای دست یافتن به رضایت روحی و معنوی در صدد یافتن پارادایم جدیدی برمی‌آیند. در این شرایط، دستگاه تفسیر کننده‌ی نوینی که به مفروضات و منابع گذشته متکی نباشد هنوز کاملا پذیرفتنی نیست و نیز پروسه‌ی درونی کردن معرفت‌های نوین از خلال زندگی اجتماعی با وقفه مواجه شده است. در چنین حالتی، افراد برای رهایی از وضعیت تعلیق موجود به آن سو گرایش پیدا می‌کنند که ظهور موعود را، به عنوان یک راه چاره، نزدیک انگاشته و به این وسیله خود را از شرایط فاجعه‌آمیز روحی و معنوی که زندگی اجتماعی آنان را دچار مخاطره کرده است رها سازند.

در مجموع از دید کلاگ و ستارک، موعودگرایی یک پاسخ ممکن به نوع خاصی از محرومیت نسبی‌ست که البته در جوامعی با پیشینه‌ی فرهنگی و تاریخی ویژه امکان موفقیت و کام‌یابی بیشتری می‌یابد.

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.