سعید سهیلی: اصولاً شما آدمهای حسودی هستید

سعید سهیلی: اصولاً شما آدمهای حسودی هستید

معمولاً یکی از وظایف مهم صفحات هنری هر روزنامه ای، پرداختن به اتفاقها و رویدادهای هنری کشور است و اکران هر فیلم هم، جزو آن دسته از اتفاقهای هنری است که به انحای مختلف در مطبوعات به آن پرداخته می شود و نقد و بررسی و انجام گفتگو با کارگردان و عوامل تولید فیلم جزو همین دسته از مطالب است. معمولاً کارگردانها از انجام مصاحبه در هنگام اکران فیلمشان استقبال می کنند، زیرا می دانند این اتفاق، عامل مهمی برای تبلیغ فیلمشان شمرده می شود.


چندی پیش و به بهانه اکران «سنگ، کاغذ، قیچی» آخرین فیلم سعید سهیلی، یکی از دوستان زحمت انجام مصاحبه با ایشان را تقبل کرد، اما آنچه طی این گفتگو رد و بدل شد، چیزی نبود که انتظارش را داشتیم. سؤالهای صریح از آدمی صریح الهجه چون سهیلی مصاحبه را کمی تا قسمتی به مناظره یا منازعه تبدیل کرد.


بی هیچ حرف دیگری شما را به خواندن این مصاحبه دعوت می کنیم.
این مصاحبه، از روی نوار پیاده شده و آن را همان طور که اتفاق افتاده، تقدیم حضور می کنیم.


* آقای سهیلی! اگر بخواهیم منحنی کیفی فیلمهای شما را رسم کنیم «سنگ، کاغذ، قیچی» نسبت به فیلم «مردی شبیه باران» در نقطه صعودی قرار می گیرد یا نزولی؟


** صعودی!


* چرا؟ دلایلتان برای چنین گفته ای چیست؟


** به دلیل اینکه از نظر ساختار، کارگردانی، فیلمنامه و ... حرفه ای تر ساخته شده.


* پس شما گمان دارید فیلم «سنگ، کاغذ، قیچی» فیلمنامه قوی تری داشته؟


** بی تردید از فیلمنامه های قبلی ام قوی تر است.


* ولی تعدادی از منتقدان نسبت به دو پارگی فیلمنامه از شروع فیلم تا بخش مربوط به آسایشگاه جانبازان نظرات متفاوتی دارند و معتقدند این بخش به کل فیلم وصل شده و این فصل، خیلی در روند فیلم جا نیفتاده است، نظر شما چیست؟


** چه کسی چنین چیزی گفته؟! اسمش را به من بگویید!


* شما اگر پیگیر اخبار روزنامه ها و بخصوص نقدهایی که در رابطه با فیلم شما نوشته شده باشید، حتماً متوجه چنین دیدگاهی شده اید!


** شما اسم این منتقد را بگویید تا من ببینم او را به عنوان یک منتقد قبول دارم یا نه! پس نگویید «منتقدان»! وقتی می گویید «منتقدان»، یعنی اینکه یک عده منتقد شناخته شده که کاملاً سینما را می شناسند و سینما هم آنها را می شناسد و نوشته هایشان معتبر است و قابل اعتنا. من گمان نمی کنم این طور که شما می گویید باشد، چون من حتی یکی از این مطالبی که شما می گویید را جایی ندیده ام و اگر هم منتقدی به چنین چیزی اشاره کرده باشد مطمئن باشید او یک منتقد نیست !می شود گفت که شاید او فقط اسم منتقد را یدک می کشیده!


* چرا؟ چون از فیلم شما انتقاد کرده فقط اسم منتقد را یدک می کشیده؟!


** نه اصلاً، چون من می دانم یک چنین چیزی نیست!


* حالا اگر بگویم این نظر من به عنوان یک تماشاچی است، چه؟!


** پس شما می خواستی نظر خودت را بگویی و خجالت کشیدی نظرت را تعمیم دادی به همه منتقدان؟! ولی تو یک منتقد نیستی!


* نه، من منتقد نیستم، ولی یک تماشاچی هستم و به عنوان یک تماشاچی نظر من این است. شما می گویید این نظر اشتباه است، مسأله ای نیست. از کارتان دفاع و من را مجاب کنید؟


** تو یک تماشاچی معمولی هستی و نه یک منتقد و من با یک تماشاچی در مورد کارم بحث نمی کنم!


* پس ادعا می کنید که برای نظر تماشاچی احترامی قایل نیستید؟!


