چادر مشکی از حجاب برتر تا تجارت میلیارد تومانی
آنان ترجیح دادند که خانهنشین شوند اما دست از چادر برندارند. همین زمان چادر نمادی از مقاومت شد. اما همین پوشش باستانی در طول تاریخ دستخوش تغییرات اساسی بود.
آنچه در کتابهای تاریخی آمده، قدمت چادر به زنان هخامنشیان میرسد. چادر برای اولین بار در یک اثر از ابنیه ارگیلی در شمالغربی آناتولی که زنان را سوار بر اسب به تصویر کشیده و هماکنون در موزه استانبول است، پوششی مانند چادر را به صورت ابتدایی آن مطرح میکند. البته این پوشش چادرمانند به صورت پارچهای با حاشیهدوزی بسیار زیبا، آویزان از پشت تاج خانمهای هخامنشی دیده میشود.
«جرجی زیدان» مینویسد: اگر مقصود از حجاب، پوشانیدن تن و بدن است این وضع پیش از اسلام و حتی پیش از ظهور دیانت مسیح معمول بود و دیانت مسیح هیچ تغییری در آن نداده و تا اواخر قرون وسطی در اروپا معمول بوده و آثار آن هنوز در خود اروپا باقی مانده است. در فرهنگ معین برابر لغت چادر نوشته شده: «بالاپوشی که زنان روی سر اندازند و همه اندام آنان را پوشاند.»
اما چادر به معنی حجاب از زمان صفویان رواج پیدا کرد. اولئاریوس مینویسد: «زنان سر خود را کاملا میپوشانند و روی آن پارچهای میاندازند که روی شانههاشان میافتد و از جلو، گردن و گلو و سینههایشان را میپوشاند (مقنعه) و آنگاه که آهنگ بیرون رفتن میکنند با چادر سفید سراسر اندام خود را از سر تا پا میپوشانند و رویشان را چنان زیر نقاب پنهان میدارند که جز مردمک چشمان چیزی دیده نمیشود.
بر اطلاق زنان ایرانی چهارپوشش جداگانه دارند که از دو تای آنها در خانه و از دوتای دیگر بیرون از خانه استفاده میکنند.
نخست پوششی روسریمانند که غالبا به منظور آرایش است و تا پشت اندام را میپوشاند. دوم چارقد که پوششی سهگوشه است، میانش را روی سر میاندازند و وسط دو دامن آن را زیر چانه به نوعی گره میزنند که دو دامن روی سینه را بپوشاند و دامن سوم پشت سر را مستور بدارد، پوشش سوم همان چادر است که سراسر اندام را از سر تا پا میپوشاند و پوشش چهارم چیزی شبیه دستمال است که صورت را میپوشاند و روی شقیقه بسته میشود. روی این روبند آنجا که چشم است شبکههایی برای دیدن تعبیه شده است.»
اما همانطور که در روایتهای تاریخی نقل شده است، چادر در آن زمانها به رنگهای مختلف از جمله بنفش و آبی بوده است و فقط در ماههای محرم و صفر، زنان ایرانی برای شرکت در روضههای عزای امام حسین(ع) از چادرهای مشکی استفاده میکردند.
راوندی مینویسد: «تا حدود 1880 میلادی (1298 هـ) چادرهای زنان رنگارنگ و بسیار زیبا بود. در این وقت سیاحان و جهانگردان فرنگی که به استانبول میآمدند از زنان مسلمانی که در قبرستانها ایستاده بودند، عکسبرداری میکردند.
این امر و انتشار رمان پیرلوتی به نام آزاده خانم که داستان ارتباط یک نفر فرنگی با زوجه یک افندی مسلمان است موجب نارضایتی سلطان عبدالحمیدخان شد و فرمود که از این به بعد خانمها چادر مشکی بپوشند و پیچه بزنند و این رسم کمکم به سایر بلاد از جمله تبریز سرایت کرد و بعدها در عهد آتاتورک و کشف حجاب نیز از 1924 میلادی (1343هـ) به بعد در استانبول معمول شد و بعد به تهران راه یافت.»
اما در همان زمانها نیز چادر مشکی رواج پیدا نکرد. ایران که از اقوام مختلف تشکیل شده و هر یک پوشش خاص خود را دارند هیچگاه چادر را به عنوان پوشش قبول نکردند.مطالعه در پوشش اقوام ایرانی نشان میدهد که چادر بیشتر در اقوام و شهرهایی که به حاکمیت نزدیک بودند رواج داشت.
