مصاحبه ایی جالب با رامبد جوان و اشکان خطیبی

مصاحبه ایی جالب با رامبد جوان و اشکان خطیبی

1- رامبد جوان آدم بانمک و عجیبی است. این را تمام کسانی که او را از نزدیک می‌شناسند، می‌گویند. آدمی درست مثل نقش‌های فانی که بازی کرده.
2- اشکان خطیبی همکار رامبد در این مجموعه جدید است. «خانه‌ای با طرح نو» که این روزها مخاطبان زیادی برای خودش دست و پا کرده. کاری از مهدی مظلومی. یک نکته دیگر در مورد اشکان این‌که او جایگزین آتیلا پسیانی در این برنامه شده.
3- قرار گفت‌وگوی ما پنج‌بار عقب افتاد و آخرش رفتیم سر صحنه کار و قبل از پخش برنامه با این دو نفر گفت‌وگو کردیم. همه‌اش هم تقصیر رامبد جوان و اسباب‌کشی خانه‌اش بود.
4- خیلی‌ها عقیده دارند «خانه‌ای با طرح نو» برنامه خوبی از آب درآمده و تعجب این مسئله وقتی بیشتر می‌شود که تو این برنامه را از شبکه دو می‌بینی.
5- گفت‌وگوی ما در شرایط عجیب و غریبی انجام شد. روی مبل‌های دکور صحنه و در حالی که اشکان خطیبی مدام به این طرف و آن طرف می‌رفت و خیلی‌ها مثل آگهی‌های بازرگانی مدام بین حرف‌های ما می‌پریدند و همه چیز را قر و قاطی می‌کردند.
6- یکی از جذاب‌ترین بخش‌های دیدار ما موقع عکاسی بود که کلی از دست بچه‌ها و فیگورهایشان خندیدیم و همین باعث عصبانیت عکاسمان شد تا از همه بخواهد مثل بچه آدم ساکت بشوند.
7- رامبد جوان با مهگامه پروانه هم‌دانشگاهی و هم‌دوره بوده و دقایق عکاسی با تعریف خاطرات گذشته این دو سپری شد.
8-گفت‌وگوی ما را با رامبد جوان و اشکان خطیبی را بخوانید و مطمئن باشید نظیر این گفت‌وگو را نه دیگر شما می‌خوانید و نه شاید دیگر روزی انجام شود.

- بگذار مثل بعضی‌ها با یک سؤال استاندارد شروع کنم. چطور شد که قبول کردید...
رامبد: خب همین را از اول بگو. چطور شد که ما این کار را قبول کردیم؟ در این باره تا حالا خیلی گفته‌ایم به خدا.


- نه من این را نمی‌خواستم بپرسم. چطور قبول کردید مجری‌گری بکنید؟
رامبد: ما مجری‌گری نمی‌کنیم. داریم بازیگری می‌کنیم. فقط بازیگری.


- خب آن موقع که مهمان برنامه می‌آید که ...
اشکان: آن موقع هم داریم بازیگری می‌کنیم. یعنی این طوری که الان نشسته‌ایم با تو حرف می‌زنیم که با مهمان حرف نمی‌زنیم.


- من برنامه شما را زیاد دیده‌ام...
اشکان: خیلی آدم بیکاری هستی! هاها...


