مهاجرت به کانادا - رفتن یا نرفتن ؟
رفتن یا نرفتن - 1
امین راد
یادم نیست از چه موقع فکر رفتن تو سرم افتاد، ولی قدیمی ترین تصویری که در ذهن دارم برای حدود ٢٠ سال پیشه، وقتی هشت نه سال بیشتر نداشتم. عمو یه عکس آورد و با دک و پز همیشگی خودش به ما گفت این عکسو ببینید، اینجا آبشار نیاگاراست، بزرگترین آبشار جهان. دروغ چرا؟ بیرون ایران زندگی کردن همیشه برام رویا بود.
فکر کنم بشه گفت هر جوون ایرانی بالاخره یجورایی، یه موقع هایی فکر رفتن و پریدن تو کلش هست. ....
حالا رسیدم یه جایی نزدیکیای نیاگارا. به ظاهر تمام سال های پیش از عزیمت، دو سال انتظار تو ترکیه برای پرش به ارض موعود و مدتی که اینجا هستم، کافی نبوده تا با مساله «رفتن یا نرفتن» و بعد، "ماندن یا برگشتن" کنار بیام.
قبل از هر چیزی اول بهتره بگم نه «رفتن یا نرفتن» ما و نه هیچ چیز و هیچ کس دیگه ای نمی تونه بگه باید رفت یا نرفت.
بخوام خلاصش کنم مقصود از ساختن این راه ؟ یا برنامه؟اینه که اگه یه بار دیگه تصورهایی که راجع به به اصطلاح "خارج" داریم رو مرور کنیم که نکنه دچار توهم شده باشیم. اره، می خوایم بکوشیم، به قول معروف، "توهم زدایی" کنیم؛ توهّم ایرونیایی که فکر می کنن اروپا و آمریکا بهشت بَرینه، توهّم بیرونیایی که فکر می کنن اگه برگردن ایرون تمام مشکلات تمومه، توهّم ایرونیایی که فکر می کنن این ور مرکز عیش و نوش و خلاصه به قول برادرا آخر مفاسد اخلاقیه، توهّم بیرونیایی که فکر می کنن دیگه ایران شده بدترین نقطه رودنیا و هرچی بلا و ظلم و بی عدالتیه اونجا جمع شده و و و ....
قبل از هر چیز یه سری آمار براتون بگم:
«تعداد مهاجران ایرانی از ۲تا ۷ میلیون نفر ذکر می شود، اما رقمی که به نظر می آید به واقعیت نزدیک باشد، ۳ میلیون نفر است که معادل حدودا دو درصد از کل مهاجران جهان است. بیشترین این مهاجران در آمریکا با یک میلیون و پانصد هزار نفر و سپس کانادا و انگلیس به ترتیب با ۲۰۰ هزار و یکصد و ٨٠ هزارنفر به سر می برند. اداره کل گذرنامه ایران گزارش داده روزانه به طور متوسط پنج هزار و پانصد نفر با مدرک لیسانس، پانزده نفر با مدرک فوق لیسانس و دو تا سه نفر با مدرک دکترا از کشور خارج می شوند. وزارت بهداشت نیز معتقد است، از هر هفت نفرى که براى تحصیل از کشور خارج مىشوند، تنها یک نفر بازمىگردد. سرمایه نقدی ایرانیان مقیم خارج بیش از هزار و ٣٠٠ میلیارد دلار برآورد شده که این رقم معادل 30 سال صدور کالاهای نفتی و غیرنفتی ایران است». .....
فایل صوتی قسمت اول را اینجا» بشنوید.
رفتن یا نرفتن - 2
چرا رفتن ؟
در بخش اول گفتیم و شنیدیم که اکثر جوونای ایرونی فکر پریدنو داشتن یا دارن. ولی واقعا چه عواملی باعث میشه این خواست اونقدر قوی بشه که بعضیا حاضر میشن براش حتی هزینه های خیلی سنگینی بپردازن؟ آیا مهاجرت برای همه مفیده و راه حل همه مشکلات؟
بخش فارسی وبسایت BBC در گزارشی آورده سالانه بین ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار نفر از افراد تحصیلکرده برای خروج از ایران اقدام میکنند و طبق آمار صندوق بینالمللی پول، ایران از نظر فرار مغزها در بین ۹۱ کشور در حال توسعه و توسعه نیافته جهان در مقام اول قرار دارد.