اقوام کرد، لر، ترکمن، شمالی و... هیچکدام چادر را به عنوان پوشش در پوشاک خود نداشتند. حتی در جنوب کشور و خوزستان هم که چادر بود، شکل و شمایل چادر در شهرهای مرکز را نداشته است.
دکتر درخشنده صادقی در پژوهشی با عنوان حجاب و زنان آورده که«زنان طبقات کارگری در کشورهای مسلمان که پایه اقتصاد کشاورزی داشتند بدون چادر در کشتزارها و چراگاهها مشغول به کار بودند.
در ایران تا به امروز در کشتزارهای مرتع و چایکاریهای شمال، چراگاههای غرب و در کارخانههای ریسندگی و قالیبافیها شاهد این پدیده هستیم. دختران و زنان زحمتکش بدون پوشش چادرسیاه در این بخشها برای گسترش نیروی اقتصادی کشور به کار میپردازند.»
حجاب درگذر انقلاب
انقلاب اسلامی نقطه عطفی برای چادرمشکی بود. تمام زنان شهری که تا آن زمان از چادرهای رنگی استفاده میکردند در بحبوحه انقلاب آن را کنار گذاشتند و چادرمشکی بر سر کرده و در راهپیماییها شرکت کردند.
در تصاویری که از روزهای انقلاب مانده، زنان ایرانی شرکتکننده در تظاهرات خیابانی همگی یکپارچه مشکیپوش شدند تا تصاویر آنان در تاریخ اینچنین ثبت شود و آغازگر یک جریان فکری باشند.
یکی از عکاسان خارجی که در آن روزها از خیابانهای تهران عکسبرداری میکرد، در توصیف آن میگوید: «زنان ایرانی با چادرهای مشکی مانند دریایی بودند که رژیم شاه را بلعیدند. همانطور که من در حین عکاسی از این زنان چادرمشکی بهوحشت افتادم.»
پوشش زنان انقلابی در آن روزها به دو دسته بود: دسته اول که بیشتر به محیطهای دانشگاهی تعلق داشتند و افکار مدرنتری در سر میپروراندند از پوشش مانتو و روسری استفاده میکردند.
البته نه به شکل امروزی آن. آنان مانتوهای روشن میپوشیدند و روسری سرشان به غیر از گردی صورتشان را میپوشاند و دسته دوم کسانی بودند که وجه مذهبیشان پررنگتر بود، آنان بیشتر از خانوادههای سنتی سربرآورده بودند و طبقه اجتماعیشان متوسط رو به پایین بود.
اما هرچه عمر انقلاب اسلامی بالا رفت، حجاب زن ایرانی بیشتر دستخوش تغییرات شد. با اجباری شدن حجاب هر طبقه جای خود را به طبقه قبلی داد. بیحجابان دیروز، مانتو و روسری بر تن کردند و از تعداد کسانی که در انقلاب مانتو و روسریپوش بودند کاسته و به افراد چادری افزوده شد.
آن سالهای اول چادرهای کیفی که پارچهای ساده و ارزانقیمت داشتند بر سر بیشتر خانمهای چادری رفت، چادرهایی که علاوه بر حجاب نمادی از سادهزیستی صاحبانشان نیزبودند. همان سالهای اول بود که در چادر ایرانی اولین تغییر رخ داد. دخترهای جوانتر برای آنکه هم حجاب داشته و هم راحت باشند به چادرها کش دوختند و همین کش آنان را از نسل قبلی خود یعنی مادرانشان متمایز میکرد.
در همان زمانها بود که مادرانشان هم چادر کیفی را کنار گذاشتند و به برسر گذاشتن چادرهای «کلوکه» روی آوردند. دیگر زنان چادری یکدست نبودند. نوع چادری که بر سر میکردند تلویحا طبقه اجتماعی را هم نشان میداد. هرچند که چادر کیفی همچنان چادر کار و فعالیت خارج از خانه باقی ماند.
بعد از «کلوکه» چادرهای «شرمن» هم از راه رسیدند. پارچههای آنان براق بود و نقشونگارهای درشتی داشت. این چادرهای شرمن خیلی زود جای کلوکههای سنگین را گرفته و شد مد جامعه.