- شما چقدر به خودتان اجازه می‌دهید که با مهمانتان صمیمی شوید و شوخی کنید؟
رامبد: تو جواب بده.
اشکان: نه تو بگو.
رامبد: چیزی که وجود دارد به هر حال ادب یک شرایطی را برای تو به وجود می‌آورد، خود تلویزیون و یک برنامه زنده هم شرایط خودش را دارد. غیر از تمام اینها خود ما هم صاحب ادب و عقل و یک طراحی هستیم و براساس آن چیزی که به عنوان صمیمیت و راحتی و شادی از آن یاد می‌شود، رفتار می‌کنیم. خب مهمان برنامه ما می‌تواند صاحب روحیه‌ای خیلی جدی‌تر از اندازه‌هایی که ما می‌گوییم باشد، ولی ما قصد نداریم یا نمی‌خواهیم خیلی با او شوخی کنیم. ما سعی می‌کنیم خیلی راحت‌تر و صمیمانه‌تر با او ارتباط برقرار کنیم. همه آدم‌ها هم این جنس رابطه را دوست دارند و به آن نیاز دارند و خیلی‌ها هم که انجامش نمی‌دهند، وقتی از جانب تو به عنوان نفر روبه‌رویشان مطمئن شوند که نه قصد بی‌احترامی داری، نه قصد دست انداختن و فقط یک رابطه صمیمانه، راحت، دوستانه است، با تو هم‌سو و همراه می‌شوند.
اشکان: برای من و رامبد مهم است به مهمان برنامه موقع رفتن خوش گذشته باشد و احساس نکند که به او توهین شده. به دلیل این‌که قرار نیست ما کسی را اینجا نقد بکنیم یا بگوییم این کارتان بد است یا آن کارتان خوب است.
رامبد: ما با مهمان‌هایمان معاشرت می‌کنیم.
اشکان: همه آدم‌ها هم یک Funny side برای خودشان دارند. تو خودت هم که همیشه جدی نیستی. ما اول برنامه به مهمان‌هایمان می‌گوییم راحت باشید.


- به خاطر همین است که کمتر مهمان خانم دارید؟
اشکان: شاید.


- خیلی‌ها در ابتدای برنامه فکر می‌کردند شماها دارید بداهه‌کار می‌کنید، اما بعدش معلوم شد یک متن هست و کارگردانی که این نمایش‌ها را هدایت می‌کند و ... می‌خواهم بدانم شما چقدر در اجرای این متن آزادی دارید و می‌توانید در آن دخل و تصرف داشته باشید؟
رامبد: نویسنده کار امید سهرابی است که الان روبه‌رویت نشسته و دوست ماست. اولاً چیزی به عنوان اجازه در آن مطرح نیست. به خاطر این‌که متن‌های خوبی می‌نویسد، ترجیح می‌دهیم بی‌خودی دستکاری‌اش نکنیم. مرض که نداریم. یک جاهایی هست که به هر حال نظر داریم و با همدیگر حرف می‌زنیم و خودش اعمال می‌کند. اما خودش یک جور می‌نویسد که نیازی به دستکاری ندارد. آن کسی که دارد می‌نویسد، فکر همه جایش را هم کرده. چون به زبان ما و برای ما می‌نویسد، احتیاجی به تغییر ندارد. جمله را همان طوری که از دهان من درمی‌آید می‌نویسد.


