آیا پاریس می سوزد؟
آیا پاریس می سوزد؟
برای بسیاری از مردم دنیا "داغ ترین خبر روز"، مذاکرات ایران و امریکا در بغداد یا اعلام استعفای تونی بلر از نخست وزیری نیست، آن ها نهمین ازدواج جنیفر لوپز را کم اهمیت تر از ورود نه ناو جنگی امریکایی به خلیج فارس نمی دانند و سرنوشت انتخابات "امریکن ایدل" برای شان حیاتی تر از ریاست جمهوری فرانسه است. پس تعجب نکنید اگر در بالا ترین جای صفحه ی اصلی سایت کارتون "کیگل" بخشی با عنوان "پاریس در زندان" به چشم تان بخورد. به هر حال خواست مشتری شرط اول حرفه ی کارتون مطبوعاتی است!
ما هم برای تنوع این بار به جای موضوعات جدی معمول، نگاهی به این بخش می اندازیم.
"پاریس هیلتون" دختر و وارث هتل دار معروف "ریچارد هیلتون" چندی پیش در هنگام رانندگی در حالت مستی توسط پلیس متوقف و گواهینامه اش ضبط شد. او همچنین به پرداخت 1500 دلار جریمه و 45 روز حبس در زندان محکوم شد. خانم هیلتون در زمره ی چهره های مشهوری است که دلیل واقعی شهرت شان دقیقاً مشخص نیست (مثل جسیکا سیمپسون) او نه هنرپیشه ی حسابی یا پولسازی است، نه خواننده ی مستعدی، نه مدلی مطرح و نه حتی چندان زیبا است. البته آگاهان معتقدند فیلم جنجالی رابطه ی خصوصی ایشان با دوست پسر سابقش در شکل گیری این شهرت، کم تأثیرنبوده!
ظاهراً خانم هیلتون به جای درخواست دادگاه تجدید نظر، بعد از مشورت با وکیل تازه، تن به تأیید حکم داده است. به هر حال، فیلم ارتباط خصوصی ایشان دیگر کهنه شده و برای تجدید شهرت، چند روز گذراندن در زندان، بد هم نیست! پس قرار بر این شده که از پنجم ژوئن امسال، 23 روز را در زندانی واقع در حومه ی شهر کالیفرنیا که برای افراد معروف و مقامات رسمی در نظر گرفته شده، بگذراند.
اغلب کارتون های این بخش، بر پایه دونوع تضاد شکل گرفته اند، اول تضاد بین شخصیت نازپرورده و لوکس "هیلتون" با زندان و دوم تضاد میان جهان سخت گیر و پرتنش معاصر با دنیای انتزاعی اخبار زرد.
"رکس بابین" هیلتون را با ژست سوپرمدل ها در حال نمایش لباس زندان در وسط سلولش تصویر کرده. طراحی سیاه و سفید اسکیس مانند "بابین" از پرسپکتیو داخل سلول با خطوطی محکم و سریع، قدرت او را در فضاسازی -بی این که چندان خودش را اذیت کرده باشد- به نمایش می گذارد. تضاد رنگ نارنجی یونیفرم با سیاه و سفید پسزمینه، کنتراست بین موقعیت و کاراکتر را برجسته تر کرده است. "وینس اوفارل" همین ایده را با پرداختی نه چندان جالب به نمایش در آورده، این بار خانم هیلتون از راه راه های پیراهن زندان چندان راضی نیست!
"جیمی مارگولیس" دربان هتل- زندانبان- ی را تصویر کرده که نوار لوکس مقابل در سلول پاریس را بر می دارد و او را به اتاق تازه اش راهنمایی می کند. دو سه کارتون نگاه تلخ تری به این موقعیت متضاد دارند، "گری بروکینز" تهیه کننده ی برنامه ی "زندگی ساده" (شوی تلویزیونی پاریس هیلتون و نیکول ریچی) را ترسیم کرده که پشت تلفن به هنرپیشه ی نگون بخت پیشنهاد ساختن قسمت تازه ای را در 45 روز مدت زندان می دهد، آن هم با عنوان: "زندگی ساده: نان خشک و آب"!
"رندی بیش" هم، همسلولی مؤنث منحرف و غول آسایی را برای پاریس تصور کرده که با نگاهی آنچنانی وراندازش می کند و جمله ی معروف همفری بوگارت به اینگرید برگمن را در"کازابلانکا" بر زبان می آورد: "ما همیشه پاریس را خواهیم داشت!" بیچاره پاریس!
کارتون های "باب گورل"، "کلی جونز"، "استیو برین" و "مارشال رمسی" هرکدام به نحوی اهمیت کاذب چنین خبری را سوژه قرارداده اند.
مشاور بوش به او مژده می دهد که یک مهره ی کلیدی در بر هم زدن امنیت ملی را به زندان انداخته اند. "اسامه بن لادن؟"
"نه خیر، پاریس هیلتون!"
"باب گورل" هم به همین سیاق یک شوخی دو قابه را به تصویر کشیده: در کادر اول گوینده اخبار با لحن هیجان زده ای خبر نابودی دنیا را در ظهر امروز اعلام می کند بعد در کادر دوم با آرامش کلیشه ای اهل این حرفه می گوید: "باید دید این قضیه چه تأثیری بر روی زندان پاریس هیلتون، ادعای حضانت الک بالدوین و بچه ی انا نیکول اسمیت خواهد داشت!"
اثر "استیو برین" اندکی عمیق تر از چندتایی است که اشاره کردم؛ دختر بچه ی کوچکی با لباس های آلامد وسط خانه مشغول تظاهرات آرام یک نفره است و پلاکارد "پاریس هیلتون را آزاد کنید" می چرخاند. مادر به پدر می گوید: "هر نسل برداشت خودش را از فعالیت اجتماعی دارد!" شوخی تلخی است. اگر دانشجویان فرانسوی در بهار 1968 برای اصلاحات سیاسی اجتماعی دست به تظاهرات زدند و جین فوندا و هم پالکی هایش برای توقف جنگ ویتنام در خیابان ها مقابل مأمورین پلیس حنجره پاره کردند، هم و غم نسل جدید زندان رفتن پاریس هیلتون به خاطر بدمستی است!
شکل کامل تر، فکرشده تر و جذاب تر این نگاه را می توان در اثر "مارشال رمسی" دید که مخصوصاً برای حسن ختام آخر مطلب گذاشته ام:
دختر جوانی زیر پلاکارد بزرگی با این شعار: "پاریس را آزاد کنید" نشسته، پیرمردی عصا به دست که ظاهراً ازکهنه سربازان باقی مانده ی جنگ جهانی دوم است مقابل پلاکارد ایستاده و با سرخوردگی می گوید: " ولی من این کار را انجام داده ام!" حق هم دارد. اما بین پاریسی که او در 1944 نجاتش داده –پایتخت هنر وفرهنگ اروپا- و این پاریس، از زمین تا آسمان فاصله است، زمان می گذرد زمانه عوض می شود آرمان ها رنگ می بازند و هر چیزی به کاریکاتور خودش تبدیل می شود مارکس به درستی گفته که تاریخ دوبار اتفاق می افتد، بار اول در شکل تراژیک-و حماسی-، بار دوم کمیک و مضحکه، مثل جنگ دوباره ای که برای آزادی "پاریس" به راه افتاده است!
همین که رمسی توانسته چنین مفهوم تأمل برانگیزی را از دل یک خبر زرد بیرون بکشد و ما را درباره ی گذشته و حال به فکر وادارد کافی است تا او را کارتونیست مؤفق این بخش بدانم.
*نام فیلمی از رنه کلمان، محصول 1966