متن کامل دفاعیان یکی از عوامل حادثه تروریستی زاهدان
+0
رأی دهید
-0
خبرنگار خبرگزاری «انتخاب» در زاهدان موفق شده، متن جلسه دادگاه علنی رسیدگی به اتهامات یکی از عوامل حادثه تروریستی بلوار ثارا... زاهدان ( که چندی پیش اعدام شد) را به دست آورد.
بنابراین گزارش، در ابتدا نماینده دادستان با قرائت کیفر خواست اظهار داشت: امروز با یک گروهک خود فروخته و مزدور مواجهیم که دست به ترور و آدم کشی می زند و از این گروه هیچ توقعی نیست، زیرا نه شیعه هستند و نه سنی. وقتی از متهم حاضر در دادگاه سوال کردیم که با چه هدفی به گروه پیوستی گفت که من نه حمد بلدم بخوانم و نه سوره و می بینیم که امثال اینها برای جنایت اجیر می شوند.
در ادامه قاضی پرونده اتهامات را اینگونه به متهم تفهیم کرد: شما به دلیل فعالیت موثر با گروهک تروریستی عبدالمالک ریگی به قصد محاربه با جمهوری اسلامی ایران، مشارکت در بمب گذاری و به شهادت رساندن 11 تن از پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و مجروح شدن 31 تن از آنان، مباشرت در قتل عمدی شهیدان مسلم کیخا و فلاحتی، مشارکت در ترور و شهادت 4 تن از پرسنل نیروی انتظامی در بلوار بزرگمهر زاهدان و ایجاد رعب و وحشت در جامعه محاکمه می شوید.
هر گونه دفاعی دارید به صورت واضح و روشن برای دادگاه بیان کنید؟
شنبه زهی: من نصرا... شنبه زهی فرزند فقیر محمد، متولد خاش و دارای 5 فرزند هستم. من این اتهامات را قبول دارم؛ توسط گروه عبدالمالک اجیر شده و در عملیاتهای بلوار بزرگمهر و بلوار ثار ا... شرکت داشتم.
قاضی: سوابق قبلی خودتان را توضیح دهید؟ به چه نحو با گروه آشنا شدی؟
-شنبه زهی: دو سال پیش با همدستی چند نفر از بانک رفاه کارگران مبلغ 36 میلیارد سرقت کردیم. پس از آن به پاکستان فرار کردم. در آنجا مغازه کوچکی راه انداختم تا بتوانم خرج زن و بچهام را در بیاورم. پس از مدتی یک نفر از گروه عبدالمالک پیش من آمد و گفت بیا با ما کار کن. قرار شد ماهی 5 هزار روپیه بابت کرایه خانه، 12 هزار روپیه برای خرجی زن و بچه و 3 هزار روپیه برای پول آب و برق به من بدهند. من حدود 45 تا 50 روز است که با این گروه همکاری می کنم.
قاضی: نحوه سرقت پیکان و به شهادت رسیدن شهید فلاحتی را توضیح بده؟
- شنبه زهی: پیکان را که آوردند داخل خانه .
قاضی: چه کسی آورد؟
- محمد یونس. گفتند طناب را می اندازیم دور گردنش و فیلم می گیریم تا بتوانیم از خانواده اش پول بگیریم. بعد هم که طناب را انداختند دور گردنش و این مسلمان خدا را ! به دار آویختند.
قاضی: چه کسی فیلم برداری می کرد؟
- یونس.
قاضی: نقش شما آنجا چه بود؟
- من همانجا ایستاده بودم.
قاضی: چرا فیلم برداری میکردند؟
- برای اینکه از جنایت هایشان فیلم داشته باشند.
قاضی: جسد فـرد را چه کار کردید؟
- گذاشتیم داخل جعبه عقب ماشین.
قاضی: چه کسی این کار را کرد؟
- یاسر و یونس .
قاضی: یاسر اسم واقعیاش بود؟
- نه اسم مستعار بود، اسم واقعی اش حسین ریگی است.
قاضی: خب ادامه بده.
