مسوولیت شکست مذاکرات ایران - آمریکا با کاخ سفید

مسوولیت شکست احتمالی مذاکرات ایران - آمریکا با کاخ سفید است


1 - ما، طرفدار مذاکره با آمریکا هستیم و حتی فراتر از آن، خواهان بازگشایی سفارتخانه های ایران و آمریکا در واشنگتن و تهرانیم. با این حال، تاکید داریم که "مذاکره برای مذاکره" یا "ارتباط برای ارتباط"، چیزی نیست که به دنبالش باشیم. اگر مذاکره را تشویق می کنیم، تنها و تنها به این دلیل است که "منافع ملی" را همراستای آن می دانیم و لاغیر.

از این رو، هرگاه عامل "منافع ملی" در ایبن میان مفقود باشد، قطعا مذاکره نیز جایگاهی در ادبیات سیاسی ما نخواهد داشت.

2 - سال گذشته، آمریکایی ها از ایران خواستند که مذاکرات دوجانبه ای درباره عراق شکل بگیرد. تهران، این تقاضای غیررسمی و غیرمکتوب را پذیرفت. بلافاصله بعد از پذیرش این تقاضا، آمریکا یک جنجال رسانه ای بزرگ به راه انداخت که "ایران از سر نیاز و ضعف خواستار مذاکره شده است". در چنان شرایطی، طبیعی بود که تهران، "باب گشوده نشده مذاکره" را همچنان "بسته" نگاه دارد.

پس از آن، قریب به یک سال، آمریکایی ها، تقاضای جدیدی برای مذاکره با ایران ارائه نکردند تا آنکه گزارش "بیکر - همیلتون" منتشر شد که طی آن، به کاخ سفید توصیه شده بود برای حل مشکل خود در عراق با ایران و سوریه مذاکره کند.

بوش، ابتدا این توصیه را صراحتا رد کرد ولی سرانجام جنبه های کارشناسانه گزارش بر لجاجت نومحافظه کاران غلبه کرد و بار دیگر تقاضای مذاکره با ایران، از طریق رسانه ها و کشورهای ثالث به تهران واصل شد.

در چنان شرایطی دستگاه دیپلماسی ایران که ماجرای سال قبل را از یاد نبرده بود، هوشمندی و ظرافت به خرج داد: از یک سو، اصل مذاکره را رد نکرد و از سوی دیگر، اعلام کرد که اگر آمریکا تقاضای رسمی - از طریق سفارت سوییس، حافظ منافع آمریکا در ایران - ندهد، گفت و گویی شکل نخواهد گرفت.

هدف وزارت خارجه ایران از این شرط، جلوگیری از این احتمال بود که آمریکا بار دیگر تقاضای خود را منسوب به ایران کند.

هر چند که واشنگتن، ابتدا زیر بار چنین شرطی نمی رفت ولی سرانجام، نیازی که به مذاکره با ایران درباره عراق دارد، باعث شده، "رسما و کتبا و از طریق سفارت سوییس در تهران" تقاضا دهد و این، یک پیروزی دیپلماتیک برای ایران بود که "آمریکای ابرقدرت" برای مذاکره با تهران، درخواست کتبی ارائه دهد.

3 - وقایع روزهای اخیر نشان داد آمریکایی ها نه تنها حسن نیت ندارند بلکه برغم نیازی که برای مذاکره دارند (اگر نیاز نداشتند تقاضای کتبی نمی دادند) همچنان می خواهند از سر قلدری و زور مآبی با ایران گفت و گو کنند.

آنها، در جریان تقاضای سال گذشته، جاروجنجال راه انداختند که ایران خواستار مذاکره است و امسال که سند مکتوب در دست ایران دارند و نمی توانند چنین ادعایی بکنند، شروع کرده اند به تهدید ایران.

این در حالی است که اگر کشوری واقعا قصد داشته باشد مشکلات خود با طرف مقابل را از طریق گفت و گو حل کند، نه تنها پرخاش نمی کند بلکه رویکردی را در پیش می گیرد که اگر طرف مقابل ، تردیدی هم در حسن نیت اش داشته باشد، مرتفع شود.

اما مقامات آمریکایی، در شرایطی که تقاضای کتبی برای مذاکره داده اند، بر دامنه تهدیدات خود علیه ایران می افزایند و از آن جمله، رایس، از احتمال حمله به ایران سخن می گوید، سخنگویش تصریح می دارد که هر چند گفت و گو با ایران صورت خواهد گرفت ولی اقدامات ضد ایرانی به ویژه در عراق ادامه خواهد یافت، کنگره، بحث تصویب بودجه برای مداخله در ایران را پیش می کشد، بولتون، تاکید می کند که تا دیر نشده باید به ایران حمله کرد و چنی به خاورمیانه سفر می کند و با مقامات عرب درباره حمله به ایران رایزنی می کند و سپس بر عرشه یک ناو جنگی حاضر می شود و ایران را تهدید به حمله می کند... .

بی گمان از هیچ یک از این رویکردها، بویی از حسن نیت استشمام نمی شود چه آنکه این سخنان و حرکات، کوچکترین تناسبی با گفت و گو ندارد و قطعا مقدمات مناسبی برای مذاکره محسوب نمی شود. به بیان دیگر، آمریکایی ها در حال به هم زدن "دیپلماسی" هستند و در چنین شرایطی، البته نباید از ایران انتظار داشته باشند که گردن کج کند و از آنها بپرسد که چه کاری می تواند برایشان در عراق انجام دهد.

مذاکره با آمریکا، آن هم در شرایطی که دولتمردان این کشور، ادبیات گفت و گو را با ناو هواپیمابر و بمب افکن و موشک های کروز و ... همراه می کنند، هرگز نمی تواند منافع ملی ایران را تامین کند، چه این مذاکره درباره عراق باشد و چه در باره موضوعات دیگر.

تندروهای کاخ سفید، شرایط را به سمتی می برند که طرفداران مذاکره با آمریکا در داخل ایران یا منزوی شوند یا آنکه با تحلیل شرایط، چنین گفتمانی را ولو به طور موقت از ادبیات خود خارج کنند.

به نظر می رسد، سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران، دچار یک سردرگمی پیچیده شده است. آنها، از یک طرف، تقاضای مذاکره می دهند ( آن هم به طور کتبی) و از طرف دیگر و در حالی که جوهر امضایشان بر پای این تقاضا خشک نشده، کاری می کنند که درخواست شان بی اثر شود.

این بازی، نه ایرانی ها را دچار واهمه خواهد کرد تا از سر ترس به سمت گفت و گو بروند و نه تهران را به حسن نیت و جدیت آمریکا برای مذاکره و حل مشکلات متقاعد خواهد ساخت و بی تردید، با ادامه چنین وضعیتی، مذاکرات ایران و آمریکا در بغداد، در همان آغاز، بسان جنین متولد نشده ای، سقط خواهد شد و البته، تقصیر و عواقب آن نیز متوجه آمریکایی هاست مگر آنکه رفتار آمریکایی ها بهبود یابد یا دستکم نشانه های بهبود در آن دیده شود .

 

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.