- این جور کارها به نظر شما سخت‌تر است، یا بازی کردن در یک سریال یا فیلم سینمایی یا روی صحنه تئاتر؟
رامبد: ببخشید همه اینها را من دارم جواب می‌دهم. اشکان چرا مشارکت نمی‌کنی و این‌قدر این طرف و آن طرف می‌روی. به هر حال این گفت‌وگو برای من و تو است.
اشکان: پس بگذار این سؤال را من جواب بدهم. در یک تئاتر نهایت اجرای تو این است که در تالار وحدت اجرا بروی. چند نفر می‌گیرد؟ خیلی پر بشود 800 نفر. ما اگر بگوییم میانگین بیننده‌های هر شبمان چند نفر است... راستی چند نفر است؟
محمودی(یکی از عوامل تولید): 300 میلیون نفر. [صدای خنده رامبد]
اشکان: ببخشید ما برای چین برنامه نمی‌سازیم، در ایران هستیم. مثلاً بگوییم 30 یا 40 میلیون نفر، هر چی، اصلاً 10 میلیون چیزی در این مایه‌ها...
رامبد: جدی چقدر بیننده داریم؟ پنج میلیون داریم؟
محمودی: نه بابا پنج میلیون بی‌کارند ساعت 12 شب قیافه شما را ببینند. پنج میلیون ...
رامبد: نه جدی چقدر است آقای محمودی؟
اشکان: من نمی‌دانم. به هر حال هر چند نفر. این همه یک اجرای زنده است. اگر بگوییم حتی برای پنج میلیون نفر، فکر می‌کنم بار و فشار استرسی که قبل از برنامه به آدم وارد می‌شود، خیلی زیادتر است. من همیشه قبل از این‌که بروم روی صحنه دستم عرق می‌کند، تپش قلب می‌گیرم. فکرش را بکن چطور است؟! این درست که داری جلوی دوربین‌بازی می‌کنی، اما به هر حال هم‌زمان یک عده دارند تو را می‌بینند.
رامبد: یک شب‌هایی ما یک متن‌هایی داشته‌ایم که واقعاً نیاز بود. تمرین درست و حسابی داشته باشیم. بعد این‌که از یک ساعتی مثلاً یک ربع دیگر اینجا داخل استودیو پر از آدم می‌شود - همه هم عواملی هستند که دارند کار انجام می‌دهند - حالا تو فکر کن ما داریم اینجا تمرین می‌کنیم و تمرکز و سکوتی وجود ندارد. بدو بدو بدو... همه چیز همین طور است. حالا تو تغییر نقش داری، دیالوگ داری، مونولوگ داری و ... اصلاً فشار روانی دارد. تو در تئاتر و فیلم و پلان، سر فرصت وقت داری و رویش کار می‌کنی و تعریفی دارد. اگر مشکلی هم داشته باشد، تکرار می‌کنی. اما اینجا اصلاً چنین چیزی وجود ندارد.
اشکان: مخصوصاً این اتفاق بیشتر در شب‌هایی می‌افتد که متن یک مقدار تکنیکی نوشته شده. مثلاً بازی در بازی دارد، نقالی دارد و ... وقتی این اتفاق‌ها می‌افتد و امید هم سر حال بوده و هشت صفحه متن نوشته و سه‌گونه نمایشی در آن گذاشته، حالا فکرش را بکن هم‌زمان باید بازی در بازی بکنی، دیالوگ‌هایت را حفظ بکنی، برایش میزانس خلق بکنی، برایش اکت‌بگذاری و ... این طوری می‌شود که می‌گویم به نظرم کار دشواری است.
رامبد: بعد حالا استرس خود برنامه زنده هم هست.


- خب خودتان با کدام یک از این نوع بازی‌ها راحت‌ترید و بیشتر دوستش دارید؟
اشکان: معمولاً آدم‌از هر جایی که آمده باشد به آنجا تعلق خاطر دارد. تئاتر، تلویزیون، نمی‌دانم سینما. به هر حال ما عاشق بازیگری هستیم.


- تعریف شما از یک کار خوب و موفق چه چیزی است؟
رامبد: وقتی تو مخاطبت زیاد می‌شود، وقتی درباره این‌که برویم فیلم ببینیم حرف می‌زنیم، وقتی سینما الان اوضاعش خراب است، وقتی می‌دانی که بعد از این‌که این حرف را می‌زنی، مردمی که دوستت دارند، حرفت برایشان جلب توجه کرده و می‌روند و واقعاً فیلم می‌بینند، خب برایمان ارزش دارد. وقتی کتاب معرفی می‌کنیم، این ارزشمند است. همین طور وقتی می‌گوییم برویم فلان تئاتر را ببینیم و ... این قشنگ است. این به نظرم کار خوب و موفقی است. نه آقای محمودی؟


- شما بعد از یک برنامه تکراری پنج‌ساله آمدید که نه جذابیت داشت و نه آنچنان مخاطب. بازخوردهای بیرونی با شما چطور بوده؟
محمودی: برنامه قبلی مخاطب داشت، به همین خاطر ما نگذاشتیم اسم برنامه‌شان «جشنواره» باشد و اسمش را گذاشتیم «خانه‌ای با طرح نو». جشنواره هم مخاطب داشت هم جذاب بود.
رامبد: این آقای محمودی یکی از مدیران بسیار عزیز است. درجه یکی شما. [می‌خندد]


- جواب سؤال من چه شد؟
رامبد: ما واکنش‌های خوبی از مردم می‌بینیم. همین.