این هفته صحبتم با جوونای داخل ایرانو ادامه دادم و از دلایلشون برای تمایل به مهاجرت پرسیدم.
- دلایل مهدی برای رفتن برمی گرده به نگرانی از آینده شغلیش و همینطور نبود آزادیهای اجتماعی...
- ایمان فعلا سربازه و دغدغههای خاص این دوره رو داره...
- عسل با این که از وضعیت زندگیش تو ایران راضیه، اما اونم تو یه مرحلهای برای پریدن خیلی نقشه داشته...
- مهسا که در حال سپری کردن سال آخر رشته ادبیات فرانسه در مقطع فوق لیسانسه میگه در ایران امکان ادامه تحصیل اونطوری که باید براش وجود نداره...
تو برنامه آینده از زبون یک سری بچههایی که از راههای مختلف به کانادا رسیدن، سعی خواهیم کرد پاسخ بدیم به این دلنگرانیها و درد و دلها
فایل صوتی قسمت دوم را اینجابشنوید.
رفتن یا نرفتن - 3
در برزخ
تو قسمتای قبل شنیدیم که چرا جوونای ایرونی دوست دارن زندگی خارج از کشورو حداقل برای مدتی تجربه کنن. حالا میخوایم ببینیم چقدر دلایل این دوستامون درسته. آیا همه اونایی که خارجکی شدن، از وضعیتشون راضین؟ آیا به اون اهدافی که پیش از عزیمت فکر میکردن رسیدن؟ بهترین راه برای پاسخ به این سئوالا رفتن سراغ اوناییه که چند سالیه این ور آب به سر میبرن.
محمد دوساله با ویزای دانشجویی داره تو کانادا درس میخونه. اون میگه فقط برای درس خوندن اومده و بعدش برمیگرده: این کشور فقط ظاهرش قشنگه!..
- رامین و خانوادش از طریق سرمایه گذاری اومدن. به نظر رامین شرایط کانادا برای یه زندگی معقول خیلی بهتر از ایرانه و تنها مشکل داشتن دوستان و آشناهاییه که بتونی مثل ایران باهاشون رفت و آمد کنی و تفریح کنی...
- آیدا هم همراه خانوادش ولی به دلایلی متفاوت مهاجرت کرده. اون میگه شرایط ایران برای افرادی مثل اون و خانوادش که جزء اقلیتهای مذهبی هستند در حال حاضر اصلا مناسب نیست و زندگی در کانادا مسلما برای اونا بهتره...
-سهیلا از همه جالب تره. من چیزی نمیگم خودتون گوش کنید!!!
در بخش سوم لینک فایل صوتی گزارش میتونید گفتگوی کامل با این بچه ها رو بشنوید.
کارشناسان نیازهای پایهای نظیر مسکن و غذا رو اولویت اول برای مهاجرت و در مراحل بعد نیاز به امنیت، تعلق، دوست داشته شدن و بروز تواناییها رو دارای اهمیت بیشتری میدونن. تو برنامه هفته آینده نظر یک کارشناس رو درباره علل مهاجرت ایرانیان خواهیم داشت.
رفتن یا نرفتن - 4
مصاحبه با دکتر ناهید توسلی
سلام و درود. در قسمت های پیشین برنامه با تعدادی از جوونای داخل و خارج ایران صحبت کردیم و نظرشون رو درباره مهاجرت پرسیدیم. این هفته اما خواستیم کارشناسی مساله رو دنبال کنیم. پس به تهران برمیگردیم. خانم دکتر ناهید توسلی نویسنده، پژوهشگر، فعال در امور زنان و مدیرمسئول مجله فرهنگی ادبی و هنری نافه با توجه به وقت محدود برنامه ما از نگاهی بسیار گیرا به این مساله پرداختند.
- ابتدا از ایشان عوامل اصلی رو که باعث میشه جوانان ایرانی به فکر مهاجرت بیفتن جویا می شیم.
