تشکیل سپاه پاسداران به روایت محسن رفیق دوست
تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به روایت محسن رفیق دوست
محسن رفیق دوست که از اولین روزهای تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این نهاد فعالیت می کرد و حتی عنوان اولین وزیر سپاه پاسداران را در دولت به خود اختصاص داد، فکر تشکیل نیرویی برای حراست از انقلاب اسلامی در حال پیروزی را مربوط به سالهای مبارزه با رژیم طاغوت دانست و تصریح کرد: این فکر در بین تعدادی از آشنایان و در رأس همه اینها در ذهن برادر شهید محمد منتظری شکل گرفت. دغدغه ایشان این بود که باید نیرویی برای حفاظت از انقلاب به وجود بیاید.
سپاه پاسداران و روزهای آغازین فعالیت
محسن رفیق دوست، اولین و تنها وزیر سپاه انقلاب اسلامی، در سالگرد صدور فرمان حضرت امام خمینی(ره) برای تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در گفتگو با ایسنا، به روایت چگونگی تشکیل این نیرو پرداخت و گفت: پیش از پیروزی انقلاب در رابطه با تأسیس سپاه، پیشنهادهای مختلفی مطرح و جلسات متعددی برگزار شد. این جلسات و بحثها پس از پیروزی هم ادامه داشت و البته جای ثابتی هم پیدا کرده بود. جلسات در منزل آقای اخوان در خیابان ایران برگزار می شد و من هم در آن جلسات شرکت می کردم. تا اینکه، امام(ره) در مورد تشکیل سپاه حکمی به آقای لاهوتی دادند. دولت موقت هم برای سامان دادن این بحث حول محور خود پیش دستی کرد. امام(ره) هم فرمودند که آقای لاهوتی! زیر نظر دولت موقت، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تشکیل دهید.وی یادآور شد: امام(ره) می خواستند ارتش را نگه دارند. ما هم با بدنه ارتش مشکل نداشتیم. بدنه ارتش خود مردم بودند. ارتش معمولاً حافظ سرزمین و مرزهاست، ولی نیرویی می خواهیم که حافظ انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن باشد.
وی همچنین خاطرنشان کرد: در همان روزهایی که من در مدرسه رفاه فعالیت می کردم، شهیدان بهشتی و مطهری مرا فرا خواندند و گفتند که امام(ره)، فرمانی برای تشکیل سپاه زیر نظر دولت موقت صادر کرده است، شما هم کارها را در مدرسه رها کن و به آن سپاه بپیوند. مشخص شد که عده ای از برادرانی که دست اندرکار بودند، به خصوص بیشتر افرادی که جزو انجمن اسلامی دانشجویان اروپا و آمریکا بودند، در محل پادگان لجستیکی ارتش که تا چند روز قبل فرمانداری نظامی تهران بود، جمع شده بودند. من هم به آنجا رفتم، دیدم عده ای از آقایان مثل مهندس صباغیان، تهرانچی، مرحوم علی فرزین، جعفری، محسن سازگارا، سنجقی و...آنجا جمع شده اند. سلام کردم ونشستم. پرسیدم قرار است سپاه تشکیل شود؟ گفتند که بله. بر روی کاغذی نوشتم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شد: 1- محسن رفیق دوست و آن یادداشت را مقابل دیگران گذاشتم.
رفیق دوست ادامه داد: پس از مدتی احساس کردم این سپاهی که در حال شکل گیری است، سپاهی نیست که مدنظر امام (ره) بوده است. از طرف دیگر در 3 تشکل دیگر هم نیروهای به صورت مسلح فعالیت می کردند که شامل گارد انقلاب تحت نظر ابوشریف، گارد دانشگاه(پاسا) با نظارت شهید محمد منتظری و افراد گروههای مسلح مبارز قبل از انقلاب که سازمان مجاهدین شکل داده بود، می شدند و در ساختمان کیا در خیابان دکتر شریعتی و ساختمانی در بهارستان فعالیت می کردند.
