فرزانه کابلی: «زندان هم رقص را از من نگرفت»

فرزانه کابلی: «زندان هم رقص را از من نگرفت»

مادر علی کوچولو سال‌ها پیش از این‌که برای مردم چهره‌ی بازیگر تلویزیون و تاتر باشد، بالرینی بود که برای رقصیدن زندگی می‌کرد.
این روزها اگر کسی بخواهد ادعای دانستن رقص را داشته باشد حتما اشاره می‌کند شاگرد فرزانه کابلی بوده. زنی ۵۸ ساله که هرگز نمی‌توان زندگی‌اش را از رقصیدن جدا کرد.
اوبا همه سختگیری اجتماعی به حرفه اش، کارش را می‌کند. هر از چندی برنامه‌ی حرکات موزونی اجرا می‌شود که گروه کابلی با نام «گروه حرکت» آن را شکل می‌دهند؛ یا در حاشیه و در لابه‌لای یک تاتر، یا به صورت مجزا و با نام «حرکات موزون». او رقص را آموزش می‌دهد؛ علی‌رغم هر شایعه‌ای و هر حرف و حدیثی .
فرزانه کابلی، که تا پیش از انقلاب یکی از برترین بالرین‌های ایران بود، سال‌هاست که همچنان یکی از بهترین رقصنده‌ها و طراحان رقص‌های محلی در کشورمان محسوب می‌شود.
آن‌قدر که حتا مراکز دولتی برای برگزاری مراسمی خاص، جایی برای گروه کابلی در نظر می‌گیرند تا شور و هیجان را روی صحنه بیاورد؛ البته نه با عنوان رقص.
کابلی را با بازی در سریال «علی کوچولو» و فیلم‌هایی مثل «رنو تهران ۲۹»، «شیرک» و «در مسیر تندباد» و نمایش‌های زیادی می‌شناسیم که همیشه در کنار رقصندگی حفظ شده‌اند.
نهمین روز از اردیبهشت ماه، روز جهانی رقص است. وقتی به این روز فکر می‌کنی، یکی از کسانی که به ذهن می‌آید اوست. کسی که با بازداشت و برخوردهای مختلف برای کنار گذاشتن رقص روبه‌رو شده اما همچنان در حال مبارزه است. خودش می‌گوید «شما یک چیزی می‌شنوید، نمی‌دانید این جنگ چقدر سخت است».

او و همسرش، هادی مرزبان (کارگردان تاتر)، قصد ماندن در ایران را دارند. این را بارها و بارها تاکید می‌کند و می‌گوید می‌خواهد بجنگد تا دیگران بدانند رقص یک هنر است.


به او تلفن کردم تا روز جهانی رقص را تبریک بگویم و او مثل همیشه سر صحنه بود. این‌بار با بچه‌های گروهش در فضای باز خانه‌ی هنرمندان، به خاطر هفته‌ی تاتر، هر روز اجرا داشتند؛ اجرای حرکات موزون.
اما با شور و حرارت همیشگی‌اش همان‌جا ایستاد و پای تلفن از مشکلات رقصیدن در ایران گفت و از نگاه سنتی مردم به این هنر و استقبال جوانان از کلاس‌های رقصی که بیشترشان از دید او بدن‌نمایی هستند تا رقص.


با وجود مشکلات و ممنوعیت‌ها، شما هنوز دست از آموزش رقص برنداشته‌اید؟

اگر سلول‌های بدن مرا باز کنید، اگر رگ‌های من را بشکافید، درهمه‌ی آنها حرکت می‌بینید و‌ رقص. رقص از زندگی من جدا نیست، از وجود من جدا نیست. در نتیجه من هرگز این کار را کنار نمی‌گذارم. با اعتقاد به این‌که می‌دانم که این کار صددرصد کار هنری‌ست و من هیچ‌وقت نمی‌خواهم بدنم راعرضه کنم. بچه‌هایی هم که با من کار می‌کنند، هیچ‌وقت نخواسته‌اند بدن‌شان را عرضه کنند. در نتیجه چون به نظرم یک هنر می‌آید دنبالش می‌روم و تا آخرش هم می‌روم و پایش ایستاده‌ام. برای اینکه بهش اعتقاد صددرصد دارم.