دکتر ناهید توسلی: میتوانم عمده ترینش دلایلش را دو دلیل بدانم؛ یکی امکانات رشد و ترقی علمی فرهنگی که میدانیم در ایران کمتر است و در غرب بیشتر است. که من این نوع مهاجرت را یک مهاجرت معقول میدانم. ولی آن مهاجرتی که مساله برانگیز است و بعدها ایجاد مشکل میکند، مهاجرتی است که میدانید الان جوانان در ایران نسل بعد از انقلاب هستند. در این فاصله به دلیل ارتباطات گسترده و همزمانی جهانی که از طریق اینترنت و ماهواره ها به دست میآورند و جوان هم میدانید که یک دنیای بسیار بزرگ همراه با آرزوهای بسیار بلندپروازانه دارد، مسلم است که علاقه مند است با مردم جهان و فضای جهان در تعامل باشد، یعنی بتواند همزمان آنچه که در غرب است، در کشور خودش هم تجربه کند و او نمیتواند، به دلیل این که ما در جامعهای هستیم که سنتی است. بعد از انقلاب قوانینی که وجود دارد، تابع شرایط مذهبی است، شعائر است و بخشی از قوانینی که دین و دیندار ملزم به رعایت آن است. جوان امروزی متاسفانه به دلیل ناآگاهی از کل پدیده دین به این گونه و عدم حوصله و نداشتن آن دغدغه ای که وارد این فضاها شود، ترجیح میدهد در عین حفظ حرمت آن تابوها حتی ناگزیر است وطن را که واقعا برای انسان به مثابه مادر است ترک کند.
- از دکتر توسلی نویسنده و پژوهشگر که خود مدتی در آمریکا تحصیل کرده، میپرسیم به نظر شما تا چه حد این مشکلات جوانان پس از مهاجرت حل خواهد شد؟
دکتر ناهید توسلی: آنها فکر می کنند اگر از اینجا بیایند بیرون و بروند به غرب، این مشکلاتشان حل میشود. غرب هم از دور خیلی جذاب است. اولین مشکلی که ایرانی پیدا می کند، غربت است. به خاطر جبران این غربت و بعد جبران ندانستن زبان و مهمتر از همه این که جامعه غرب این فرد ایرانی شرقی مسلمان را به راحتی نمی تواند بپذیرد. چون خود آن جامعه هم برای خودش سنت هایی دارد، تابوهایی دارد. ما اکنون در دنیا علیرغم این که مدرنیم و پست مدرنیم، ولی همه ما دارای یک سری ویژگی های قومی هستیم. این جوان وقتی از این محیط وارد آن محیط می شود، اون محیط که نمیآید خودش را با ایشان تطبیق دهد، ایشان ناگزیر است خودش را با این محیط تطبیق دهد. مشکل اقتصادی است، بعد مشکل فرهنگی است، اینجا برایش چیزهایی ارزش دارد که آنجا ندارد، در جامعهای زندگی کرده که مادرش به گونه ای بوده، پدرش به گونه ای، احترام به گونه ای بوده، روابط به گونه ای بوده، این یک دفعه وارد یک حوزه دیگری می شود که همه اینها به هم میریزد. این معادلات در درون ذهن او ایجاد یک آشفتگی و ناهنجاری میکند.
- مدیرمسئول و سردبیر ماهنامه نافه اشاره می کنه به نمونه مسائل ساده ای که پس از انقلاب برای جوانان ایرانی به مشکل تبدیل شده.
دکتر ناهید توسلی: خب قبلا هم جوانان می رفتند خارج از کشور درس می خوندند، ولی فکر میکردند که میتوانند برگردند، چون اینجا فضایی بود که زندگی نوع غربی را داشتند. ولی خب الان در جمهوری اسلامی به هر حال به دلیل قوانین اسلامی که وجود دارد نمی توانند یک سری آزادیها را داشته باشند، از جمله پوشش، استخر رفتن، دریا رفتن، باهم در خیابان شلنگ و تخته انداختن؛ خب همیشه در یک اضطراب و استرس هستند. این است که فکر میکنند اگر اینجا را ول کنند و بروند به اصطلاح خود ما به یک غربت دیگری، اینها حل میشود، ولی بعد مشکلات دیگری پیدا میکنند که خیلی عاطفی و دردناک است. وقتی کسی ناگزیر باشد به دلایل منطقی باید مهاجرت کند. ولی وقتی اهداف کوچک میشوند مثلا مربوط به مانتو میشود، به روسری میشود، به عرق خوری میشود، یا به مسائلی که به هر حال جنبه های انسانی قوی ندارد، خب آن دیگر حیف است، حیف است که جوان جامعهاش را ترک کند، برود و این همه نیرو و انرژی را برای آنجا مصرف کند.
برنامه قسمت چهارم را اینجا بشنوید.
