آخرین مصاحبه مهستی :۲۷ساله هیچ خاطره خوبی نداشتم
آخرین مصاحبه مهستی
ماه گذشته «مهستی» در دبی چند کنسرت برگزار کرد. آهنگهای قدیم و جدید. بعضی برای آنها که میخواستند تجدید خاطره کنند و برخی برای آنهایی که از ایران آمده بودند تا مهستی را ببینند. شبی که با مهستی مصاحبه کردم بیرون سالن پر از آدمهایی بود که میخواستند با او عکس بگیرند.
مصاحبه را از اینجا میتوانید بشنوید.
«افتخار» یا مهستی خوانندهای که با رادیو و برنامه گلها پا به عرصه موسیقی گذاشت متولد سال ۱۳۲۵ و خواهر یکی از خوانندههای به نام ایران یعنی هایده است. این دو خواهر تقریبن سعی کردند در سایه دیگری قرار نگیرند و به هر حال یادمانهای بسیاری را در ترانه برای ایرانیان بر جای گذاردهاند. امروز هم هستند کسانی که «تنها با گلها»ی او را هنوز زیر لب زمزمه میکنند. مهران خواننده جوانی که همراه او بود، این مصاحبه را برایم هماهنگ کرد. خیلی دوستانه رفتار کرد و دستم را در دست مهستی گذاشت.
یک تشکر خشک و خالی حداقل چیزی است که میتوان از او کرد. مهستی ساکن آمریکا است و بنابر دعوت کاباره تهران برای ۱۰ روز در دبی برنامه داشت. زمان بسیار کم بود، برای همین این گپ و گفت شد: مصاحبه کوتاهی با مهستی.
مهستی چند ساله که میخونه؟
من الان چهل ساله که می خونم.
عمر بلندی برای یک خواننده است، نه؟
بله خیلی بلند، اما اونقدر عاشق صحنه و خوندن و مردم هستم که هیچ وقت احساس نمی کنم چهل ساله میخونم.
البته از یک خانم نمیشه پرسید چند سالتونه؟
نه سن من کاملن معلومه، من ۵۹ سال دارم.
خانم مهستی یادتون مییاد اولین آهنگی که خوندید چی بود؟
آنکه دلم را برد و خدایا... گلهای ۴۲۰ .. من عاشق برنامه گلها بودم. کارمو با اون برنامهها شروع کردم.
جوونها الان گلها رو میشناسن؟
جوونا خیلی خوب میشناسن. جالبه بدونید این کار آخر من که با همکاری هنرمند عزیز آقای شادمهر بود آهنگهای تیپ قدیم بود و خیلی ازش استقبال شد. خیلی از جوونا زنگ میزنن و میگن خانم مهستی ما عاشق آهنگ «ساقی» که در گلها خوندین هستیم یا اون آهنگ «بعد از تو در بستر غم » که تو گلها خونده بودید، نوارشو از کجا پیدا کنیم. این نشون میده که هنوز جوونا گلها رو گوش میدن. مثل قدیمیها که دقیقن اونها رو مرور میکنن.
شما ساکن دبی هستید؟
من ۱۰ روزه که اینجا هستم و چند روز دیگه بر میگردم لس آنجلس.
اما اغلب برنامههای کنسرتتون رو اینجا برگزار میکنید...
بخاطر اینکه وقتی دبی مییام احساس میکنم هم وطنهام میتونن از نزدیک منو ببینن و احساس نزدیکی با اونها دارم، اونها بوی خاک ایران رو میدن و احساس میکنم تو وطنم هستم.
آخرین باری که ایران رو دیدید کی بود؟
بیست و هشت سال پیش.
دلتون تنگ نشده؟
اونجا خاکمه، وطنمه، مسلمه که شده...
تا به حال برای بازگشت به ایران تلاشی نکردید؟
هیچ وقت چون الان تو ایران جای من نیست.
کی فکر میکنید میتونید برگردید ایران؟
اصلن نمیدونم.
چه خاطراتی رو از ایران با خودتون مرور میکنید؟
ایران برای من همهاش خاطره بوده، چه از بچگی و اون کوچه باغها که میرفتیم و شادیها که دیگه هیچ وقت به وجود نخواهد آمد و چه خاطره روز اولی که من کار هنری مو در رادیو شروع کردم. در استودیو هشت که با یک ارکستر شصت نفره، زنده برنامه اجرا کردم با شادروان آقای پرویز یاحقی و آقای معروفی ...
خانم مهستی غربت یعنی چی؟
برای من تعریفی نداره. باز هم خوشحالم که با هم وطنها در لس آنجلس زندگی میکنم.
یه خاطره خوب توی این بیست و هفت سال؟
توی این بیست و هفت سال هیچ وقت خاطره خوبی نداشتم، اما بدترین رو چرا، از دست دادن خواهر عزیزم بود.
هیچ به جای هایده خوندید؟
هایده همیشه یادش برای من ماندنی است. اون برای خودش میخوند و من برای خودم. اما برای من گرامیه و همیشه سعی میکنم یادشو گرامی بدارم.