** نه این طور نیست، ولی من می گویم شما اشتباه می کنید و هیچ توضیحی هم ندارم! من می گویم این بخش جزئی از فیلم است و به هیچ وجه هم بی ربط به فیلم نیست و کاملاً در ادامه فیلم است.


* من نگفتم «بی ربط» است، گفتم در فیلم جا نیفتاده است!


** ولی من معتقدم بسیار جا افتاده و بخش بسیار جذاب فیلمنامه هم همین انتهای فیلم است. شما قصد دارید کار من را بکوبید و من باید از فیلمم دفاع کنم!


* ولی من قصد توهین به شما و کارتان را نداشتم و دلیلی هم برای محکوم کردن این فیلم ندارم. من می گویم فیلم شما یک فیلم سیاسی - اجتماعی است، اما می خواهم این را بدانم که آیا شما در همه کارهایتان مجبورید هر موضوع و مبحثی را چه با ربط و چه بی ربط به موضوع دفاع مقدس وصل کنید، به خاطر اینکه بگویند فلانی کارگردان سینمای دفاع مقدس است؟!


** نه مجبور نیستم. این علقه و علاقه من به این مقوله است و معمولاً فیلمم را هم در رابطه با آدمهای جنگ می سازم، ولی به دلیل اینکه سینمای جنگ جذابیتش را از دست داده و تماشاچی از آن استقبال نمی کند معمولاً سینمای جنگ را با یک سینمای پلیسی یا با یک قصه اجتماعی تلفیق می کنم و می خواهم با این سینما دغدغه ها و حرفهایم را بزنم و به نظر من این بخش که شما گفتید اصلاً سیاسی نیست. متأسفم که همه دوستان جوان مثل شما با یک دیالوگ فیلم را سیاسی می بینند، به خاطر اینکه ما مملکت و ملت سیاست زده ای هستیم. در حالی که فیلم من کاملاً اجتماعی است و بخش جانبازان فیلم هم بی تردید اجتماعی است و مرتبط با جنگ. این بخش هم بخشی از اجتماع است و این داستان می توانست در یک دبیرستان یا آسایشگاه روانی هم اتفاق بیفتد و من باز هم در آن حال مسایل اجتماعی را بیان می کردم. این فیلم سیاسی نیست و شما هیچ جایی از این فیلم را نمی توانید پیدا کنید که شائبه ای از سیاست داشته باشد!


* شما در جایی از صحبتهایتان گفتید که سینمای دفاع مقدس دیگر برای مخاطب جذاب نیست. گمان نمی کنید باید برای جذب مخاطب این نوع سینما فکر دیگری کرد و نباید به هر بهانه و با هر بسته بندی، این سینما را به خورد بیننده داد؟!
** مشخص است که شما نسبت به فیلم من موضع دارید! کسی شما را آنتریک کرده و شما از جایی شارژ شده ای. شاید هم می خواسته ای فیلم ساز بشوی، ولی عرضه اش را نداشته ای!


*و تصور می کنید شما به عنوان یک فیلم ساز خیلی خوب و مؤدبانه صحبت می کنید؟!


** آخر شما نسبت به فیلم من و به خود من موضع گرفته اید ! من شما مشهدی ها را می شناسم! حسادت شما را از بین برده ! حسادت شما نسبت به من، رضا کیانیان، مرحوم سعیدی حتی مهدی صباغی و ...


* شما که ظاهراً همه حرفها و کارهایتان را با ادله بیان می کنید، بد نیست دلیل این حسادت را هم بفرمایید!


** چون شما را می شناسم! اصولاً شما آدمهای حسودی هستید!


* نه آقای سهیلی، حرف حسادت نیست. بنده علاقه ای به فیلم سازی آن هم از نوع فیلمهای شما ندارم. من به عنوان یک تماشاچی و یا یک خبرنگار، انتقادهایی به فیلم شما دارم که آنها را مطرح کردم. همین!


** بی تردید هیچ کدام از کارهای من برای شما جذاب نبوده ! من این را می دانم. تویی که می گویی فیلم «سنگ، کاغذ، قیچی» کار خوبی نبوده، آدم بی سلیقه ای هستی! نظر تو در اقلیت است!


* خودتان می گویید نظر «من»، و نقد یک فیلم یعنی نظر یک فرد، این طور نیست؟!


