در جهان امروز، به اینکه فلان کشور رفتاری مناسب و منطبق با آموزه های انسانی دارد نگاه نمی شود تا برایش هورا بکشند، قدرش را بدانند و بر صدر نشانندش.
از این رو، ادای "پسر خوب جامعه جهانی" را درآوردن، نه تنها باعث نمی شود "ناظم خودخوانده" این مدرسه برای آن "شاگرد مودب" مدال افتخار دهد ، بلکه طمع ها را برمی انگیزد چه آنکه در ادبیات رسمی جهان امروز، تواضع، به ضعف تعبیر می شود و لبخند به چراغ سبزی که بیانگر آمادگی صاحبش برای امتیاز دادن است!
دقیقا به همین دلیل است که در دیپلماسی های معاصر، توصیه می شود، خود را حتی از آنچه هستید قوی تر و سرسخت تر نشان دهید و از خود چهره ای قاطع به نمایش بگذارید.
این، دقیقا همان استراتژی طلایی است که اسراییل در طول بیش از نیم قرن گذشته به بهترین وجه، پاسداری کرده و در نمایاندن چهره جهانی اش، از آن، بهره ها برده است و حال آنکه اسراییل، آنچنان که می نمایاند، قدرتمند نیست. جنگ 33 روزه، دلیل است بر این مدعا.
متاسفانه پیش از این، با این پیش فرض غلط که اگر ایران در قالب "پسر خوب جامعه جهانی" به دنیا معرفی شود، مشکلات بین المللی اش گشوده خواهد شد، دیپلماسی خارجی کشورمان به سمت انفعال و ضعف هدایت شد.
نتیجه چنین رویکردی نیز سوءاستفاده غربی ها از نرمش های مکرر ایران بود. در واقع، گمان می رفت که کوتاه آمدن های ایران در مقابل غرب - به عنوان مثال در پرونده هسته ای- از سوی طرف مقابل قدر دانسته خواهد شد.
اما از آنجا که قاعده بازی، مبتنی بر "سوءاستفاده" است و نه "حسن نیت"، چنین اتفاقی رخ نداد و غربی ها روز به روز دامنه توقعاتشان را بالاتر و بالاتر برده اند. آنها که ابتدا خواستار تعلیق موقت غنی سازی در ایران به مدت "فقط سه هفته" بودند، پس از آنکه دیدند ایران خواسته آنها را - که غیرقانونی بود- پذیرفت، آن را به عنوان "فتح یک خاکریز" تلقی کردند و پس از آن خواستار "تعلیق درازمدت" شدند و سپس سخن از "توقف دائمی غنی سازی توسط ایران" به میان آوردند و سرانجام با کمال صراحت اعلام کردند که ایران، حتی حق داشتن فناوری صلح آمیز هسته ای را نیز ندارد. به گفته ظریفی، اگر ایران می خواست همچنان به ساز غربی ها برقصد روزی فرا می رسید که سنگ چخماق های موجود در پهنه ایران نیز می بایست زیر نظر بازرسان غرب به خارج از کشور منتقل می شد تا مبادا جرقه ای و آتشی...!
اما از وقتی که دستگاه دیپلماسی دولت جمهوری اسلامی ایران "قاعده اصلی بازی" در جهان سیاست را در تعاملات بین المللی خود به کار بست، ورق برگشت و همانهایی که خواستار محرومیت ابدی ایران از فناوری هسته ای شده بودند، در مقابل "قاطعیت موجود در سیاست خارجی ایران"، گام به گام عقب نشستند و سرانجام (و در شرایط کنونی) رضایت دادند که ایران در همین حدی که فناوری هسته ای دارد موقتا متوقف شود تا پس از مذاکرات، به راهش ادامه دهد.
بدیهی است که پذیرش چنین پیشنهادی، آغاز دوباره پیشروی های آنان خواهد بود. در واقع، اگر پس از تمکین ایران در مقابل چنین پیشنهادی، آنها مطالبات جدیدتری را مطرح نکنند، قاعده شکنی کرده اند و البته چنین نخواهند کرد و منتظر عقب نشینی ما خواهند بود تا پیش بیایند.
بنابراین طبیعی است که برای عقب راندن ایران، از حربه مجازات های بیشتر استفاده کنند و البته، متقابلا نیزطبیعی است که وزیر خارجه کشورشان تصریح نماید تشدید تحریم ها نمی تواند ما را از راهی که در پیش گرفته ایم باز دارد.
قطعا اتخاذ چنین رویکردی از سوی دستگاه سیاست خارجی تهران، هزینه هایی نیز به همراه دارد ولی اگر با پیچیدگی های روابط بین المللی و نیز با قاعده بزرگی به نام "بلوف" آشنا باشیم درخواهیم یافت که تحمل چنین هزینه هایی در کوتاه مدت، ما را از تحمل هزینه های گزاف تر در طول دوره های بسیار طولانی تاریخی در آینده معاف خواهد کرد.
علت نیز کاملا مشخص است: دنیا (و مشخصا غرب) در حال تجربه چهره جدیدی از ماست که "قاطعیت و دفاع از حق خود"، جنبه غالب آن است. بنابراین می کوشد چنین تولدی را در نطفه خفه کند ولی چنانچه فشارهای کوتاه مدت این مرحله را تحمل کنیم، قاعده "پذیرش" از راه خواهد رسید و مجبور خواهند شد، ما را به شکلی که هستیم بپذیرند و بر مبنای آنچه از خودمان به نمایش گذارده ایم با ما تعامل کنند.
بدیهی است چنانچه چهره ای منفعل و توسری خور از خود به نمایش بگذاریم، آنها به خود اجازه خواهند داد هر رفتاری که دوست دارند در قبال ما پیش گیرند. درست مثل "لیبی قذافی" که برغم آنکه می کوشد نقش پسر خوب جامعه جهانی را بازی کند و دل غرب را به دست آورد، همواره با تحقیر مواجه می شود، همانند ماجرای اخیر پرستاران بلغاری که طی آن، لیبی با بلغارستان توافق کرد این پرستاران که صدها کودک لیبیایی را به ایدز آلوده کرده بودند، دوران حبس ابد خود را به جای گذراندن در زندان های لیبی در زندان های بلغارستان سپری کنند ولی به محض آنکه هواپیمای حامل آنها از آسمان لیبی خارج شد، رییس جمهور بلغارستان (که از لیبی، چهره ای توسری خور و مفلوک در ذهن دارد) دستور عفو آنان را صادر کرد و بدین ترتیب قاتلان کودکان لیبیایی به جای آنکه به زندان بروند، با دسته های گل در فرودگاه صوفیه مورد استقبال قرار گرفتند و همانند قهرمانان به خانه های خود رفتند!
مخلص کلام آنکه دولت نهم برغم تمام انتقاداتی که متوجه آن است در سیاست خارجی، رویکرد مناسبی را اتخاذ کرده است، مناسب از آن نظر که خط مشی کنونی، با واقعیت های کنونی حاکم بر ساختارهای قدرت در جهان منطبق است .
البته بدیهی است که مرزهای ظریفی وجود دارد بین "ارائه چهره های قاطع از خود" با "نمایش صورتی ناهنجار از خویش" و تفکیک این مرزها نیز هنری است که از دیپلمات ها انتظار بروز و ظهورش می رود.