- بعد رفتیم داخل شهر تا ماشین نیروی انتظامی را مورد حمله قرار دهیم.
قاضی: پیکان را صرفاً به خاطر این عملیات سرقت کردید؟
- بله.
قاضی: نقش شما در ترور ماموران انتظامی در بزرگمهر چه بود؟
- نقش من این بود که از ماشین پیاده شده و تیراندازی کنم.
قاضی: خب دقیقاً توضیح بده، چند نفر بودید و چگونه اقدام کردید؟
- من بودم، یاسر بود، یونس و عبدالغنی.
قاضی: چه سلاح هایی داشتید؟
- هر کدام یک اسلحه کلاش داشتیم.
قاضی: ماشین دیگری هم شما را همراهی میکرد؟
- بله، یک پیکان دیگر هم بود.
قاضی: آنها چه کسانی بودند. آیا مسلح بودند؟
- عبدالمنان بود و... الان حضور ذهن ندارم. بله مسلح هم بودند.
قاضی: نقش آنها چه بود؟
- فیلمبرداری میکردند و مراقب ما بودند تا بعد با کمک آنها فرار کنیم.
قاضی: خب، توضیح بده چه کسانی از ماشین پیاده شدند و چه کردید؟
- من، یاسر، یونس و عبدالغنی از ماشین پیاده شدیم و به سوی خودروی پرسنل نیروی انتظامی شلیک کردیم.
قاضی: شما چه تعداد تیر شلیک کردی؟
- فکر کنم14 تیر شلیک کردم.
قاضی: از داخل پیکان هم کسی شلیک می کرد؟
- بله، عبدالمنان شلیک کرد و پیاده شد که به همین خاطر یاسر خیلی عصبانی شد و گفت تو حق نداشتی پیاده شوی، چون ممکن بود تیرها به ما اصابت کند.
قاضی: گلوله هایی که تو شلیک کردی به چه کسی اصابت کرد؟
- نمیدانم، نمی شناختم، فقط رگبار گرفتم!
قاضی: آیا سلاحهای نیروی انتظامی را هم سرقت کردید؟
- بله، یاسر و یونس درب خودرو را باز کرده و دو قبضه اسلحه کلاش را برداشتند.
قاضی: زمان عملیات جسد شهید فلاحتی کجا بود؟
- صندوق عقب پیکان.
قاضی: از کدام مسیر فرار کردید؟
- از پشت زندان
قاضی: بعد چه کار کردید؟
- بعد برنامه عملیات بمب گذاری اتوبوس پرسنل سپاه را برنامه ریزی کردیم.
قاضی: چه کسی مراتب را به اطلاع عبدالمالک می رساند؟
- یاسر بوسیله گوشی ماهوارهای با وی صحبت میکرد و دستورات لازم را می گرفت.
قاضی: به عبدالمالک چه میگفت؟
- نمی دانم، جلوی ما صحبت نمی کرد.
قاضی: خب، قضیه شهادت بچه های سپاه را کاملاً توضیح بده. کار اطلاعاتی اش مربوط به چه کسی بود و تحقیق و مراقبت های قبل از عملیات را چه کسی انجام می داد. اینها را دقیقاً توضیح بده؟
- طراحی اش را یاسر انجام داد. حدود 5 روز قبل از عملیات عبدالمنان صبح ها میرفت تا ساعت رفت و آمد اتوبوس را دقیقاً بررسی کند.
قاضی: زمان عملیات را چه کسی تعیین کرد؟
- یاسر با عبدالمالک هماهنگ میکرد. قرار بود عملیات را شنبه یعنی امروز انجام دهیم، اما ظاهراً یاسر با عبدالمالک صحبت کرده بود و چهارشنبه انجام دادیم، نمیدانم علتش چه بود.
قاضی: ادامه بده.
- یکی از افراد با یاسر تماس گرفت و گفت که اتوبوس نزدیک می شود، چون قرار بود یاسر اتوبوس را منفجر کند.
قاضی: نقش شما چه بود؟
- من فیلم برداری می کردم.