یک روز تصمیم گرفتم مراکز فعال دیگر را به هر نحو ممکن در سپاه ادغام کنم. پاییز 58 از ابوشریف و شهید منتظری و شهید محمد بروجردی از سوی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را دعوت کردم و در اتاقی که در آنجا جمع شده بودیم را قفل کردم. یک کلت کمری 45 داشتم آن را روی میز گذاشتم و گفتم افرادی که از هر 4 گروه موجود می شناسم، همه یک هدف را تعقیب می کنند که ایجاد نیرویی برای حفاظت از انقلاب است. شما مبنای قانونی ندارید. حکم ما از سوی امام (ره) است که ما را مجاز به فعالیت زیر نظر دولت موقت کرده است. انتقاد عمده آنها به سپاه نظارت دولت موقت بر آن بود که گفتم در هر صورت این حکم امام(ره) است. گفتم اگر در این جلسه نتوانیم به نتیجه ای برسیم، اول شما 3 نفر را می کشم، بعد خودم را و همه را راحت می کنم. خوشبختانه در آن جلسه به این نتیجه رسیدند که حرف منطقی است و بهتر است بنشینیم و با هم مذاکره ای برای ادغام انجام دهیم. قرار شد از هر کدام از این مراکز3 نفر انتخاب شوند. این 12 نفر بنشینند و بحث ادغام را پیگیری کنند.
رفیق دوست یادآور شد: پس از ادغام اولین شورای فرماندهی جدید را انتخاب کردیم. آقای جواد منصوری فرمانده و محمد غرضی هم مسؤول فرمانده عملیات شد. من مسؤول تدارکات و آقای بشارتی هم مسؤول اطلاعات شدند. واحدی هم برای هماهنگی با استانها تشکیل دادیم. وی ادامه داد: سپاه در حال شکل گیری بود و فراز و فرودهایی هم داشت.
ابوشریف هم به این ائتلاف پیوسته بود. پادگان ولیعصر را هم آماده کرده بودیم. ابوشریف ادعای فرماندهی داشت و چندان زیر بار سپاه مرکز نمی رفت، اختلاف شدیدی بین عملیات و فرماندهی سپاه بود. پس از آقای منصوری وقتی بنی صدر رئیس جمهور شد حکم فرماندهی سپاه را به آقای مرتضی رضایی داد. ایشان بسیار جوان، شریف، محترم و انقلابی بود. طرفدار بنی صدر نبود. بنی صدر تصور می کرد که او طرفدارش است.از طرفی چون بنی صدر حکم داده بود سپاه زیر بارش نمی رفت. من اینجا به عنوان واسطه عمل می کردم. از ایشان خواستم مرحوم شهید کلاهدوز را قائم مقام خود کند. امور سپاه را شهید کلاهدوز اداره کند و او فقط فرمانده باشد.
سپاه پاسداران در ایام دفاع مقدس
وی همچنین از جنگ تحمیلی به عنوان عاملی که وضعیت سپاه را عوض کرد، نام برد و با بیان اینکه با شروع جنگ سپاه نقش جدی تری گرفت، یادآور شد: سال 60 زمانی که بنی صدر رفت پیشنهاد کردیم حضرت امام(ره) به عنوان فرمانده کل قوا؛ فرماندهی برای سپاه منصوب کنند تا سپاه منسجم شود و قوت بگیرد. ایشان هم فرمودند که شورای فرماندهی سپاه فردی را معرفی کند. در آن مقطع زمانی بود که آقای محسن رضایی، مسؤول اطلاعات سپاه شده بود. آقای بشارتی نیز نمایندگی مجلس را بر عهده داشت. لانه جاسوسی فتح شده بود و عده ای از بچه های لانه جاسوسی نیز به سپاه آمده بودند افرادی مانند رضا سیف اللهی که البته با آقای رضایی در اطلاعات کار می کرد.
رفیق دوست ادامه داد: برای اجماع روی یک فرد همه ما به باغ شیان، باغ پذیرایی ساواک، رفتیم. آن باغ به طورکلی دست من بود. علاوه بر افراد عضو شورای فرماندهی، شهید محلاتی و آقای موسوی خوئینی ها هم حضور داشتند. به اتفاق آرا به این نتیجه رسیدیم که بهترین کسی را که برای فرماندهی سپاه می توانیم خدمت امام(ره) معرفی کنیم، شهید کلاهدوز است. بنا شد این موضوع را فردای آن روز خدمت حاج احمدآقا اعلام کنیم. به خاطر دارم زمانی که پس از پایان جلسه به خانه رفتم صبح هنوز هوا تاریک بود، متوجه شدم کسی در می زند. در را باز کردم. دیدم شهید کلاهدوز در حالی که عبایی بر دوش انداخته، پشت در ایستاده است. از زیر عبایش قرآنی در آورد و مرا به قرآن قسم داد که او را فرمانده نکنیم. دلیلی هم برای اصرار بر خواسته خود مطرح کرد. پرسیدم که پس چه کار کنیم؟ گفت که محسن را انتخاب کنید.
