تجاوز جنسی، شماتت یا حمایت؟
زمانی که صحبت از تجاوز جنسی زنان به میان میآوریم، جمع کثیری از مردان انگشت اشاره خود را به جای مجرم و متجاوز، به سمت قربانی میگردانند. آنها معتقدند اکثریت این زنان یا دختران، افرادی بیحجب و حیا هستند که از پوشش نامناسب و برانگیزانندهای استفاده میکنند و یا زنان بی توجه و ابلهیاند که جانب احتیاط را نگاه نمیدارند و از این رو به سادگی در دام مردان ِ هوسباز میافتند.
"رئیس پلیس کشور در حالی از تشکیل 500 پرونده تجاوز به عنف طی 8 ماه اول ابتدای امسال خبر داد، که خود اذعان کرد بسیاری از قربانیان تعرض برای حفظ آبرویشان به پلیس شکایت نکردهاند."
ماهها پیش در روزنامه همشهری، خبری درباره زنی که مورد تجاوز قرار گرفته بود خواندم. داستان زنی، که یک هفته ای همسر و فرزندانش را ترک میکند تا به پرستاری مادر بیمارش برود. در راه خانه مادرش، سوار بر خودرویی میشود و با تهدید چاقو به محلی دور برده شده و توسط راننده و دو سرنشین دیگر خودرو مورد تجاوز قرار میگیرد. بعد هم رها میشود و به نحوی خودش را به منزل مادرش میرساند.
تا اینجا همه چیز، مثل همه خبرهای دیگر بود. اما خبرنگار تنها به گزارش ماجرا بسنده نکرده بود. درباره روزهای بعد از این حادثه هم چیزهایی نوشته بود. از جمله اینکه زن، در مدت زمان یک هفتهای که دور از همسر و فرزندانش بود، تلاش کرده بود، از شدت رنجهای جسمی و روحیاش بکاهد. بعد هم بی سروصدا، سر خانه و زندگیش برگشته بود و هیچ کس خبردار نشده بود بار سنگین یک تجربه تلخ را بر دوش دارد. حتی همسرش! نزدیکترین و عزیزترین کساش!زن همه این حرفها را از پشت تلفن گفته بود، چرا که بنا نداشت، به مراجع قانونی شکایت رسمیای بنویسد. به دو دلیل! اول اینکه، اذعان کرده بود که توان روبرویی دوباره با آن آدمها را نخواهد داشت و دوم اینکه مطمئن بود، با همه علاقهای که همسرش به او دارد، در صورت دانستن ماجرا، طلاقش خواهد داد. خبرنگار دردآشنا، در انتهای خبر پرسیده بود، راستی این زن از کدام مرد بیشتر میترسد! مردی که به او تجاوز کرد یا مردی که همسرش است؟!
زمانی که صحبت از تجاوز جنسی زنان به میان میآوریم، جمع کثیری از مردان انگشت اشاره خود را به جای مجرم و متجاوز، به سمت قربانی میگردانند. آنها معتقدند اکثریت این زنان یا دختران، افرادی بیحجب و حیا هستند که از پوشش نامناسب و برانگیزانندهای استفاده میکنند و یا زنان بی توجه و ابلهیاند که جانب احتیاط را نگاه نمیدارند و از این رو به سادگی در دام مردان ِ هوسباز میافتند. این مردان همواره قربانیان تجاوز را به نحوی قابل سرزنش و توبیخ میدانند و اغلب از نسبت دادن این حوادث به زنان عادی اجتماع میپرهیزند و قاعدتا اگر زنی از اعضای خانوادهشان، قربانی ِ پدیده تاسف باری از این دست شود، با واکنش نامعقولانه آنان، روبرو خواهد شد. واکنشهایی که از عدم حمایت جسمی، روحی و قانونی آغاز و در بسیاری از موارد تا طرد کامل فرد آسیب دیده پیش میرود.
اما براستی آیا این نگرش صحت دارد!؟ آیا سخنانی از این دست بدین معنا نیست که متجاوز، از هر گناهی مبراست!
بر طبق اطلاعات و آمار بدست آمده:
"- تجاوز استفاده خشونت آمیز از قدرت است که در آن یک نفر بدون توجه به درد و ضربه روحی دیگری، کاری را مرتکب میشود. از همین رو متجاوز همیشه برای اقدام به تجاوز مسئول است و قربانی فارغ از ظاهر٬ رفتار٬ قضاوت٬ یا اعمال قبلی٬ مسئول تجاوز نیست.
- 70 درصد تجاوزها از پیش برنامه ریزی شدهاند و خود به خود اتفاق نمیافتند.
- بسیاری از افراد تجاوزگر اصلا بخاطر نمیآورند که قربانی آنها چه قیافهای داشته یا چه لباسی پوشیده است.
