زندگینامه قمرالملوک وزیری بانوی آواز ایران- وی در فقر و تنگدستی مرد
زندگینامه قمرالملوک وزیری بانوی آواز ایران
بیا مرغ حق امشب فغان نماییم
... فغانها زجور زمانه نماییم
قمر, بزرگترین بانوى موسیقى ایران مدتها بر تارک آسمان زمانش درخشید. بسیارى از زنان در طول تاریخ و امروزه تلاش کرده و مىکنند این عنوان را به خود اختصاص دهند. اما آنچه قمر را از همه ى زنان هنرمند امروز که در پى این عنوانند متفاوت مىسازد این است که قمر در طول زمان به چنین مقامى رسید و تاریخ, عنوان بانوى آواز ایران را به او اهدا کرد. باشد که زنان هنرمند امروز خود را وارث قمر, قمر ثانى,و قمر زمانه تلقى نکنند و بگذارند آنچه قمر را در آسمان موسیقى ایران درخشنده ساخت, آنان را نیز جاودانه سازد قمرالملوک در سال 1284 خورشیدى در تهران به دنیا آمد و در چهارده مرداد 1338 درگذشت و در مقبرة ظهیرالدوله به خاک سپرده شد
پدر قمر قبل از تولد او فوت کرده وزمانیکه مادرش را در سالهاى کودکى از دست داد تحت سرپرستى مادر بزرگش قرار مىگیرد. مادر بزرگ او خیرالنسا در مجالس زنانه ى سوگ دربار ناصرى مداح بوده و قمر از طریق او با شرکت در مجالس در سنین پائین به وجود صداى استثنائى خود پى می برد
قمر برخلاف دیگر خوانندگان دوره قاجار راه خود به موسیقى را از میان دسته ها و مطرب هاى زنانه باز نکرد. او دخترى بود با صدایى جادوئى که همراه با مادربزرگش که در مجالس روضه ى زنانه مىخواند, شرکت کرده بود. آشنائى وى با مرتضى نی داوود سبب آشنائى وى با موسیقى جدى شد. او تحت تعلیم استادان موسیقى قرار گرفت و به همین جهت است که او را جزو معدود زنانى مىدانند که تنها ترانه خوان و ضربى خوان نبود و موسیقى آوازى را می شناخت و به نیکوئى می خواند. نى داوود در باره آشنائى اش با قمر مىگوید: این دیدار قبل از سال 1300 ه.ش, در محفلى پیش آمد که من هم به آن دعوت شده بودم. یکى از حاضران ساز مىزد ولى من از طرز نواختنش هیچ خوشم نیامد. اما همین که قمر شروع به خواندن کرد, به واقعیت عجیبى پى بردم, پى بردم که صداى این خانم جوان, به اندازه اى نیرومند و رساست که باورکردنى نیست و در عین حال به قدرى گرم که آن هم باور کردنى نبود. چون صفات گرم و قوى به ندرت ممکن است در صداى یک نفر جمع شود. هر صداى نیرومندى ممکن نیست خشونتى نداشته باشد و هر صداى گرمى, ضعفى. اما خدا شاهد است نه قوى بودن صداى قمر, آزاردهنده بود, نه در گرم بودنش ضعفى وجود داشت. منظورم از گرم بودن آن حالت صداست که جذابش مىکند و این حالت در صداى قمر فوق العاده بود. از صاحبخانه ساز خواستم و با صداى قمر شروع به نواختن کردم. به او گفتم صداى فوق العاده اى دارید. چیزى که کم دارید آموختن گوشه هاى موسیقى ایرانى است. قمر به کلاس موسیقى نى داوود رفت و بیش از دوسال به آموختن دستگاههاى موسیقى ایرانى, آوازها, نحوه ى خوانندگى و درآمدها, گوشه ها, تناسب اشعار, قطعات ضربى ... پرداخت
