ظهر روز گذشته آتلیه شماره یک گرافیک دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران یک هفته پس از ماجرای کلاس آقای زرین کلک هنوز خالی بود. با اینکه روی برد نوشته شده بود، دانشجویان ساعت 5/13 سر این کلاس حاضر شوند اما تا ساعت 5/14 به غیر از آقای محمدرضا نوروزی دانشجویی که تصویر فرشته را کشیده بود هیچ یک از 7 نفر دانشجوی دیگر سرکلاس حاضر نشده بودند.
هفته گذشته سر این کلاس استاد از دانشجویان خواسته بود فرشتهای بکشند. آقای نوروزی فرشتهای بدون مو کشیده بود و در پاسخ اظهارنظر استاد که «فرشته بدون مو مقبولیتی ندارد»، هاجر سلیمی نمین، دانشجوی شاگرد اول لیسانس، گفته بود: «فرشته بدون مو هم زیباییهای خود را دارد». استاد رو به این دانشجوی دختر پرسیده بود «نکند خودت هم مو نداری» و جلو رفته روسری سبز رنگ او را کمی بالا زده و چند تار موی او را بیرون آورده بود. حرکتی که به قول آقای نوروزی «در حد شوخیهای رایج میان استاد و دانشجو بود و بعد از آن هم کلاس ادامه پیدا کرد.»
هاجر سلیمی نمین میگوید: «خیلی ناراحت شدم ولی به روی خودم نیاوردم. بعد از اتمام کلاس هم چند تا از بچهها به من گفتند چرا این قدر صبوری کردی و واکنشی نشان ندادی؟ گفتم بالاخره استاد شأنی دارد و من دلم نمیخواهد شأن ایشان به عنوان استاد خدشهدار شود. اینجا دانشگاه است و قرار نیست اگر مثلاً استاد روسری مرا عقب میبرد، من هم مشتهایم را به روی او بلند کنم».
آقای زرین کلک، داور مسابقه نقاشی ادیان هم هست و حتی بعد از ماجرای خانم سلیمی نمین درباره مسابقه و اینکه از سوره الرحمن میخواهد برای این کار استفاده کند، با آقای زرینکلک گفتوگو میکند. سپس سلیمی نمین که گرافیست جهاد دانشگاهی است، سر کار میرود و در آن جا به خاطر فضای عصبیای که در کلاس برایش پیش آمده بود، ضعف میکند.
وی میگوید: «همکارانم به من آب قند دادند و حالم بهتر شد اما اینکه بعضی از روزنامهها نوشتند من غش کردم و بیهوش شدم و کارم به بیمارستان کشید، نمیدانم از کجا ناشی شده است».
ساعت 11 شب یکی از اساتید دانشکده که صبغه انقلابی دارد با حمیدرضا نوروزی طلب، مدیر گروه ارتباط تصویری و عکاسی دانشکده هنر تماس میگیرد و خبر این اتفاق را به او میدهد. صبح روز چهارشنبه ساعت 7 صبح مدیرگروه نامهای با مضمون تعلیق موقت آقای زرین کلک امضا میکند و گمان میکند با این کار اوضاع گروه را تحت مدیریت دارد. به گفته دکتر نوروزی طلب، ظهر جمعه از طرف رئیس پردیس (محوطه داخلی دانشگاه تهران) با او تماس میگیرند که از دفتر وزیر علوم تماس گرفتهاند و خبر اخراج قطعی آقای زرین کلک را صادر کردهاند. در همین روز نیز دانشجویان بسیجی جلوی در دانشگاه تهران تحصن میکنند و خواستار مجازات استاد هتاک و اخراج او میشوند. اتفاقی که هاجر سلیمی نمین اصلاً از آن خرسند نیست.
سلیمی نمین میگوید: «من خیلی متاسفم که یک اتفاق ساده چنین ابعادی پیدا کرد. البته از اینکه استاد به حوزه خصوصی من تعرض کرده بود ناراحت بودم اما به هیچ وجه نمی خواستم چنین فضایی علیه او راه بیفتد.
مضاف بر اینکه من اصلاً نمی دانم این فرآیند چطور اتفاق افتاده است. روزی که در دانشگاه تحصن شده بود عمویم آقای عباس سلیمی نمین به من تلفن کرد که این چه وضعی است و چرا دانشگاه را آرام نمی کنی؟ در جواب گفتم که من در خانه هستم و نمی دانم اصلاً این خبر چطور پخش شده است و اطلاعی از جریان ندارم».
او در پاسخ به این پرسش که آیا نظرت را جویا شده بودند، میگوید؛ «خیر. هیچ کس با من تماس نگرفته بود و من اصلاً از جریان اطلاع نداشتم. اصلاً هم دلم نمی خواست ماجرا چنین ابعادی به خود بگیرد چون الان در جامعه هنری ما جوی علیه من حاکم شده است که یک دختر دانشجو باعث اخراج یک پیشکسوت شده است. در حالی که خواست من اصلاً این نبود. البته انکار نمیکنم که استاد زرین کلک همیشه نسبت به اعتقادات من با تمسخر برخورد میکرد و از اینکه دختر دانشجویی با چادر در کلاسش حاضر میشد، خشنود نبود اما اگر در استادی ویژگیهایی هست که با مبانی انقلاب و نظام اسلامی نمیخواند، این وظیفه مدیرگروه است که درباره استخدام یا اخراج او تصمیم بگیرد نه اینکه نیروهایی خارج از محیط با تحصن و شعار دادن خواستار برکناری او شوند».
نورالدین زرین کلک استاد برکنار شده دانشکده هنر و رئیس آسیفا در واکنش به این جریان تاکنون سکوت کرده است. علاوه بر مطالب نشریات مختلف ضد او و قلم فرساییهای برخی از آنها، وبلاگهای زیادی هم در اینترنت علیه او مطلب مینویسند و حتی شماره تلفنهای شخصی و آدرس محل کار همسرش را هم قید کرده اند تا «کسانی که خواستار مجازات او هستند راحت تر به او دسترسی پیدا کنند.» جوایزی هم برای هکرهای سایت اینترنتی او در نظر گرفته شده است. وی در واکنش به این اتفاقات به ذکر یک جمله اکتفا میکند؛ من چیزی برای گفتن ندارم. به طور یک جانبه علیه من چیزهایی نوشته شده و من منتظرم یک مقام رسمی کشور یا مقام دانشگاهی به من اطلاع بدهد چه اتفاقی افتاده است تا من هم فرصتی داشته باشم حرفهای خودم را بزنم.