- بیشتر زنانی که مورد تجاوز قرار گرفتهاند، در هنگام تجاوز در محلی بودهاند که تصور میکردهاند امن است و توسط افرادی مورد تجاوز قرار گرفتهاند که تصور میکردهاند، قابل اعتماد هستند."تقریبا هر هفته، در صفحه حوادث روزنامهها، به خبری یا سخنی درباره زنان قربانی تجاوز، بر میخوریم. اغلب زنان و دختران، به خواندن چنین مطالبی در حضور مردان بیعلاقگی نشان میدهند و به بهانههای متفاوتی از توجه به این اخبار سر باز میزنند. در بحث و گفتگوهای "یک سویهای" که میان اقوام و آشنایان در باب چنین مباحثی سر میگیرد، بسیاری از زنان، حتی اگر تجربه تلخ یک دوست یا عضوی از خانواده خود را در سینه نهفته داشته باشند، ترجیح میدهند در حضور پدر، همسر و دیگر مردان خانواده، از اظهار همدردی با همجنسان آسیب دیده خود و بیان احساسات و عواطف صادقانه خود نسبت به چنین رخدادهایی دوری جویند. این البته امری بدیهی است که هر انسانی از تصور قرار گرفتن در جایگاه یک قربانی دچار احساس وحشت و ناامنی شود و بالطبع بسیاری از زنان و دختران نیز میکوشند که هیچ گونه پل ارتباطی میان خویش و تجاربی از این دست برقرار نکنند، ولو اینکه این پل، خواندن گزارشی از یک واقعه و گفتگو پیرامون آن باشد. اما نگاه پیش داورانه مردان نسبت به قربانیان تجاوز، و عدم گفتگوی صحیح و منطقی میان افراد خانواده (با هدف آگاهی بخشیدن) احساس ناامنی زنان را شدت بخشیده، و قدرت و شجاعت رویارویی با حقایقی از این دست را از آنان میگیرد.
این تفکر غلط که قربانی همواره از پیش محکوم شده و به نوعی همدست مجرم است، علاوه بر وارد آوردن فشارهای روانی بر زنان و دختران، سبب پایمال شدن حقوق بسیاری از قربانیان چنین حوادثی شده است. از همین رو است که امروز آمار دقیقی از زنان ِ مورد تجاوز واقع شده، در دست نداریم. اما از سویی دیگر شاهدیم که آمارهای مربوط به اختلالات روانی، افسردگی، بیماریهای مقاربتی، ایدز، هپاتیت، سقط جنین غیرقانونی و ... در زنان و دختران رو به افزایش میرود.و بدلیل سنتهای غلط و متعصبانه بسیاری از خانوادهها که شرم و احساس گناه ِ فرد آسیب دیده و مسکوت گذاردن جرم را در پی دارد، بسیاری از مجرمان چنین حوادثی آزادانه به ادامه اعمال منافی عفت خود مشغول بوده و بسیاری نیز بدلیل عدم آگاهی قربانیان و خانوادههایشان درباره چگونگی حفظ و ثبت مدارک و شواهد بعد از آسیب دیدگی و گزارش آن به مقامات مسئول، به سادگی از دست قانون گریختهاند.
همچنین بر کسی پوشیده نیست که شماتت زنان و دختران آسیب دیده و عدم حمایت درست و به موقع آز آنان، خدشههای جبران ناپذیری بر پیکره اجتماع وارد ساخته و مفهوم و معنای اساس نهادی چون خانواده را نیز زیر سوال میبرد. پدیدههای سیاهی چون فرار، خودکشی، خودسوزی، روسپیگری و ... میتواند نتیجه تاسف بار چنین رفتارهای ناآگاهانهای باشد.بنابر آنچه گفتیم، به نظر میرسد طرد زنان، در پس آسیبهای اجتماعی، نه مبحثی فمنیستی که جریانی فرهنگی و اخلاقی است. لذا در بیان و نقد نگرش نسبت به این مساله، نه تخریب و تقبیح مردان که بازنگریای انسانی را طلب میکنیم. هر چند ضعف ابزارهای اطلاعرسانی و رسانههای دیداری و شنیداری جهت شفافسازی و ارائه راهحلهایی به منظور پیشگیری و نحوه مواجهه فرد و وابستگان وی در برابر آسیبهایی از این دست نیز، در این میان قابل بررسی است.
اینک بهتر است بدانیم چگونه میتوان از وقوع چنین حوادثی جلوگیری کرد و در صورت بروز چنین آسیبی چگونه به فرد آسیب دیده کمک کنیم. همچنین بد نیست بدانیم در این شرایط، چه راهکارهایی برای احقاق حقوق مادی و معنوی فرد وجود دارد.