- واکنش‌های کلی همکاران و دست‌اندرکاران را می‌گویم. این‌که شما مورد توجه مطبوعات قرار گرفته‌اید و ...
رامبد: ما راضی هستیم.
محمودی: برنامه اینها همین بخش نمایشی است و چیز دیگری ندارد.


- به هر حال اطلاعاتی در مورد فیلمی که قرار است بعدش نمایش داده شود، می‌دهند و ... یعنی آن جداست؟
رامبد: بله ما «خانه‌ای با طرح نو» هستیم.
محمودی: آن هم برنامه جشنواره فیلم‌های تابستانی است.
اشکان: و دست بر قضا آن فیلم در شبکه دو نمایش داده می‌شود و دست بر قضا ما قبل از آن پخش می‌شویم.
رامبد: یعنی اگر بعد از ما فوتبال نشان می‌دادند، ما در مورد فوتبال حرف می‌زنیم.
محمودی: درباره چیزهای مهم‌تر بپرس.


- این چطور است؟ رامبد و اشکان همدیگر را در یک جمله تعریف کنند.
اشکان: مردی برای تمام فصول.
رامبد: مردی که زیاد می‌داند. خدا را شکر این فیلم‌ها وجود داشتند. هاها...
- خب از برنامه کمی دور بشویم. رامبد چند وقتی بود از تو خبری نداشتیم و ...
اشکان: از اینجا به بعد را برای یک روزنامه دیگر می‌خواهد.


- نه خیالت راحت ...
رامبد: من رسماً کم‌کار نبودم و در طول این سال‌ها که سریال بازی نکردم، تیزر تبلیغاتی می‌ساختم.


- به خاطر مسائل مالی بر بقیه کارها ترجیحش دادی؟
رامبد: بله خب، تیزرسازی حرفه تخصصی پول‌سازی است و من کلی چیز از آن یاد گرفتم. همه جا گفته‌ام کارگردانی و کار کردن با دوربین را از تیزرسازی یاد گرفته‌ام. البته الان دیگر یک ‌سال است که تیزر نمی‌سازم.


- چرا؟
رامبد: چون یکهو از آن خسته شدم. اما اصلش این بود که تیزرسازی یک کار تمام‌وقت است. تو نمی‌توانی هم بازی کنی، هم فیلم بسازی و هم بروی و بیایی و در کنارش تیزر بسازی. این یک حرفه کاملاً شش‌دانگ تخصصی است. مستقل است و باید به آن برسی. [اینجا یکی از عوامل می‌آید و اعلام می‌کند که ما برای ادامه گفت‌وگو پنج دقیقه بیشتر وقت نداریم] اما خب چون زندگی من در حقیقت در دنیای فیلم جریان دارد و حرفه اصلی‌ام این است، برگشتم اینجا. سال‌ها تیزرسازی و از آن راه امرار معاش کردم و خیلی چیز یاد گرفتم.


- و این کار جدیدی که در راه است؟
رامبد: یک سریال برای شبکه یک. 26 قسمت 45 دقیقه‌ای که کارگردان کار هستم.


- تو چی اشکان؟
اشکان: من کارم خوب است [می‌خندد] یک سریال با آقای اصغر هاشمی کار کرده‌ام که از پاییز پخش می‌شود.


- درآمد شما از این برنامه چقدر است؟
رامبد: ببخشید...
اشکان: یکهو بیا یک سؤال ناموسی از ما بپرس!


- من این سؤال را از خیلی‌ها پرسیده‌ام و جواب گرفته‌ام!
اشکان: ما خیلی‌ها نیستیم. این مردی برای تمام فصول است.
رامبد: این هم مردی است که زیاد می‌داند.


- خب پس برویم سراغ همان سؤال آخر کذایی.
اشکان: حرف دیگری ندارید؟ حرف دیگری ندارید؟ نه نداریم.
رامبد: اشکان بدو که پنج دقیقه دیگر باید روی آنتن برویم. من هفت‌ساله بودم که به دنیا آمدم. مرسی.

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.