فرزندان نسل دوم انقلاب که روزی خود سنتشکنی کرده بودند و برخلاف مادران خود که چادر رنگی بر سر میگذاشتند، چادر مشکیپوش شده بودند، وارد میدان حجاب شدند. نسل سوم انقلاب تفاوت اساسی با نسلهای قبلی خود دارند؛ نسل سرکشی که دیگر حرفشنوی پیشینیان خود را ندارند.
نسل سوم باز هم بر دو گروه تقسیم شدند؛ آنان که خانوادههای امروزیتر و افکار روشنفکری داشتند، آرامآرام چادرهای خود را کنار گذاشتند و مانتو و روسریپوش شدند و دسته دوم دختران خانوادههایی که جایگاه سنتی قویتری داشتند چادرهای سنتی را از سر برداشته و رو به انواع چادرهای دیگر اعم از عربی و عبایی و ملی و... آوردند.
آنان نیز میخواستند علاوه بر آنکه سنتها را حفظ کرده از آزادی عمل بیشتری برخوردار باشند و اینچنین حجاب زن ایرانی باز هم دچار تغییر شد.
داستان معرفی چادر در ایران
اما حکایت چادرمشکی در ایران حکایت عجیبی است. در بازار ایران میتوان پارچه چادری را از متری دو هزار تا 80 هزار تومان پیدا کرد. کارخانههای ژاپنی و سوئیسی بازار پارچههای چادرمشکی خود را خوب پیدا کردهاند.
در کشوری که به جرات میتوان گفت هیچ زن چادری ندارد، کارخانه میتسوبیشی اعلاترین پارچههای چادرمشکی خود را که در بازار ایران بین 60 تا 70 هزار تومان است به کشورمان صادر میکند و کارخانههای سوئیسی انواع کرپنازها، کرپابریشم و حریرابریشم خود را در ایران بهفروش میرسانند و سود خوبی میبرند.
«حجم واردات پارچه چادرمشکی به ایران حدود 10 میلیون متر در سال است و این در حالی است که بخش وسیعی از واردات این محصول به صورت قاچاق وارد کشور میشود.
قیمت واقعی این محصول در کشورهای کره و ژاپن حدود 80 سنت برای هر متر است اما در حال حاضر همان کالا با قیمتی حتی بیش از پنج دلار در بازارهای ایران بهفروش میرسد به طوری که برآورد میشود تجارت این کالا سالانه 500 میلیون دلار درآمد برای واردکنندگان ایجاد میکند.» این گفتههای یکی از مسوولان انجمن صنایع نساجی ایران است.
آنچه مسلم است تفاوت در کیفیت چادرهای تولید وطن با انواع چادرهای وارداتی، زن ایرانی را به سوی خرید انواع چادر خارجی سوق میدهد.
چادر ایرانی علاوه بر نامرغوب بودن، کیفیت رنگش چنان است که با اولین شستوشو رنگ از رخش میپرد و بور میشود.
ظاهرا علاوه بر زن ایرانی، مرد ایرانی هم چندان علاقهمند به تولید داخلی نیست و آنان نیز ترجیح میدهند که این محصول پرسود و پرمشتری از خارج از مرزهای کشور وارد ایران شود، چراکه سال گذشته همراه با افتتاح اولین کارخانه تولید پارچه چادرمشکی در کشور، دولت در یک اقدام عجیب تعرفه واردات این کالای پرمصرف در کشور را از 70 درصد به 20 درصد کاهش داد.
البته روابط عمومی وزارت بازرگانی اعلام کرد که این کاهش به منظور حمایت از مصرفکنندگان این کالا صورت گرفته که با توجه به جایگاه ویژه این کالای فرهنگی در جامعه ما به منظور حمایت از تولیدات داخلی دولت با اختصاص یارانه فرهنگی به تولیدکنندگان پارچه چادرمشکی حمایت از تولید داخلی را نیز مدنظر خواهد داشت.
این روابط عمومی تاکید کرده بود که تقارن کاهش تعرفه این کالاها با افتتاح و راهاندازی و حل بعضی از مشکلات تولید آن در کشور کاملا اتفاقی بوده و وزارت بازرگانی به عنوان مسوول تنظیم بازار کشور درخصوص عدم اجحاف به مصرفکنندگان کالا مسوولیت ذاتی داشته و دارد.
