متأسفیم که فرزند شما را کشتیم؛ این هم ۵۰۰ دلارش!

متأسفیم که فرزند شما را کشتیم؛ این هم 500 دلارش!


افزون بر چهار سال از جنگ عراق می گذرد و در این مدت اطلاعات مربوط به شمار شهروندان عراقی که توسط نیروهای آمریکایی کشته شده اند همواره از رسانه ها پنهان شده است، اما با انتشار صدها گزارش اینترنتی در ماههای اخیر، واقعیتهای وحشتناکی فاش شده و هر روز که می گذرد ابعاد تازه ای از خسارات انسانی و تلفات غیرنظامیان عراقی آشکار می شود.

گرگ میچل، سردبیر ژورنال خبری- تحلیلی مؤسسه معروف مطالعات رسانه ای «ادیتور اند پابلیشر» که فعالیتهایش بر مطالعه رفتار رسانه های آمریکای شمالی متمرکز است، در یادداشتی با عنوان «متأسفیم که فرزند شما را کشتیم، این هم 500 دلارش!» در این خصوص نوشته است: مهمترین و جدیدترین اطلاعات را در مورد عراق، نه در گزارشهای رسانه ها که در مجموعه چند صد صفحه ای باید جستجو کرد که در دو هفته اخیر بر روی اینترنت منتشر شده است؛ اطلاعاتی که بی تردید خوانندگان را غمگین و خشمگین می کند.

با مطالعه این گزارشها به عنوان مثال متوجه می شوید، ایالات متحده بمبی را فرو می ریزد که از مسیر خود منحرف شده و در یک باغ میوه فرود می آید، اما منفجر نمی شود تا اینکه چند کودک به سراغ بمب می روند تا از نزدیک نگاهی به آن بیندازند... در این میان، ارتش آمریکا نه به لحاظ حقوقی و نه به لحاظ اخلاقی هیچ دلیلی نمی بیند که به خانواده های کودکان کشته شده غرامت بپردازد زیرا معتقد است در «شرایط جنگی» به سر می برد.

از طرفی وقتی ما(آمریکا) درصدد تاوان دادن بر می آییم، قیمت زندگی کودک 9 ساله ای را که به ضرب گلوله یکی از سربازانمان - که کیف مدرسه او را با بمب اشتباه گرفته است!- از پا در آمده، چگونه محاسبه می کنیم؟ 500 دلار؛ آیا باورتان می شود؟ و وقتی یک روزنامه نگار عراقی را بر روی یک پل هدف قرار می دهیم، به بیوه اش 2500 دلار پرداخت می کنیم، اما چرا رقم ناچیز 5 هزار دلاری را که همسرش تقاضا کرده بود، نپذیرفتیم؟

آنچه خواندید، مشت نمونه خروار موارد پرشمار «ادعای خسارت» عراقیهاست که در سالهای گذشته اغلب تکذیب شده، اما اکنون اسناد آنها منتشر شده است.

اواخر بهار سال گذشته، روزنامه های آمریکایی بوستون گلوب و نیویورک تایمز از یک سنت بومی که در عراق «سولاشه» خوانده می شود و ارتش آمریکا از آن اقتباس کرده، پرده برداشتند.

بر این اساس، خانواده ها در مقابل آسیبهای جسمی و یا مرگ، غرامت یا حق السکوت مالی دریافت می کنند. بوستون گلوب در گزارش خود با استناد به گزارشهای مالی پنتاگون، فاش کرد رقم حق السکوت در یک جهش سرسام آور از 5 میلیون دلار در سال 2004 به حدود 20 میلیون دلار در سال 2006 رسیده است!

