رمالها در فوتبال ایران
یک تلفن به شفق مدیرعامل ابومسلم که در جایگاه شاهد دیدار ابومسلم و پرسپولیس است، زده میشود، شفق میگوید: (3-2) جلوییم و... سپس لبخندی میزند و گوشی را داخل جیب کتش میگذارد و لحظاتی بعد ابومسلم گل چهارم را هم به ثمر میرساند. بازی تمام میشود و ابومسلم در تهران برنده است.
خداداد در مسیر رختکن است که خبرنگار یک روزنامه ورزشی راه او را سد میکند و میگوید: «رماله بالاخره کار خودش را کرد»، خداداد میخندد: «نه ابومسلم نیمه اول بد بود، اما نیمه دوم عالی بودیم و بازی را بردیم.»
خبرنگار ساعاتی بعد با حضور در دفتر روزنامه شماره موبایلی را میگیرد که شماره اول آن با «0915» آغاز میشود، در آن
مکالمه تلفنی به خبرنگار توضیح میدهند که پیش از شروع مسابقه فردی ناشناس در رختکن ابومسلم حضور یافته و دقایقی برای بازیکنان و مربیان این تیم صحبت میکند، شنیده میشود که این فرد از مشهد تا تهران همراه تیم بود، البته او از ابتدای لیگ با ابومسلم است. میگویند: «او رمال تیم ابومسلم است».
* * *
هفته اول لیگ بود که ابومسلم با اکبر میثاقیان پرسپولیس را شکست میدهد، یک خبرنگار بومی پس از پایان بازی از وی میپرسد: «میگویند در ابومسلم از رمال استفاده میکنید؟» میثاقیان با صدایی گرفته پاسخ میدهد: «نه، چنین چیزی وجود ندارد، اگر بردیم به خاطر تلاش بچهها بود، وگرنه ما اعتقادی به این چیزها نداریم.»
و ساعاتی بعد، او به خاطر اختلاف با خداداد، از باشگاه استعفا میدهد. فردای آن روز که او در یک روزنامه محلی در حال گفتگو است، حضور یک «رمال» در ابومسلم را تایید میکند. او در آنجا گفت: از سر ناچاری دست به دامن جادوگر و رمال می شویم، فصل پیش وضع تیم ما بسیار بد بود، روزی یکی از نزدیکانم به من پیشنهاد یک «رمال» را داد، او میگفت: این آدم همه تیمها را میشناسد، بازیها را پیشبینی میکند ، برای مثال یکبار با سایپا بازی داشتیم که قبل از بازی دیدم یک فرد ناشناس داخل دروازهها آب ریخت، البته من دقیق نفهمیدم چی بود، ولی فکر کنم آب بود. اتفاقا پرسیدم «این کیه؟» اما سایپاییها گفتند «تدارکات تیم است.»
میگویند شخصی به نام «ف.گ» رمال ابومسلم است، اصلیت نوشهری دارد و آشنایانی نزدیک فوتبالیستی از همین شهر است. مهاجم سابق شموشک که اتفاقا مدتی هم بازیکن ابومسلم بود. میگویند او حتی با ابومسلم قرارداد دارد. در رابطه با دیگر تیمها در روزهای دیگر خواهیم نوشت.
آغاز یک جنجال؛ «میتوانیم سایپا را ببریم، البته اگر بتوانیم از پس نیروهای ماورای طبیعی آنها برآییم.» نادر فریادشیران، مربی برکنار شده سایپا در فصل 83-82 یک فصل بعد سر از پیکان در آورد، او که اطلاعات محرمانهای از تیم سابقش دارد، در افشای آن مردد است، او موضوع را با پیروانی، کاپیتان آن روزهای پیکان در میان میگذارد و مدافع سابق تیم ملی از تجربهاش استفاده میکند و پیشنهاد میدهد قبل از مسابقه پیکان – سایپا افشاگری کند. به این ترتیب فریادشیران بحثی را در مطبوعات باز میکند که تا آن روز کسی جرات آن را پیدا نکرده بود.
او گفت: زمانی که من و مایلیکهن در سایپا بودیم با شخصی به نام دهقان به منزل کسی رفتیم که میگفتند نیروی خاصی در درونش دارد. دلیل رفتن ما هم کنجکاوی بود. آنجا آقایی آمد سراغ ما که درویش مسلک به نظر میرسید، یک کوه شمع نشانمان داد که ظاهرا افرادی برای گرهگشایی آنها را روشن کرده بودند. پیشنهاد همکاری داد، اما ما آن را رد کردیم و برگشتیم.
همین جملات کافی است برای خبرنگاران ماجراجو... این مسابقه برخلاف همیشه با حساسیت خاصی برگزار میشود، البته از بین تمام خبرنگارانی که به استادیوم آمدهاند، تنها خبرنگاری از یک روزنامه ورزشی اطلاعاتی کسب میکند.
او فردای روز مسابقه از حضور شخصی مینویسد که با سلام و صلوات و سوار بر یک زانتیای مشکی او را به استادیوم آورده بودند. خبرنگار مذکور مینویسد: «این شخص که ظاهر عجیب و غریبی داشت دور زمین میگشت و چیزهایی میگفت و «فوت» میکرد.
این سوژهای میشود برای خبرنگار روزنامه ایرانورزشی. این روزنامه که در پیگیریهایش به شخصی بر میخورد به نام «امیر.الف» ردپای او را در کلاک کرج مییابد.
ادامه دارد