ساسان سپنتا می نویسد: سبک صداى قمر صاف و داراى جاذبیت و درخشنده بود. او از عهده ى خواندن آواز و تصنیف به خوبى برمی آمد. وسعت صداى قمر در اجراى تحریرها در بم و اوج نشانه ى توان او در خوانندگى بود. طنین صداى قمر خاص خود اوبوده است. چون از اول با ساز پرده دار(تار) تمرین کرده بود نت هاى گام را به خوبى ادا کرده و براثر نوع بازتاب مطبوع صوت در حفره هاى صوتى فوق حنجره ى آواز او زنگ و درخشندگى خاصى داشت. برخى خوانندگان بعدى که در رادیو به اجراى برنامه مى پرداختند اکثر براثر وجود میکرفن و دستگاههاى تقویت کننده کمبود دامنه ى صداى خود را با نزدیک خواندن در میکرفن جبران مىکردند, در حالیکه صداى پردامنه قمر گاه در هواى آزاد و سکوت شب تا فواصل زیاد شنیده مى شد.به هنگام آواز دهان او کمى باز بود و به آرامى و متانت با قیافه اى آرام مىخواند و صداى آهنگین و درخشان و خوش طنین او بر شنونده تاثیر می نهاد
قمر که تاکنون فقط در مجالس خصوصى وخانوادگى و جمع دوستان و آشنایان خوانده بود در سال 1303 خورشیدى درسالن گراند هتل نخستین کنسرت خود را برگزار مىکند.خودش در این مورد مىگوید: یکى از خاطره انگیزترین حوادث زندگى من که هیچ گاه فراموش نخواهم کرد آن شب بود. جمعیتى در راه ایستاده بودند. برخى قیافه هاى عصبانى و ناراحت را هم مىدیدم. ترسى مرموز سراپایم را فراگرفته بود. من با تاج گل زیبایى روى صحنه ظاهر شدم. حاضران با کف زدن و شور و هیجان ورودم را به صحنه گرامى داشتند و این همه استقبال از یک زن تنها و بدون پشتیبان به من امید و اعتماد به نفس داد. بى اختیار اشک شوق در دیدگانم آمد, نواى تار مرتضى خان نى داوود به دادم رسید, فرصتى یافتم که حنجره ام را که براثر فشار گریه ى شوق منقبض شده بود استراحت دهم. بتدریج آن هیجان اولیه جاى خود را به آرامش داد و سالن را سکوت فرا گرفت. آب دهانم را فرو بردم و چشم از جمعیت برگرفتم و به آرامى به مرتضى خان نگاه کردم. پس از لحظه هایى او با سکوت آخرین جمله هاى درآمد آواز با نیم اشاره اى چشم و سر خود به من فهماند که درآمد را شروع کنم و من خواندم
ساسان سپنتا در مورد کنسرت قمر مىنویسد: در اولین کنسرتى که داد به کلانترى جلب شد و به او تاکید کردند و التزام گرفتند که بى حجاب ظاهر نشود و بدون اجازه ى شهربانى صفحه ضبط نکند
متجاوز از دویست اثر قمر بر روى صفحه گرامافون ضبط گردیده که اولین آن تصنیف ?جمهورى? از عارف در ماهور بود. سپس صفحه هاى ?گریه کن که دگر? , ?اى دست حق? و چندتاى دیگر از عارف. از صفحه هاى خوب قمر در تصنیف یکى ?نگار من? در بیات ترک است , دیگر ?ماه من? در اصفهان مىباشد که سازنده آن نىداوود است. تصانیف عارف و چند تصنیف از جاهد, عشقى و درویش و قطعه هاى ضربى از جمله آهنگ هایى است که قمر ضبط کرده. یکى از آنها ضربى معروفى است که با این شعر شروع مىشود: شبى یاد دارم که چشمم نخفت, شنیدم که پروانه با شمع گفت و خاطره پروانه نیز آنرا باز خوانى کرده است
ضمنا صفحاتى از آواز قمر ضبط شده اند از جمله صفحه ى افشارى با ویلن موسى خان, صفحه شور, صفحه ى ابو عطا, صفحه دشتى, صفحه ترک و قطار که در آن یعقوب خان رشتى شاگرد اکبر فلوتى با قمر همراهى کرده است, بیداد بختیارى تار مرتضى خان, صفحه ى بیات اصفهان با تار نى داوود