قاضی: مسلح هم بودی؟
- بله یک کلت مگاروف و دو نارنجک داشتم.
قاضی: چرا این نارنجک ها را حمل می کردی؟
- اینها را یاسر داد و گفت از خودت مراقبت کن و اگر مردم به تو نزدیک شدند از آنها استفاده کن.
قاضی: در این مدت آیا آموزش هم دیده بودی؛ در پاکستان یا هر جای دیگر؟
- خیر، آموزش ندیدم.
قاضی: پس نحوه کار کردن با سلاح را از کجا یاد گرفتی؟
- من در خدمت سربازی کار کردن با اسلحه را یاد گرفتم.
قاضی: قبل از اینکه انفجار رخ دهد دوربینت را روشن کرده بودی؟
- بله من داخل کوچه بودم و قبل از انفجار با دوربین فیلم میگرفتم.
قاضی: بعد دوربین چه شد؟
- فکر کنم هنگامی که سوار موتور بودیم دوربین از دستم افتاد.
قاضی دوربینی که در کنارش است را نشان می دهد: این دوربین همان دوربینی بود که جنایت بزرگمهر و صحنه به دار آویختن شهید فلاحتی را فیلم برداری کردید؟
- بله همان دوربین بود.
قاضی: مواد منفجره ای که داخل پیکان جا سازی کرده بودید، چقدر بود؟
- نزدیک 70 تا 80 کیلو تی. ان. تی.
قاضی: چه کسی اینها را آماده و جاسازی کرد؟
- یاسر.
قاضی: خب چطور شد که دستگیر شدی ؟
- وقتی پا به فرار گذاشتم، یک نفر به سمت من حمله کرد، برای همین به طرفش چند تیر شلیک کردم.
قاضی: آن شخص، نظامی بود یا عادی؟
- از مردم بود، چون لباس راحتی بر تن داشت و از داخل منزل بیرون آمده بود.
قاضی: چند گلوله شلیک کردی؟
- فکر کنم 5 الی 8 گلوله.
قاضـی: آن شخصی که از نیروهای خودی تان بود را هم تو کشتی، چرا؟
- چون دیدم ممکن است گیر بیفتد و اطلاعات را لو دهد او را کشتم.
قاضی: شما قبل از اینکه سوار موتور بشوی دستگیر شدی یا اینکه سوار شده بودی؟
- نه، سوار موتور شده بودم که دستگیر شدم.
قاضی: شما چگونه از مرز وارد کشور می شدید؟
- به عنوان چتر باز می آمدیم، 2 الی 3 هزار تومان پرداخت کرده و عبور می کردیم!
قاضی: اعضای گروه در پاکستان، مسلحانه رفت و آمد می کردند؟
- بله، دولت پاکستان با آنها کاری ندارد و تا به حال کسی از آنها را دستگیر نکرده است.
قاضی: در اعترافاتت گفته بودی که به عنوان جماعت تبلیغی به پاکستان می رفتی؟
- بله، اما من سوادی ندارم. 3 روز اول بیشتر نرفتم.
قاضی: با چه توجیهی جنایت کرده و آدم میکشتید؟
- به ما می گفتند که شیعه ها امامان ما را قبول ندارند و به ما می گویند کافر، به همین دلیل باید اینها را کشت.
قاضی: به عنوان آخرین دفاع اگر صحبتی دارید، بیان کنید؟
- من این اتهامات را قبول دارم. من گول خوردم، عبدالمالک مرا اجیر کرده بود. من خیلی می توانم به دولت جمهوری اسلامی کمک کنم و همکاری کنم تا عبدالمالک و گروهش دستگیر شوند. من پشیمانم.
پس از اظهارات نصرا... شنبه زهی، وکیل تسخیری وی طی سخنانی گفت: با توجه به اعترافات نامبرده، دفاع خاصی از وی متصور نیست، اما از دادگاه می خواهم که ندامت و اظهار همکاری متهم را لحاظ کنند و در عین حال قانون نیز اجرا شود.