رفتن یا نرفتن - 5
مصاحبه با دکتر علی نیکجو
در برنامه گذشته با دکتر پروین سلیمانی در ایران صحبتی داشتیم و عوامل اصلی رو که باعث میشه جوانان ایرونی به فکر مهاجرت بیفتن جویا شدیم. اما این هفته به تورنتو برمیگردیم. به سراغ دکتر علی نیکجو روانپزشک، مشاور خانواده و مدرس کالج ول اسپرینگ رفتیم و از ایشان خواستیم با توجه به وقت محدود این برنامه تاثیرات روانی مهاجرت را بر روی شخص مهاجر صرفنظر از ملیت، زبان، مذهب و غیره برای ما بازگو کنند.
دکتر علی نیکجو: متاسفانه ما در مهاجرینی که به اینجا میآیند، هیچ بررسی روانشناختی روی افراد صورت نمیگیرد که اینها چقدر آمادگی دارند. معمولا بررسیهای اقتصادی صورت میگیرد، مثلا خب نمره میدهند که چقدر شما تحصیلات دارید، پول دارید و اینها، ولی به فاکتور روانی خیلی توجه نمیکنند که آیا این فردی که میخواهد بیاید اینجا، اولا اینجا را میشناسد و چقدر آشنایی دارد و خودش فرهنگش چطور است. دیده شده خانوادههایی که با آمادگی قبلی آمدند، حالا مسافرت خارج از کشور داشتند، آمدند رفتند کانادا، جاهای دیگر رفتند، می دانند کجا دارند می آیند، کسانی که زبان بلد هستند. یا این که اجبارا آمدند مثلا به صورت پناهندگی یا آمدند درس بخوانند ولی ماندند، اینها مشکلات بیشتری پیدا می کنند نسبت به گروه اول. بستگی دارد به این که چقدر آن کشور مبدا و کشور مقصد اینها را آماده کرده.
دیده شده که هرچه قدر شکاف بین نسل ها بیشتر باشد و هرچه قدر تفاوت سنی کسانی که می آیند در خانواده بیشتر باشد، مشکلاتشان بیشتر است. گروهی از افراد که از رده های بالای اقتصادی، اجتماعی هستند، مدارج علمی بالا دارند، شغل بالا دارند، وقتی می آیند اینجا مشکلات بیشتری پیدا میکنند. گروهی که هیچ شغل یا تحصیلاتی ندارند نیز مشکلات زیادی پیدا میکنند. گروهی که از نظر اقتصادی اجتماعی وسط هستند، مانند تکنسین ها، تکنوکرات ها، مثلا کسی که در کشور خودش لوله کشی میکرده، سیم کشی میکرده از نظر شغلی وقتی میآید اینجا خیلی زودتر شغل پیدا می کند تا یک پزشک مثلا. ولی در هر صورت استرس است. در بهترین شرایط نیز مهاجرت یک استرس است و هر استرسی بسته به آن ساختار روانی فرد و بسته به میزان استرس پذیری و ریسک پذیری یک فرد تاثیراتش متفاوت است.
نکته دیگری که خیلی مهم میدانم، سیستم مدیریتی خانواده است که در کشور مبدا پدر و مادر به خاطر وضعیت و موقعیتشان مدیریت خانه را برخوردار هستند و بچه ها زیر نظر آنها هستند. وقتی اینجا میآیند، بچه ها زودتر زبان یاد میگیرند و برعکس میشود یعنی بچهها میشوند معلم پدر مادر. بچه است که دست پدرمادر را میگیرد میبرد فروشگاه و همین اطلاعات بالاتر مدریت را به دست میگیرد و دیگر اینجا دوحال دارد, یا این که یک رابطه دوجانبه بین بچه ها و پدرمادر اتفاق می افتد و مینشینند و صحبت میکنند، یا این که پدر مادر دچار دپرشن و افسردگی میشوند. چیز دیگری که باز من به ذهنم رسید این است که افرادی که می آیند اینجا وارد یک کامیونیتی های کوچک برای خودشان میشوند. مثلا چینیها میروند توکامنیوتی چینی، ایرانیها هم همینطور. این یک خوبی دارد، یک بدی دارد. خوبیش این است که در ابتدای ورود طرف احساس بیگانگی نمیکند. بدیاش این است که وارد سیستم نمیشود، یعنی یک ریزه فرهنگ یا میکروکالچر درست کرده و آنجا می لولد، بنابراین نمی تواند از سیستم استفاده کند. این خیلی مهم است که ما چقدر بتوانیم با فرهنگ های دیگر کنار بیاییم و بفهمیم.