گرگ میچل ادامه می دهد: در یادداشتی که همزمان با افشای این مسأله منتشر شد، پرسیدم: این رویه چقدر عمومیت دارد و آمار و ارقام، نشاندهنده چه میزان مرگ و میر غیرضروری است؟

طرح چنین سؤالاتی ضروری است زیرا اطلاعات مربوط به کشتار غیرنظامیان معمولاً در مطبوعات تکذیب شده و از طرفی در سالهای اخیر، به دلیل افزایش خطراتی که جان گزارشگران را در عراق تهدید می کند، کمتر خبرنگاری برای تحقیق درباره تیراندازیها و فجایع به بار آمده، به بررسی عینی صحنه های درگیری پرداخته است.

به لطف درخواستهای انجمن آزادیهای شهروندی آمریکا برای انتشار سوابق پرداختهای مالی ارتش، اینک اسناد بیشتری در دسترس قرار دارد و شایسته است که به این مدارک توجه افزونتری شود.

نیویورک تایمز به نقل از یک سخنگوی ارتش آمریکا، مجموع غرامتهای پرداختی را حداقل 32 میلیون دلار گزارش کرده بود. اما نباید فراموش کرد که این برآورد احتمالاً فقط مبالغی را شامل می شود که از طریق رویه رسمی درخواست شده و نیازمند موافقت مقامات ارتش بوده است. اما بسیاری دیگر از موارد پرداخت «سولاشه» و غرامتهای جسمی و جانی که به صورت غیررسمی و با صلاحدید و تشخیص فرمانده یک یگان ارتشی انجام می شود، معمولاً در این گونه جمع بندیها محاسبه نمی شود.

هم اکنون در پایگاه اینترنتی انجمن آزادیهای شهروندی، امکان جستجو در بانک اطلاعاتی این گزارشها فراهم شده است.

نیویورک تایمز شنبه گذشته گزارش داد: برای آگاهی از اقدامات تنبیهی یا کیفری که در این گونه موارد برای نظامیان خاطی در نظر گرفته می شود، هیچ راهی وجود ندارد. پس از ارتکاب چنین اشتباهاتی، دستورالعملهای لازم به سربازان داده می شود بنابراین عراقیها می دانند دادخواست خود را به کجا تسلیم کنند....

بررسی گزارشهای حقوقی در این موارد، بسرعت وضعیت نگران کننده ای به خود می گیرد. این گزارشها در حقیقت دادخواستهای بدخطی هستند که توسط یکی از اعضای خانواده قربانیان تنظیم شده و دربردارنده جزئیات وحشتناک مرگ عمدی یا سهوی آنهاست(البته همه نامها سیاه می شوند) و در نهایت رأی یک سروان یا سرگرد ارتش ایالات متحده را به دنبال دارد.

گاه پس از دستور افسر «کمیسیون دادخواستهای خارجی» مبنی بر پرداخت غرامت، آه از نهاد خانواده قربانیان بر می آید؛ مثلاً زنی می گوید: هنگامی که دو برادرش پس از پایان کار روزانه با بسته های خواروبار به خانه بازمی گشته اند، سربازان آمریکایی با این تصور که آنها شورشی اند و بمب حمل می کنند، این دو نفر را به رگبار بسته و کشته اند. من توصیه می کنم این ادعای خسارت 5 هزار دلاری را بپذیرید.

اما در بیشتر مواقع، افسر به بهانه کمبود مدارک یا سرزدن رفتارهای تهدیدآمیز از جانب قربانی(مثلاً به دلیل سرعت عمل به خرج ندادن هنگام دریافت دستور ایست و ناکامی در توقف فوری خودرو) و یا مرگ او در شرایط جنگی مبهم، از پذیرش ادعای خسارت سر باز می زند. بسیاری از این حق کشی ها، خودسرانه و ناعادلانه به نظر می رسد؛ بویژه هنگامی که تنها بهانه «مصونیت جنگی» باشد(مانند مسأله کشته شدن کودکی بر اثر انفجار بمب در یک باغ میوه).