وی در ادامه خاطرنشان کرد: آقای رضایی در آن جلسه سه رأی آورده بود در حالی که شهید کلاهدوز7 رأی داشت. بالاخره یک رأی اضافه کردیم و رأی آقای رضایی به 4 رسید... تا زمان رحلت امام(ره) آقای رضایی فرمانده سپاه باقی ماند.
خرید ادوات نظامی در دوران دفاع مقدس
تنها وزیر سپاه جمهوری اسلامی همچنین در بیان کیفیت فعالیتهایش در سپاه، گفت: پیش از انقلاب من با سازمان فتح ارتباط و با شخص مرحوم عرفات هم آشنایی داشتم.
اولین اسلحه را برای سپاه از فلسطینی ها خریدم. به خاطر دارم 500 قبضه آرپی جی هفت که ساخت خودشان بود. به لبنان رفتم و زیر کوهی کارخانه شان را دیدم. تفنگ هم از آنها خریدم که آن را از بلغارستان خریده بودند. از ابتدای تشکیل سپاه تا پایان جنگ مسؤول پشتیبانی سپاه بودم.
وی که تهیه مهمات را در دوران دفاع مقدس بسیار دشوار بر می شمرد، ادامه داد: در دوران جنگ ما در محاصره کامل نظامی بودیم. اولین کشوری که از آنجا مهمات تهیه کردم فلسطین و پس ازآن کره شمالی بود. کشوری عقب افتاده، اما از نظر نظامی پیشرفته. من در آنجا به ملاقات کی مین سونگ می رفتم. او به انقلاب اسلامی خیلی علاقه مند بود و با سعه صدر با ما برخورد می کرد. البته پول هم در ازای تجهیزات می گرفت. یک روز به من گفت چرا از ما اسلحه و مهمات می خری؟! برو خودت بساز. اصولاً ملتی که دیگران بخواهند فشنگ تفنگش را بدهند موفق نمی شود! از همان موقع که حدود سال 59، قبل از جنگ بود، تصمیم گرفتم در سپاه صنایع ایجاد کنم. اکثر کارهایی که هنوز در حال پیگیری است به کارهایی مربوط می شود که آن زمان من پایه ریزی کردم.
به یاد دارم زمانی که اولین موشک تاو را در میدان تیر سمنان امتحان کردیم بالای سر خودمان فرود آمد. سال 64 بود. عده ای هم ما را مسخره کردند. یک سال بعد موشک تاوی را که ساخته بودیم آزمایش کردیم و به هدف متحرک خورد. من خیلی به همکاران برای این کارها جرأت می دادم و به حمدا... در بخش دفاعی کشور خوب کار شد. وی اضافه کرد: در بین کشورهایی که با ما معامله می کردند از همه بیشتر کشور بی طرف سوئیس بود که در حد بالایی به ما مهمات خوب فروخت. چین هم به ما خوب فروخت. بلغارستان، لهستان، مجارستان هم به ما سلاح فروختند. کره شمالی که هر چه داشت به ما می داد.از لیبی هم در حد بالایی سلاحهای استراتژیک مجانی آوردیم.
رفیق دوست در پایان با بیان اینکه امروز ارتش و سپاه در کنار هم در چارچوب وظایف مشخص به بهترین نحو فعالیت می کنند، گفت:« امام(ره) به عنوان معمار هوشمندی بود که با درس از تاریخ آنچه را که یک انقلاب برای ماندن خود لازم داشت برایش ایجاد کرد. سپاه، جهاد سازندگی، نهضت سوادآموزی، بنیاد مسکن و... همه به دستور امام(ره) ایجاد شد. امام(ره) فرمودند اگر سپاه نبود کشور نبود و امروز نیز باز باید بگوییم اگر سپاه نباشد کشور نیست.