- آقای دکتر آیا مهاجرت می تواند از نظر روانی نتایج مثبتی هم برای یک شخص داشته باشد؟
دکتر علی نیکجو: در کوتاه مدت خیر، ولی در درازمدت بله. در کوتاه مدت طرف وقتی می آید با انبوهی از سئوالات روبرو است، فشارهای روحی، تفاوت ها، تغییرات، اینها نمی تواند در کوتاه مدت اثر روانی مثبتی داشته باشد، در هر صورت استرس است، ولی در درازمدت بستگی به این دارد که چقدر قدرت تطابق دارد. هرچه این در سن بالاتری صورت بگیرد سخت تر است. اگر کسی یک اختلال روان شناختی در کشور مبدا دارد، فرض کنیم، افسردگی دارد، اختلالات اضطرابی دارد، وسواس دارد، آن اختلالات در اینجا تشدید خواهد شد. توصیه من به عنوان یک روانپزشک این است که قبل از این که به کشوری مهاجرت کند فرد، آ« کشور را خوب بشناسد. خیلی وقتها پیش می آید کسانی که می خواهند از ایران بیایند، می گویند آنجا هوا چطور است؟ در صوتی که وقتی آدم می آید اینجا، متوجه می شود سرمای کانادا فاکتور شاید دهم هم نباشد. فاکتورهای خیلی مهمتری اینجا وجود دارد که تاثیرگذار است.
- هفته آینده دکتر نیکجو به تشریح مشکلاتی خواهند پرداخت که برای ما ایرانی ها نسبت به سایر گروه های مهاجر خاص و مضاعف هست.
برنامه قسمت پنجم را اینجا بشنوید.
رفتن یا نرفتن - قسمت آخر
ادامه مصاحبه با دکتر علی نیکجو
درود بر شما. در قسمت قبل دکتر علی نیکجو روانپزشک و مدرس کالج ول اسپرینگ تاثیرات مهاجرت بر روان انسان رو به صورت بسیار کلی برای ما شرح دادند. اما این هفته از ایشون سئوال کردیم چه ویژگیهایی برای ما ایرانیها مهاجرت رو نسبت به گروههای دیگر مهاجر سختتر میکنه؟
دکتر علی نیکجو: ببینید ما باید نگاه کنیم که داریم از یک کشوری میآییم که سه هزار سال شاید هم بیشتر پیشینه تاریخی دارد، میرویم به یک کشوری که ۱۵۰ سال هم نیست که ساخته شده. بنابراین اگر ما بخواهیم آن فرهنگ سه هزارساله را با خود بکشانیم بیاوریم اینجا مشکل پیدا خواهیم کرد و اگر نه، بخواهیم که آن فرهنگ را اصلا فراموش کنیم، آن هم مشکل پیدا خواهیم کرد. اینجا وارد سیستمیمیشویم که خیلی پیچیده است، انسان ها ساده هستند. در ایران خود آدمها خیلی پیچیده هستند، ما خیلی تواناییهای ذهنی بالا داریم، ولی اورگانایز نیست. از یک لحاظ میتوانیم بگوییم خیلی میدانیم، از یک لحاظ دیگر آن دانستههایمان اینجا هیچ کار نمیکنند و ما باید وارد بازی شویم و بدانیم که جایگاهمان کجاست. یک قضیه دیگر، قضیه آن ساختار خانواده است که ما داریم و اینجا کار نمیکند. من خیلی از خانم ها و آقایان را دیدم که وقتی میآیند اینجا، آزادی کانادایی را میگیرند، ولی آن سنت را هم نگاه میدارند. موقع کار کردن یک زن کانادایی پا به پای شوهرش کار میکند صبح تا شب و اگر نصف دارایی خانه برای خانم است، نصفش برای آقا، به این خاطر است که جفتشون چه در خانه، چه خارج با هم دوشادوش همدیگر کار میکنند. حالا یک خانواده که از ایران میآید آن آزادی را میگیرد، ولی مسئولیت ها را نمیگیرد و اینجا است که باز مشکل پیدا میشود. من فکر میکنم از این لحاظ کامیونیتی ما یک ذره رنج بیشتری میکشد تا کامیونیتیهای دیگری که مثلا از اروپا فرض کنیم کسی میآید.