گرگ میچل گزارش خود را با مرور نمونه ای دیگر از این موارد به پایان می برد: ساعت 10 شامگاه 31 مارس 2005، پسر مرد شاکی و دوستش سوار بر قایقی کوچک در 15 کیلومتری شمال تکریت مشغول ماهیگیری بودند. شاکی و پسرش شبهای زیادی را به این منوال گذرانده اند، اما آن شب پدر با پسر همراه نمی شود.

بالگردهای آمریکایی مانند همیشه بالای سر آنها پرواز می کنند؛ بی آنکه مشکلی پدید آید. در این هنگام یک گروه گشتی آمریکایی که چند ساعت پیش به سوی قایقی حامل «آر پی جی» آتش گشوده و آن را منهدم کرده بود، به ساحل و مکانی که آنها مشغول ماهیگیری هستند، نزدیک می شوند. در آن لحظه درخشش نوری نظر آنها را به خود جلب می کند و بلافاصله منبع نور را به رگبار می بندند. یگانه پسر مرد شاکی و دوست او زخمی می شوند، با این وجود مجال پیدا می کنند قایق را به سمت دیگر رودخانه برده و به روستای کوچکی در همان نزدیکی پناهنده شوند. مجروحان این حادثه به بیمارستان منتقل می شوند، اما پسر مرد شاکی جان سالم به در نمی برد.

شاکی و پسرش هوادار سرسخت دموکراسی بوده اند و تا آن روز بارها نشستهای آموزش دموکراسی برای دوستانشان برگزار کرده بودند. شاکی مدارکی شامل اظهارات دو شاهد، گزارشهای پزشکی، گواهی مرگ، عکسها و نقشه کلی منطقه ای که حادثه در آن اتفاق افتاده ارائه می کند که همگی تأییدکننده ادعاهای اوست.

رأی صادره از این قرار است: مدارکی که حکایت از قتل عمدی پسر شاکی توسط نیروهای نظامی ایالات متحده دارد، کافی است. متأسفانه این نیروها در زمان حادثه، سرگرم عملیات امنیتی بوده اند. بنابراین موضوع مشمول «مصونیت نظامی» می شود.

گاهی افسران ارتش به سبب احساس گناه در قبال رأی صادره یا کلیت جنگ، اجازه پرداخت مبالغ اندکی را به عنوان «پول تسلیت» می دهند؛ با این تصور که پرداخت چنین مبالغی، آمریکا را از پذیرش تخلفات و اشتباهاتش بی نیاز می کند. در میان مدارک منتشر شده بر روی اینترنت، سندی جلب توجه می کند که با استناد به مفاد یکی از یادداشتهای ارتش ایالات متحده، حداکثر میزان خسارت پرداختی را این گونه تقسیم بندی کرده است: 2500 دلار برای مرگ، 500 دلار برای اموال، 1000 دلار برای آسیبهای جسمی.

در یکی از این گزارشها به پرداخت غرامتی اشاره شده که در مقایسه با موارد دیگر اندکی «سخاوتمندانه تر»! به نظر می رسد(البته تنها خسارات وارده به اموال جبران شده و غرامت مربوط به مرگ قربانی ماجرا پرداخت نشده است).

شخصیتهای اصلی حادثه، دو ماهیگیر اهل تکریت هستند. این دو کوشش می کرده اند با بالا گرفتن ماهیها و نشان دادن صید آن روز به بالگرد آمریکایی که بالای سرشان در حرکت بوده، به سرنشینان آن بفهمانند، از جانب این دو تهدیدی متوجه آنها نیست. با این وجود سرنشینان بالگرد به سوی آنها شلیک می کنند و یکی از ماهیگیران کشته می شود.
ارتش آمریکا به بهانه شرایط «عملیات جنگی» از پرداخت غرامت جانی خودداری  می کند، اما می پذیرد برای جبران خسارتهایی که به قایق، تور ماهیگیری و تلفن همراه آنها وارد شده، مبلغ 3500 دلار بپردازد.

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.