چرا تا این حد با رقص در ایران مخالفت می‌شود؟

راستش من فکر می‌کنم علت عمده‌اش این است که در ذهن مردم حتا کلمه‌ی رقص هم بد جا افتاده. به حدی که کلمه‌ی حرکات موزون را جایگزین کرده‌اند به جای رقص. به تازگی هم که انجمن طراحان حرکات موزون تشکیل شد. اسمش را باز عوض کرده‌اند، یعنی گذاشته‌اند «انجمن نمایشگران حرکت بی‌کلام». من به این ترکیب‌بندی اعتراض کردم، مخالفت کردم. ولی به هرحال در ذهن مردم رقص عرضه‌ی بدن است، یعنی یک کار سبک. رقص آدم‌هایی را یاد بعضی‌ها می‌اندازد که همیشه با حرکاتی غیرمعقول و نادرست، شکل رقص را بازی می‌کرده‌اند و به هرحال رقص هم در آن بوده. به همین جهت مردم از زمان‌های بسیار دور این تصاویر را در ذهن دارند و فکر می‌کنند آن‌چه ما می‌گوییم همانی‌ست که آن موقع می‌دیدند.


عکس از: یلدا ذبیحی

اگر در ذهن مردم این چیزی‌ که شما می‌گویید وجود دارد و رقص کلمه‌ی خوشایندی نیست، چرا از کلاس‌های اموزش رقص در ایران استقبال می‌شود؟

برای این‌که مردم تفریح دیگری ندارند. یعنی دوست دارند بچه‌هایشان را روانه‌ی کاری کنند که هم سلامت بدن‌شان را تضمین کند و هم روی فرم باشند. بچه‌ها هم یا به‌طور غلط یا درست از ماهواره‌ها این هنر را می‌بینند و به هرحال مشتاقند که یاد بگیرند. حالا من بعضی ازآنها را می‌شناسم. می‌گویم نروید! نکنید! این راهی که بعضی یاد می‌دهند، این تعلیم و این تعریف‌ها از رقص درست نیست. خب من نمی‌توانم همه را آگاه کنم و به همه بگویم. ولی تا جایی که ممکن است سعی می‌کنم این آگاهی را به دوروبری‌هایم، به اطرافیانم بدهم. کسانی که با خودم کار می‌کنند دقیقا متوجه می‌شوند که آن‌چه دیده‌اند غلط بوده و شکل نادرستش بوده است.

برای برگزاری کلاس رقص می‌شود مجوز گرفت؟

نخیر. متأسفانه نمی‌شود. ما برای اجرای حرکات موزون روی صحنه هم به سختی مجوز می‌گیریم. ولی می‌رویم دنبالش. من یکی بخصوص. هر چند برای خانم‌ها خیلی سخت است اینجا کار کردن، ولی با همه‌ی این سختی من می‌روم و پیگیرش هم هستم و تا آخرش هم هستم. ما اینجا را دوست داریم و دوست داریم اینجا زندگی کنیم و اینجا کار کنیم. در نتیجه دیگر با مشکلاتش هم باید آن‌طوری که می‌توانیم یا اجازه می‌دهد کنار بیاییم دیگر.

ولی خیلی از سالن‌های ورزشی و کلاس‌های اروبیک بی سر و صدا رقص هم آموزش می‌دهند.

دقیقا بله.

یعنی برای آموزش رقص مجوز ندارند؟

خیر، مجوز ندارند. فقط برای کلاس‌های اروبیک مجوز دارند، ولی در کنارش رقص را هم آموزش می‌دهند. منتها رقص‌هایی که من شنیدم و می‌بینم که در خیلی از این کلاس‌ها آموزش می دهند وحشتناک است. یعنی شکل بسیار بدی‌ست از رقص که آن اسم بد را در ذهن آدم زنده می‌کند.