- از دکتر نیکجو میپرسم با این حساب آیا ما باید این ویژگیهای پیچیده درونی خود رو در سیستم اجتماعی کانادا کنار بگذاریم؟
دکتر علی نیکجو: من به هیچ وجه موافق این نیستم که ما پیچیدگی روانی و ذهنی خودمان را بگذاریم کنار. من عقیده ام این است که بیاییم مچ کنیم، کاری که ژاپنیها کردند، ذن و ین را با هم رفیق کردند. کیمونوشان را در جای خودش دارد، ولی در جای دیگر بهترین ماشین ها را هم میسازند. اگر قوم آریا یا فرهنگ آریا بتواند این کامبینیشن(ترکیب) را بوجود آورد که پیچیدگی که ما داریم در وجود و روان خودمان، بیاوریم این را در خدمت پیچیدگی سیستم اینجا بگذاریم، چون سیستم اینجا را شما نمیتوانید تغییر دهید. یک نخست وزیر میآید و میرود ولی سیستم همان سیستم است، خیلی مشخص و معین است و اینجا جواب میدهد. شما با سیستم بروید جواب میدهد. شما اگر رزومه هم بخواهید بنویسید، فرمش را اول طرف نگاه میکند. نگاه میکند کاور لتر دارد رویش یا ندارد. اگر ندارد، اصلا نمیخواند. یعنی فرم یا استراکچر خیلی مهم است و استراکچر است که اینجا سوار بر فانکشن است. در ایران برعکس است. یک فرد است که به یک سیستم هویت میدهد. یک کسی میآید وزیر مثلا بهداشت و درمان میشود، سیستم را کلا عوض میکند.
- در پاسخ به این پرسش من که ایرانیان مهاجر چگونه میتوانند شرایط را مطلوب احساس کنند، دکتر علی نیکجو میگوید:
دکتر علی نیکجو: ما امیگرنت هستیم، یعنی یک کشور دیگری را به عنوان سرزمین خودمان انتخاب کردیم و آمدیم اینجا. پیشینه ما آنجا است، ولی اینجا داریم زندگی میکنیم. اول از همه باید قبول کنیم بی تعارف که کشور دیگری را بهتر دانستیم و آمدیم در آن کشور زندگی میکنیم. دوم این که ارتباط عاطفیمان را با خانواده و کشورمان نمیتوانیم قطع کنیم. تنها راهش این است که ما وقتی میآییم اینجا این کشور را دقیقا بشناسیم و ثانیا سعی کنیم هر سالی دو سالی یک بار یک مسافرت به مدت یکی دو هفتهای به کشور خودمان داشته باشیم. توصیه من این است که ما خودمان را کانادایی بدانیم، کانادایی که ایرانی است، نه ایرانی که در کانادا زندگی میکنه و یواش یواش فرهنگ اینجا را هم بپذیریم، چون انسان ها روی پیشانیشان ننوشته که چه فرهنگی را داشته باشند و چه ارزش هایی را در ذهنشان حاکم کنند و چه باورهایی را داشته باشند. این باورها را ما میتوانیم مچ کنیم بر اساس آن تواناییهای خودمان. بیشتر از سالی یک بار به کشور خودمان نرویم و یکی دو هفته بیشتر نمانیم، برای این که مشکلات کمتری در کانادا داشته باشییم و آخر سر به ما خوش بگذرد. شاد زندگی کنیم، خوش زندگی کنیم، بپذیریم که آمدیم اینجا، قبول کنیم که ساعت های زیادی را تحمل کردیم، سال های زیادی را صبر کردیم تا نوبتمان شود بیاییم اینجا و اینجا هم سرزمین خداوند است. آدم پویا در ایران هم پویا است، اینجا هم پویا است. آدم پسیو و کسی که همیشه بلیم میکند، بلیم فرم است، ایران هم باشد بلیم میکند، سرزنش میکند، زمین و زمان را زیر سئوال میبرد، اینجا هم بیاید. آدمیمیتواند اینجا زندگی کند که پلن دارد، میوه را نگاه میکند، وقتی درخت را میکارد، در ذهنش است که این درخت یک روزی میوه خواهد داد و میوه هایش آزادی است، میوه هایش رسیدن به هدف ها است. این است که انسان بتواند به تعالی برسد و اینجا محیطی است که میتواند این کار را بکند.
برنامه قسمت آخر را اینجا بشنوید.