لازم به تذکر است که علاوه بر مشکلات فنى ضبط صفحه در آنزمان مشکلات دیگرىنیز دامنگیر هنرمندان و هنردوستان میشد(و کماکان هنوز در مملکت ما مىشود) از جمله مشکلى که بعداز ضبط تصنیف جمهورى عارف قزوینى که قمر خوانده بود. قمر مىگوید: روز بعد ، کنسرت در همدان خاتمه یافت به فکر افتادم جوانی را که از همدان برایم نامه می فرستاد و به آوازم اظهار علاقه کرده بود ملاقات کنتم ، معلوم شد بعلت اینکه یکی از صفحات ( مارش جمهورى ) مرا که خوانده بودم نزدش یافته اند و او را به جرم جمهورى خواهی زندانى کرده اند. در ان موقع دستور داده بودند صداى جمهورى خواهى را خاموش کنند و صفحه اى را هم که خوانده بودم جمع کردند و هر کس آن صفحه را نگه میداشت تحت تعقیب قرار مى گرفت. بعد قمر مى گوید که چگونه دادن کنسرت را در همدان موکول به آزاد کردن آن جوان کرده بود و از رئیس شهربانی وقت خواسته بود که جوان مذکور را که تا آن زمان ندیده بود و به جرم اینکه در قهوه خانه اش ، صفحه مارش جمهورى را گذارده بود، به زندان افکنده بودندد، آزاد کنند و آنها نیز به مناسبت آنکه قمر کنسرت خود را موکول به این شرط کرده بود چنین کردند و شب روز بعد ، آن جوان که بنام فتحعلی قهوه چى شهرت داشت با چشمان اشکبار جزو حاضران در کنسرت شرکت داشت. عارف قزوینى نیز در کنسرت شرکت کرد و قمر گلدان نقره بزرگى که به او هدیه شد به عارف هدیه کرد که عارف دوباره ان را به قمر برگرداند
بعداز تاسیس رادیو تهران در سال 1319 خورشیدى قمر از جمله اولین خوانندگانى بود که با رادیو همکارى مىکرد. در مقاله ى حسینعلى ملاح در مجله پیام نوین آمده است: نخستین ترانه اى که قمر در سال 1319 در رادیو اجرا کرد تصنیفى است که آهنگ آن را موسى معروفى و شعرش را دکتر نیر سینا ساخته اند. ترانه ى دیگرى که قمر در رادیو خواند و شهرتى یافت, تصنیفى است که آهنگ آنرا مرتضى نىداوود ساخته و شعرش را دکتر نیر سینا سروده است. مطلع شعر این ترانه ى زیبا نیز چنین است: زدختر زیبا, به جز حسن و دلبرى مخواه / شنیده اى هرگز, کسى خواهد به جز روشنى زماه؟
همکارى با رادیو ادامه داشت تا زمانى که قمر متوجه شد دیگر صدایش شکسته شده و آن لطف و جذابیت روزگار جوانى را ندارد. براى این که به محبوبیت خود لطمه وارد نکند از این زمان همکارى با رادیو را ترک گفت و گوشه ى عزلت گزید
قمر با اکثر آهنگسازان و ارکسترهاى رادیو همکارى داشت. ساسان سپنتا مىنویسد: در مواقعى که با ارکسترهاى فوق همکارى مىکرد رادیو قدر او را نشناخت. از این دستگاه دل خونى داشت. ناملایمات به اندازه اى بود که او را آزرده مىکرد و مجبور بود براى امرار معاش در کافه ها نیز بخواند. بعداز کسالت دیگر هیچگاه نتوانست بخواند. متاسفانه نوارهاى سابق او با ارکستر معارفى را رادیو پاک کرد و با این خیانت بزرگترین لطمه را به گنجینه ى هنر آواز فراهم آورد
قمر در آخرین سالهاى عمر خویش در سال 1330 در فیلم مادر ساخته اسماعیل کوشان شرکت کرد و در صحنه اى آوازى در چهارگاه خواند. دیگر بازیگران فیلم عبارت بودند از دلکش, آلک بیجانیان, جمشید مهرداد, عبدالله بقایى, حبیب الله مراد, زینت نورى. قمر براى این فیلم تنها دوهزار توان دریافت کرد که آن هم خرج تهیه لباسش شد. این فیلم بعدها به ادعاى پارس فیلم در آتش سوزى از بین رفت
به گفته اغلب کسانى که قمر را از نزدیک مىشناختند وى شخصیتى متکى به خود و جسور داشته? و علیرغم مشکلاتى که براى یک زن هنرمند در آن دوره وجود داشت, با اتکا به نفسى شدید خود را بى نیاز از حامى و پشتیبان احساس مىکرد. شاید ازدست دادن والدین در کودکى و ازدواج ناموفق در سنین خیلى پایین و تنهایى تاثیر زیادى در شکل گیرى شخصیت وى گذاشتند. همه ى کتاب ها و مقاله هایى که درباره ى قمر نوشته شده با این جمله پایان مىگیرد که: قمر در نهایت فقر و تنگدستى مرد