منظورتان از شکل بد رقص چیست؟

همان عرضه‌ی بدن و حرکات نازیبا و به هرحال حالات و رفتارهایی که من به‌عنوان یک رقصنده قبولش ندارم.

این روزها بیشتر از چه نوع رقصی استقبال می‌شود؟ رقص‌های ایرانی یا خارجی؟

اگر روی صحنه اجرا بشود، یعنی دیده شود، از هر فرم کاری که اسمش کار حرکت باشد استقبال می‌شود . چند وقت پیش تاتری روی صحنه رفت که همسرم، هادی مرزبان، کارگردانش بود. من کارهای حرکتی در این تاتر داشتم. باور کنید با این‌که کار حرکت قسمت آخر نمایش بود، که مراسم سینه‌زنی و زنجیرزنی بود، اما شما نمی‌توانید باور کنید هر کسی می‌رسید می‌گفت خانم اگر برنامه‌ی شما نبود، اصلا ما نمی‌نشستیم تا آخر. فکرش را بکنید. خود تاتر به نظر من جذاب بود، ولی همه به خاطر آن قسمت حرکتی‌اش می‌نشستند که شاید حدود ۸ ـ ۷ دقیقه هم بیشتر نبود. اما آن فرمی که من کار کردم آخر سر برای همه جذاب بود. حدود ۳۰ ـ ۲۰ تا دختر و پسر سینه‌زنی و زنجیرزنی داشتند،‌ منتها نگاه من به آن سینه‌زنی و زنجیرزنی یک فرم تازه و خاصی بود که هیچ‌کس تا حالا آن حالات را ندیده بود و نمی‌شناخت. منظورم این است که هر فرم حرکتی در ایران روی صحنه برود مردم استقبال می‌کنند.

در کلاس‌های رقص چطور؟ جوانانی که می‌آیند برای ثبت‌نام در کلاس‌های خصوصی شما برای یادگرفتن رقص؟

کلاس‌های من به این شکل است که از حرکات کلاسیک باله استفاده می‌کنم. وقتی از این حالات درکارهای ایرانی استفاده می‌کنم رقص ایرانی بچه‌ها شکل بسیار شیک و زیبایی می‌گیرد و دیگر از آن شکل روحوضی و شکل سبک بسیار به‌دور است. در واقع، بچه‌هایی که با من کار می‌کنند،‌ هر فرم کاری که بهشان بدهم استقبال می‌کنند. ما حتا از موسیقی‌های سنتی مثل موسیقی شجریان، علیزاده،‌ انوشیروان روحانی و مشکاتیان هم برای رقص و یادگیری فرم‌های مختلف استفاده می‌کنیم و اینها هم برای جوانان جذابیت دارد.


عکس از سایت فرزانه کابلی

یعنی حتا بخش سنتی موسیقی ایرانی را هم در خدمت رقص گرفته‌اید؟

بله. من خیلی دوست دارم که بچه‌ها قبل از این‌که حرکات کلاسیک باله را یاد بگیرند، حرکات ایرانی واقعی را یاد بگیرند و اصلا رقص‌های ایرانی خودمان را بشناسند. وقتی چندین کار کردند و راه افتادند بعد من مثلا رقص اسپانیایی را آموزش می‌دهم یا رقص‌های مدرن مثل جاز را با آنها کار می‌کنم. ولی اول اصرار دارم رقص‌های محلی را یاد بگیرند.

