بانوی ادب بازهم سخن گفت: هاشمی نابهنگام نپرد

"بانوی ادب" بازهم سخن گفت: هاشمی نابهنگام نپرد ، در بدن او آثار شکنجه نیست!

فاطمه رجبی طی یادداشتی که در سایت خود منتشر کرده است ، بار دیگر به هاشمی حمله و از احمدی نژاد دفاع کرد تا ناظران در این باور خود تثبیت شوند که این نویسنده حرمت شکن ، کاری به جز این نمی داند!

متن کامل این یادداشت ، صرفاً جهت آگاهی خوانندگان فرهیخته عصرایران از وضعیت ادبیات سیاسی حاکم بر فضای کنونی منتشر می شود.

یادآور می شود ، حجه الاسلام دوانی ، پدر فاطمه رجبی در ماه های آخر عمر خود با انتشار نامه سرگشاده ای از وی خواست به بزرگانی چون هاشمی و خاتمی اهانت نکند و تصریح کرد که اگر روش خود را اصلاح نکند ، رابطه پدری و دختری بین آنها از بین می رود .

این یادداشت میزان پایبندی این بانوی مومنه! به توصیه پدر و اخلاقیات را به خوبی نشان می دهد و البته از  گسترش آزادی بیان در کشور نیز حکایت دارد هر چند که فقط "برخی اقربا" از این موهبت برخوردارند.

اما نوشتار سراسر ادب و متانت فاطمه رجبی که تاکید دارد رسانه ها او را همسر سخنگوی دولت خطاب نکنند:

بی‌گمان ملت ایران از نوع موضع‌گیری‌های مانع‌تراشانه و کارشکنانه‌ی هاشمی رفسنجانی پس از پیروزی معجزه‌آسای احمدی‌نژاد، آگاهی کامل دارند. پافشاری سرسختانه‌ی هاشمی به تخریب رئیس‌جمهور و اقدامات و تصمیمات دولت نهم، امری است که تک‌تک ملت با هر میزان دانش و بینش از آن مطلعند. قیم‌مآبی، خودمحوری، ترکتازی و حرکت‌های فراقانونی یا قانون‌شکنانه‌ی هاشمی در راستای تقابل با اهداف رئیس‌جمهور از بدیهیات است که وی نمی‌تواند حتی یک لحظه از آن فارغ شود.

بیش و پیش از هر مسأله‌"پریدن نابهنگام و بدون جایگاه او در عرصه‌ی دیپلماسی خارجی" به ویژه "مساله‌ی انرژی هسته‌ای"، ملت را به تأمل و تدبر وا می‌دارد. تهدید، ارعاب، القاء، و رهنمود دادن به بیگانگان در تقابل با منافع و مصالح ملی و اصول و برنامه‌های عزتمند و پیروز احمدی‌نژاد، راهکارهای دائمی از سوی رفسنجانی است. نکته‌ای که مقام معظم رهبری نیز آن را "جنگ روانی" به منظور مرعوب‌ساختن ملت" خواندند.

متاسفانه تریبون‌مقدس نمازجمعه، ابزاری برای این راهکار نامقدس توسط هاشمی گردیده است. به همین جهت در خطبه‌های جمعه‌این هفته نیز وی در یک دست و پا زدن بی‌حاصل اما هدفدار، خط گذشته را ادامه داد. جالب است هاشمی که معلوم نیست بر چه اساسی به کمتر از تمامیت‌خواهی، باج‌گیری و قیم‌مآبی فردی و خانوادگی راضی نمی‌شود، با پراکنده‌گویی‌،‌آرامش و اطمینان روحی و ایستادگی و بالندگی و اتحاد ملی را در به اصطلاح تحلیل‌های خود به چالش گرفت. کافی است یکی دو جمله از محتوای هدفمند، اما مضطربانه‌ی او اشاره شود.

"گذشته را نباید اجازه داد به هر دلیل زیر سؤال ببرند، و کسی به ناحق دوران انقلاب و مسایل انقلاب را به انحراف ببرد."

"در مساله هسته‌ای در سال‌های گذشته توانستیم روی پای خود بایستیم و پیشرفت‌هایی بکنیم"

"کسانی که آثار شکنجه در دوران انقلاب در بدنشان است"

"حمله امریکا به عراق و افغانستان نشان داد که اگر چه می‌تواند حمله بکند، اما ..."

