از طرف دیگر مردهایی که در جهت برابری زن و مرد و ایجاد فرصت های مساوی برای همه ی آحاد بشر تلاش می کنند همیشه در مظان این اتهام قرار دارند که پشت این کارها یا به قول بعضی پشت این فمینیست بازی ها اهدافی جز آن که می گویند، در سر دارند. مردان حاضر در کمپین، که افتخار همراهی با زنان آزادیخواه و برابری طلب را پیدا کرده اند، در چشم بسیاری گناهکارند و ریگی به کفش دارند مگر آن که خلافش ثابت شود. بارها حین جمع آوری امضا با این سؤال برخورد کرده ام که چرا منِ مرد که قوانین در ظاهر به نفعم است و با وجود آن می توانم همسرم را راحت طلاق دهم و یا از او بخواهم که به من تمکین کند در صدد تغییر قوانین هستم. به نظرشان این امری غیر طبیعی است پس تنها یک احتمال باقی می ماند؛ باید کاسه ای زیر نیم کاسه باشد.
سه چهار روز پیش بود در یک مهمانی خانوادگی. بعد از سلام و احوالپرسی و حرف هایی که معمولن از اوضاع سیاسی و اجتماعی روز بین مهمان ها رد و بدل می شود، صحبت را به کمپین کشاندم. یکی از مردان جمع که در سال گذشته از همسرش جدا شده بود و چون توانایی پرداخت مهریه را نداشته چند صباحی را در زندان گذرانده بود اعتراض کرد که شما با قوانین آشنایی نداری.
"با همین قوانین که به قول شما تبعیض آمیز علیه زنان است من را به زندان انداخته اند. خانم من مهریه ام را اجرا گذاشت و تا با قرض از این و آن مهریه اش را پرداخت نکردم کوتاه نیامد. لازم نیست شمای مرد کاسه ی داغ تر از آش بشوی. زن ها به اندازه ی کافی حق و حقوق دارند." این ها را با عصبانیت می گفت.
در جوابش گفتم مهریه هم معلول قوانین نابرابر است و اگر خانم ها حق طلاق داشته باشند مشکلات این چنینی هم پیش نخواهد آمد.
حرفم را نمی پذیرفت. از اوضاع نابسامان زندان گفت و این که آبرویش پیش فامیل رفته است.
چند جمله ی دیگر بینمان رد و بدل شد اما بر سر حرف خود ماند که قوانین تبعیض آمیز است اما نه علیه زنان که علیه مردان و وضعیت خود را شاهدی برای ادعایش می آورد. وقتی از درب منزل خارج می شدند هم خیلی جدی به مادرم گفت که پسرتان را به یک روان شناس معرفی کنید بلکه سر عقل بیاید.
رفتار مهمان ما، به نظر من حکایت از آن دارد که هر کس درد قانون تبعیض آمیز را حس کند برای تغییر آن مبارزه خواهد کرد. مرد، خود به دام یکی از این این تبعیض های قانونی گرفتار شده بود و درد را لمس کرده بود و برای همین بود که بسیار پرشور از لزوم تغییر آن سخن می راند. بی دلیل نیست که زنان به عنوان قربانیان اصلی قوانین تبعیض آمیز، بیشترین رغبت را به کمپین نشان می دهند.
مردان هم از تغییر قوانین بهره می برند. این بهره تنها منحصر به حذف مهریه نمی شود. بلکه داشتن جامعه ای با شاخص های بالاتر سلامت روانی، حاکمیت شایسته سالاری، بازدهی بیشتر نیروی انسانی، کاهش بزهکاری اجتماعی، کاهش خشونت های خانوادگی، ترویج صلح، تقویت جامعه ی مدنی، اعتبار بخشیدن به مفهوم شهروندی، تزریق شادی و حس اعتماد به نفس به جامعه و از همه مهم تر تربیت نسلی آزادیخواه و برابری طلب از نتایج تغییر قوانین خواهد بود که هم زنان و هم مردان از آن بهره خواهند برد.
تغییر قوانین تبعیض آمیز خواسته ای انسانی است. این جا مرد و زن نباید مطرح باشد. تلاش برای تغییر قوانین تبعیض آمیز تلاش برای رعایت حقوق بشر در حوزه ی عمومی و خصوصی است. حقوق بشر جنسیت نمی شناسد. یک مرد می تواند برای تغببر قوانین تبعیض آمیز علیه زنان تلاش کند؛ همان طور که یک زن برای تبعیضی که علیه یک مرد می رود اعتراض می کند. چرا که هر دو جنس انسان اند و اعضای یک پیکر، پس چو روزگار عضوی را به درد آورد، قرار از دگر عضوها نیز ستانده خواهد شد.