بررسیها نشان میدهد، توان بالقوه درخصوص تولید این کالا حدود 5/1 میلیون مترمربع در سال است که این میزان تنها چهار درصد مصرف داخلی این کالا را پوشش میدهد و برآورد انجام شده از مصرف واقعی داخلی کشور حاکی از مصرف حدود 35 میلیون متر در سال است.
هرچند دولت تعرفهها را با هدف حمایت از قشر متوسط جامعه کاهش داد اما عملا این کاهش به نفع واردکنندگان تمام شد چراکه این کاهش تعرفه روی بازار داخلی و قیمت اجناس هیچ تاثیری نداشت و چادرمشکی کرهای یا ژاپنی ارزان نشد.
شاید برای همین بود که مجلس وارد ماجرای چادرمشکی شد و موضوع را مورد بررسی قرار داد.
مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در گزارشی نتایج بررسیهای خود را اعلام کرد. در بخشی از این گزارش آمده که:
مرکز پژوهشها همچنین خاطرنشان ساخت که با کاهش نرخ تعرفه – به طور طبیعی – واردات پارچه چادرمشکی افزایش مییابد و ممکن است بسیاری از پارچههای مشکی پس از کاهش تعرفه تحتعنوان پارچه چادرمشکی وارد کشور شود و به مصارفی غیر از چادر برسد که این امر موجب میشود اولا تولیدکنندگان داخلی که اخیرا به فناوری رنگرزی مطلوب پارچه چادرمشکی دست یافتهاند، نتوانند به رقابت با پارچه چادرمشکی وارداتی بپردازند و ثانیا سایر پارچههای مشکی جز در قالب پارچه چادرمشکی از پرداخت مالیات گمرکی (تعرفه گمرکی) معاف شود زیرا تشخیص اینکه پارچه چادرمشکی به چه مصرفی میرسد دشوار و در مواردی غیرممکن است.
همچنین در گزارش مربوطه عنوان شده که هیچگونه سندی مبنی بر اینکه کمیسیون ماده (1) براساس چه مطالعه علمی اقدام به کاهش نرخ تعرفه و آن هم نرخ تعرفه چادرمشکی از 66 درصد به 16 درصد کرده، وجود ندارد. از طرفی نیز کاهش نرخ تعرفه به میزان 30 درصد معمولا مرسوم نیست و اصولا باید به مرور زمان صورت گیرد.
این گزارش پیشنهاد کرده است که اولا کاهش نرخ تعرفهها در راستای حمایت از تولیدات داخلی مبتنی بر مطالعات کارشناسی باشد و ثانیا باید وزارتخانههای ذیربط – صنایع و معادن و بازرگانی – استراتژی مشخصی را در راستای اهداف سند راهبردی توسعه صنعتی و همچنین حمایت از تولیدکنندگان داخلی پارچه تدوین کرده و از اخذ تصمیمات مقطعی و متناقض پرهیز کنند.
دفتر مطالعات اقتصادی مرکز پژوهشها ضمن اشاره به روند صعودی واردات پارچه چادرمشکی طی سالهای 1380 تا 1385 پرداخت یارانه به تولیدکنندگان داخلی چادرمشکی را نیز دارای ایراد دانست و افزود: پرداخت یارانه به تولیدکنندگان پارچه چادرمشکی اولا ضمن افزایش بار مالی و حجم دولت، با سیاست کوچکسازی دولت مغایرت دارد. ثانیا اطمینانی در مورد تاثیر اعطای یارانه در افزایش کیفیت تولیدات داخلی وجود ندارد.
در هر حال بعد از سالیان سال که از سر کردن چادرمشکی زنان ما میگذرد سال گذشته اولین کارخانه تولید پارچه چادرمشکی در کشور راهاندازی شد، همچنین پس از سالها تحقیق، بالاخره صنعتگران ایرانی توانستند به دانش فنی رنگرزی چادرمشکی دست یابند.
هرچند همین مساله نیز باعث تعجب است که چطور در طول تمام این سالها کسی به فکر تولید داخلی نیفتاد. شاید مهمترین علت آن تجارت پرسود واردات چادرمشکی است و دست دلالهایی که نمیخواهند این تجارت پرسود را از دست دهند.