عدم پیوند و ارتباط جملات فوق نشان از تشویش ذهنی دارد که به تشویش اذهان و افکار عمومی می‌پردازد. حال می‌توان در همین چند جمله سؤالاتی را مطرح نمود:

1. واقعاً چه کسانی "به هر دلیل" می‌خواهند انقلاب را زیر سؤال ببرند؟ آیا هاشمی رفسنجانی با اتهام زدن به حضرت امام سلام‌الله علیه در برنامه تلویزیونی، یکی از این افراد و در رأس آن‌ها نیست؟ آیا حسن روحانی با جداسازی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی یک ضلع از مثلت شوم "مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص نیست"؟ آیا خاتمی منادی حقوق بشر و دموکراسی و لیبرالیسم امریکایی از سردمداران این جریان نیست؟ آیا محفل مرکز تحقیقات مجمع با تجمع عناصر انقلاب‌ستیز از این زمره نیستند؟ آیا سعید حجاریان که بلندگوی دین‌ستیزی و ایران‌سوزی است و دیگر همپالکی‌های پُست گرفته از مثلث هاشمی، خاتمی، روحانی در مرکز تحقیقات مجمع در سمینار "دولت مدرن" بیدادهایی امریکایی علیه مبانی نظام اسلامی و انقلاب نکردند؟

2. حقیقتاً چه افرادی به ناحق دوران انقلاب و مسایل انقلاب را به انحراف می‌برند؟ آیا هاشمی رفسنجانی نیست که "اساس انقلاب" یعنی "ولایت فقیه" را روزی با مبنای "مشروعیت مردمی" و نه "الهی" طرح می‌کند، و روزی دیگر آن را "یک اصل مطرود" می‌خواند؟ چه کسی جز او جرأت چنین گستاخی به "بنیاد دینی انقلاب را دارد" و "کدام انحراف بالاتر از این می‌باشد"؟!

3. مساله‌ی هسته‌ای و گذشته‌ی افتخارآمیز آن در دید هاشمی و روحانی و خاتمی! را تنها می‌توان با دستگیری حسین موسویان به محک گذارد. آیا این "افتخارات گذشته" با ظاهر 3 سال تعلیق داوطلبانه، و باطنی که در "پی‌گیری پرونده حسین موسویان" پرده‌برداری می‌شود، نباید زیر سؤال برود؟ آیا ظفرمندی‌های جهانی "احمدی‌نژاد" در مساله‌ی هسته‌ای را باید فقط به دلیل "باج‌خواهی" هاشمی به نام او نوشت؟

اعلان این مطلب بیهوده و بی‌جا که "کسانی که آثار شکنجه در بدنشان هست"،‌چه دردی را دوا می‌کند؟ اولاً قطعاً هاشمی از آن جمله نیست. ثانیاً چه تاوانی را ملت، نظام اسلامی، اسلام و انقلاب برای چند روز زندانی‌شدنش، که آرامش و آسایش آن به قرآن‌پژوهی و فیش‌برداری وی انجامید، باید بپردازند؟ آیا 28 سال حاکمیت خانوادگی و زراندوزی و قبضه‌ی قدرت بی‌حد و حصر کافی نیست؟ خوب است هاشمی نگاهی به کتاب خاطرات "عزت‌شاهی" بکند، و بداند آثار شکنجه در بدن چه کسانی است، و بداند آن افراد نه تنها هیچ سهم و باج و امتیازی از نظام نمی‌خواهند، بلکه با عملکرد امثال هاشمی سال‌هاست در انزوا به سر می‌برند و با این وجود خود را بدهکار نظام می‌دانند.

4. هاشمی باید بداند با تحلیل‌های تهدیدگونه، ارعاب، فضاسازی فتنه‌گرانه، بالاتر و بیش‌تر از این نمی‌تواند راه به جایی ببرد. شورای ضدامنیت سازمان ضدملل، یا چنین رهنمودهایی، قطع‌نامه‌ها، یا به تعبیر احمدی‌نژاد، کاغذپاره‌هایی علیه ما صادر کرد و هیچ غلطی نمی‌توانست و نمی‌تواند بکند. احمدی‌نژاد نماد عزتمندی و هویت‌یابی ملت مسلمانی است که تحت زعامت مقام معظم رهبری در صدد جبران گذشته ذلت‌بار است. به همین جهت از "هاشمی رفسنجانی" می‌خواهد تا دیر نشده و صبر ملت لبریز نگردیده، خود، خانواده، مثلث شوم مرکز تحقیقات مجمع تشخیص، سایت آفتاب و مافیاگران برانداز، به باج خواهی و قیم‌مآبی پایان دهند.

راه امروز ملت سرافرازی و عزت‌طلبی است که پرچمدار آن احمدی‌نژاد، و فرمانده آن مقام معظم رهبری هستند. ارتجاع گذشته منفور ملت است، پراکنده‌گویی، ارعاب‌آفرینی و هر ترفند دیگر در خطبه‌های جمعه توسط هاشمی، یا سفرهای دوره‌ای خاتمی، یا فتنه‌گری‌های مثلث مرکز تحقیقات و حزب‌های منحرف کارگزاران، مشارکت، ضداعتمادملی و غیره راه به جایی نخواهند برد. تهدید "تحلیل‌گونه"ی حمله امریکا تنها می‌تواند مایه‌ی وحشت مافیاگرانی باشد که اموال ملت را در سال‌های گذشته به یغما برده‌اند و گرنه فرزندان خمینی سلام‌الله علیه در صورت واقعیت داشتن این مسأله "عاشورائیانی" هستند که "کربلای ایران" را برای لبیک به سرور آزادگان مهیای اقدامات خود می‌نگرند.

 

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.