در این چندسال اخیر استقبال از یادگیری رقص بین جوان‌ها چطور بوده؟ بیشتر شده یا کمتر؟

خیلی بیشتر شده... ما درتهران زندگی می‌کنیم، ولی شاگردهایی دارم که از شهرهای اطراف می‌آیند؛ از لواسان، پلور و کرج. خیلی راه دوری‌ست، ولی می‌آیند. با عشق می‌آیند. در سرما وگرما، در برف و باران. کلاس‌ها در منزل ما برگزار می‌شود و منزل‌مان در محلی‌ست که وقتی برف می‌آید، حدود یک متر و نیم روی زمین می‌نشیند. اما در این شرایط هم می‌آیند. ماشین را دور نگه می‌دارند، کفش مناسب می‌پوشند و می‌آیند که کلاس‌هایشان را از دست ندهند.
من همیشه به آینده‌ی رقص در ایران امیدوارم. و واقعا دلم می‌خواهد این مفهوم شکل واقعی‌اش را پیدا کند... ولی خب باید صبر کنیم دیگر. من که از پا نمی‌نشینم. من آن‌قدر علاقه دارم و عشق به این کار و سعی می‌کنم به شکل درستش این را نمایش بدهم که هیچ‌وقت ناامید نمی‌شوم. بسیار بسیار امیدوارم و بسیار محکم ایستاده‌ام تا این را به مخاطبم بگویم و نشان بدهم که رقص یک هنر است و عرضه‌ی بدن نیست. ولی بسیار سخت است ماندن در این شرایط و این‌طور کارکردن. خیلی هم دوست دارم که بالاخره روزی همه متوجه بشوند این هنری‌ست که اصلا به آن توجه نمی‌شود.

معمولا در روز جهانی رقص شما چه می‌کنید؟ با اتفاق غیرمنتظره‌ای روبه رو می‌شوید؟

هیچی، هیچی. شاید از ده نفری که دور و بر من هست، سه نفرشان هم ندانند امروز روز جهانی رقص است. در دفتر یادداشت روزانه‌ام درشت نوشته‌ام «نهم اردیبهشت، روز جهانی رقص». ولی حتا حالا که برای بچه‌های کلاس شیرینی گرفتم و آوردم و گفتم بچه‌ها! امروز روز جهانی رقص است و این شیرینی با همه روزهای دیگر فرق می‌کند، همه فریاد کشیدند روزتان مبارک، روزتان مبارک. چون مرا به شکل خودِ رقص می‌شناسند، نه روزش، نه شکلش.
برای این‌که من خیلی مبارزه کردم. خیلی زیاد... دوبار به‌خاطر همین رقص به زندان اوین رفتم. یک بار یک‌ماه و نیم آنجا بودم و بار دیگر یک روز ماندم و آمدم. ولی هربار رفتم مفتخر برگشتم، راسخ‌تر برگشتم واز فردا دوباره تمرین‌هایم را شروع کردم.

ازشما در این بازداشت‌ها تعهدی گرفته نشد؟

نخیر، هیچ‌وقت. آنها هم درضمیر ناخودآگاه خودشان می‌دانند که من به این کار به‌شکل هنر نگاه می‌کنم و به شکل درستش. هیچ‌وقت بچه‌ها یا خودم را مجبور نکرده‌ام به خاطر توجه بیننده لباس باز یا حتا آستین کوتاه بپوشند. همه می‌دانند که من اصلا نیامده‌ام رقص را به‌شکل ناجور و نامربوطش به بچه‌ها یا به مخاطبم نشان دهم. البته گاهی هم شاید این موضوع یک‌جوری به غلط در ذهن دور و بری‌هایم جا بیفتد که مثلا این رقص آن رقص است! ولی وقتی می‌بینند یک بچه‌ سه‌ساله کار بسیار زیبا با موزیک درست اجرا می‌کند، می‌بینند این یک رقص دیگر است و سرشار از هنر. برای همین متوجه می‌شوند آن تصوری که از رقص در ذهن‌شان بوده من انجام نمی‌دهم.

سهیلا - ایران - نظریان
من رقص را یک هنر میدانم.
جمعه 18 آبان 1386

+10
رأی دهید
-1

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.