** پس امکان دارد این اشکال در نظر و سلیقه تو باشد!


* شاید، ولی یک نظر است!


* حالا اگر دعواهایتان تمام شد بقیه سؤالهایم را مطرح کنم؟! یکی از نقاط قوت فیلم شما در بخش جلوه های ویژه است که نسبت به وضعیت سینمای ایران نمره خوبی می گیرد. (البته این نظر من است و شاید هم نظر من در اقلیت باشد!) تا چه حد به ضرورت وجود جلوه های ویژه در سینما اعتقاد دارید؟


* سینمای جنگ یک سینمای پرهزینه است و بخش عمده این هزینه هم به خاطر جلوه های ویژه آن می باشد. شما اگر سینمای هالیوود را ببینید مملو از جلوه های ویژه و ترفندهای بصری است. سینمای اکشن اگر بخواهد خوب از آب دربیاید و با اقبال مخاطب مواجه شود، ناگزیر است که به این سمت بیاید. این اقتضای سینمای اکشن است و با استفاده از همین هاست که می شود فیلم را باور پذیر کرد. باید بعد از سالها که سینمای اکشن دچار رکود شده و جایش را به کارهای ساده و تلویزیونی و طنز داده ، دوباره احیا شود و این موضوع باید به شکل جدیدی اتفاق بیفتد.


* بی تردید فیلمتان را با تماشاچی دیده اید. جلوه های ویژه در «سنگ، کاغذ، قیچی» چه تأثیری در جلب نظر مخاطب داشته؟


** بی تأثیر نبوده. بیشترین بخشهای فیلم با جلوه های ویژه ساخته شده و این بخشها برای تماشاچی جذابیت داشته است.


* نقدهای اجتماعی در تعدادی از فیلمهای شما نشان دهنده دغدغه شما نسبت به مسایل اجتماعی است. این نقدها در «سنگ، کاغذ، قیچی» جنبه سیاسی - اجتماعی به خود گرفته و شما عملاً با طیف خاصی از مسؤولان رده میانی درگیر می شوید. چطور شد که به این نقطه رسیدید و چه موانعی را پشت سر گذاشتید؟


** فیلم من به هیچ وجه سیاسی نیست، بلکه یک فیلم کاملاً اجتماعی است. این آدمها در جامعه وجود دارند و به هیچ وجه به حکومت وصل نیستند، بلکه می خواهند با این جملات و کارها به اهداف اقتصادیشان برسند و با یکی دو جمله یا دیالوگ نمی شود یک کار را سیاسی دید!


* گفتید اجتماعی. فیلم به دلیل طرح نقدهای تند اجتماعی خود با ممیزی مواجه نشد؟


** خوشبختانه خیر. مملکت ما یک مملکت آزاد است و من هم می دانستم که محدوده خط قرمزها کجاست و از آنها عدول نکردم.


* نیروی انتظامی و مؤسسه ناجی هنر کمک زیادی در بخش امکانات انتظامی و در اختیار قرار دادن خودروها داشته اند. انتظار آنها از سازندگان فیلم در قبال این همکاری چه بوده؟


** آنها هیچ انتظاری نداشتند. دو روز این نیروها و خودروها را در اختیار ما گذاشتند. آنها وظیفه شان بوده که در یک چنین پروژه ای کمک رسانی داشته باشند. این از وظایف «ناجی هنر» (بخش هنرهای تصویری نیروی انتظامی) است.


* در فیلم شما اتفاقهای تصادفی زیادی رخ می دهد، مثل نسبتهای فامیلی بین سرهنگ پلیس و قهرمان فیلم و بقیه این گونه موارد که نقطه ضعفی در فیلمنامه به شمار می آید. آیا وجود این نسبتها در فیلم ضرورتی داشت؟


** بله، چون می خواستم ارتباطی عاطفی بین سه گروه پلیس، جانبازان و سارقان به وجود بیاورم و این رابطه عاطفی فقط با وجود یک پلیس در خارج از آسایشگاه می توانست اتفاق بیفتد و این اصلاً تصادفی نیست. این اتفاقی است که معمولاً می افتد! او با لباس شخصی می آید و هیچ ارتباطی به گروگان گیری ندارد و فقط سعی می کند از نفوذ عاطفی اش نسبت به سارق و از نفوذ کاری اش نسبت به گارد ویژه نیروی انتظامی استفاده کرده و قضیه را تمام کند. 
 

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.