حکایت چت مجنون با لیلی

یکی را از ملوک عرب حدیث مجنون لیلی و شورش حال او بگفتند که با کمال فضل و بلاغت سر در بیابان نهاده و زمام عقل از دست داده. بفرمود‌ش تا حاضر آوردند و ملامت کردن گرفت که در شرف انسان چه خلل دیدی که خوی بهایم گرفتی و ترک عشرت مردم گفتی؟ گفت:

کاش آنان که عیب من می جستند          گیف(gif)ت ای دلستان بدیدندی
یا که پیغام ها و خط تو را                      توی وبلاگ من بخواندندی!

تا حقیقت معنی بر صورت دعوی گواه آمدی. فذالک الذی لمتننی فیه. ملک را در دل آمد جمال لیلی مطالعه کردن تا چه صورت است که موجب چندین فتنه. بفرمود‌ش طلب کردن. با اینترنت در احیای عرب بگردیدند و IP کش کردند و هک کردند و فیلترینگ نمودند و بدست آوردند و پیش ملک در صحن سرا‌چه بداشتند. ملک در هیات او نظر کرد؛ شخصی دید سه فام، باریک اندام[ و سیبیلو !] در نظرش حقیر آمد، به حکم آنکه کمترین خدام حرم او به جمال از او در پیش بودند و به زینت بیش. مجنون به فراست دریافت، گفت: از دریچه یاهو مسنجر باید با او چت کردن تا سر حال وی بر تو تجلی کند!

بی اکانتان را نباشد درد ریش              جز به یاهویی نگویم درد خویش!
گفتن از چت رووم بی حاصل بود            با یکی نا کرده چت در عمر خویش!
تا تو را حالی نباشد همچو ما               حال ما باشد تو را افسانه پیش!

چند دو بیتی عاشقانه رایانه ای!:

مپندارم که شاید مرد هیزم
که می دوزم به تو چشمان ریزم
جمالاتت همه از پشت عینک
نماید بهر من کوچک عزیزم!

به ما گفتند جشن و سور و کوس است
و تشکیلات آن دمب خروس است
ولی آنجا فقط یک بغچه دیدیم
که می گفتند توی آن عروس است!


مشخصم بشوی تو اگر که اینویزی
قسم به یاهو مسنجر نگویمت چیزی!


"منم یا رب در این دولت که " یار آنلاین می‌بینم؟
به استاتوس(!) زیبایش گل‌ ات-ساین* می‌بینم؟

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.