زندگی روی میدان مرگ

اقبال، جوان بیست و یک ساله‌ای است که دورادور خانه روستایی اش را یک میدان مین گرفته است. روستای او با جمعیتی نزدیک به ۷۲ خانوار و به فاصله یک تپه مرتفع، درست دیوار به دیوار نزدیکترین روستای عراق در نوار مرزی غرب ایران قرار گرفته است.

پدر اقبال از راه قاچاق سوخت و کالا به عراق پول ناچیزی بدست می‌آورد. او برای حمل بیست لیتر سوخت بنزین که بر دوش خود به عراق می برد، تنها مبلغ سیصد تومان دریافت می‌کند.

پس از سالها پیمودن مسیر، به خوبی دریافته است که باید پایش را روی کدام قطعه سنگ بگذارد تا مبادا صدای یک انفجار، دلهره روزانه اهالی روستا را بیشتر کند.

دو دهه پس از خاتمه یک جنگ ویرانگر، همچنان صدها خانوار ایرانی در میانه چنین میدانهای مرگباری محصور هستند؛ شانزده میلیون مین خنثی نشده ای که هر روز به طور متوسط جان سه غیر نظامی را می گیرند و به گفته مسئولان، هنوز سالها مانده است تا برچیده شوند. 

«دشمن» در اعماق خاک

 پدر اقبال در تمام مدتی که مشغول حمل غیرقانونی سوخت به عراق است باید چشمانش را به دقت به زمین بدوزد و هشیار باشد تا هنگام عبور از تپه‌های آلوده به مین قدم‌های خود را روی قطعه سنگ‌هایی بگذارد که از خاک بیرون زده‌اند در غیر این صورت ممکن است یک مین سه شاخه ضدنفر از زمین بیرون بجهد، تا کمرش بالا بیاید و بعد وقتی که منفجر می‌شود دو هزار و دویست ساچمه فولادی ریز سر و رویش را هدف بگیرد.

اگر "خوش شانس"تر باشد و به جای مین سه شاخه، پایش را روی یک مین ضدنفر معمولی بگذارد، باید تا پایان عمر سنگینی یک پای مصنوعی آزارش دهد.

پدر اقبال، بارها صدای انفجار در کوهستان را شنیده است. حتی به چشم خود دیده است که "کریم" همسایه ۳۵ ساله‌اش هنگامی که زیر درخت‌های انبوهی که تنها محصول باغ‌های متروک روستا را به بار می آورند، در جست و جوی گردو بود، وقتی پاشنه پای چپ خود را روی یک مین ضدنفر گذاشت چطور پرتاب شد و حالا با یک پای مصنوعی اسباب تفریح بچه‌های کوچک روستا شده است.

اقبال ، پدرش و همسایه هایشان در روستای " دز آور" زندگی می کنند .خانه‌های این روستا به صورت فشرده، در کنار جاده خاکی ورودی چیده شده است و تنها خط امن برای ساختن یک خانه کوچک همین نوار خاکی است. فشارهای روانی ناشی از زندگی در این میدان مین موجب شده است که برخی ساکنان خانه‌های خود را ترک کنند.

تفریح مرگبار کودکان

ناصر، جوان ۱۹ ساله‌ای که در این روستای آلوده به مین زندگی می کند می گوید مشکل آنها تنها وجود میدانهای مین پراکنده ای نیست که در گذشته جان چند تن از اهالی روستا را گرفته و موجب قطع پای یک معلم عراقی شده است که برای چیدن قارچ‌های کوهی به ارتفاعات مشترک آمده بود.

به گفته ناصر: "کودکان دچار خطرات بیشتری می‌شوند. آنها چیزی از مین یا گلوله‌های سرگردان خمپاره‌های عمل نکرده نمی‌دانند و وقتی گلوله‌ای را پیدا می‌کنند یا با یک مین سه شاخه برخورد می‌کنند، دور آن حلقه می‌زنند و شروع به بازی می‌کنند. با سنگ روی خمپاره‌های عمل‌نکرده می‌کوبند و این موضوع، نگرانی روستایی ها را بیشتر کرده است."

اهالی دزآور هیچ اطلاعی از چگونگی برخورد با یک مین و یا گلوله‌های عمل‌نکرده خمپاره ندارند.

جوانان روستا تنها کاری که انجام می‌دهند پنهان‌ کردن گلوله‌ها در شکاف سنگ‌ها و یا مدفون‌ کردنشان در نقاط مرتفع دور از دسترس زنان و کودکان است. زیرا، آنطور که می‌گویند، نگرانند که در صورت منفجر کردن گلوله‌ها در آتش، یا تحویل دادن آن به ماموران امنیتی، دچار دردسر و بازجویی شوند.

به موجب قوانین داخلی ایران حمل سلاح و مهمات جنگی از سوی غیرنظامیان جرم محسوب می شود و دارندگان سلاح و مهمات جنگی بدون مجوز، به عنوان محارب با حکومت ایران و اخلالگر در امنیت عمومی مجازات می‌شوند.

رهاشده میان مین و خمپاره

ناصر تنها چیزی که از پاکسازی میادین مین روستا از سوی نیروهای دولتی در تمام این سالها به یاد می‌آورد، اعزام یک گروه چند نفره از سوی دولت ایران و پاکسازی تنها بخش‌های کوچکی از روستا در سال ۱۳۸۲ است.

او به باغ‌های متروک که محصول بیشترشان از درخت‌های گردو است اشاره می‌کند: «اینها به هیچ دردی نمی‌خورند چون مردم از ترس مین‌های کاشته‌شده در زمان جنگ وارد باغ‌ها نمی‌شوند. تنها می‌توانند راهی برای رفتن روی دیوارهای سنگ‌چین دور باغ‌ها پیدا کنند و از روی آن گردوهای شاخه‌ها را بچینند و دوباره از همان مسیر بازگردند.»

باغ‌ها متروک شده‌اند، درست مانند گورستان قدیمی روستا که علف‌های بلند اطراف سنگ قبرها را گرفته و از نظر پنهان کرده است. اهالی روستا می‌گویند که گورستان هم آلوده به مین است.

یک مقام ارشد دولتی در مرکز مین زدایی می گوید برخی مردم محلی، خود با شیوه های خطرناکی به خنثی کردن مین می پردازند و حتی اگر موفق شوند مواد منفجره داخل مین ها را تخلیه کنند، از این مواد به عنوان سوخت گرمازا می کنند که باعث مسمومیت می شود.

جدای از نیروهای مین‌روب دولتی که اقبال و دوستانش تنها برای یک بار، با کارشان آشنا شده‌اند، هیچ یک از اهالی روستا به خاطر ندارد که گروهی غیردولتی (NGO) با مجوز فعالیت اقدام علیه مین به دزآور رفته باشد تا به کودکان بگوید که چرا نباید در جست و جوی خمپاره‌های عمل نکرده بدوند یا مردم را با خطرات ناشی از وجود مین و گلوله‌های جنگی آشنا کند.

مقامات دولتی البته مدعی هستند که از میان تمامی NGO‌های ثبت شده در زمینه اقدام علیه مین، تنها یک NGO فعال به سرپرستی یک پزشک ایرانی و حمایت یک سازمان غیردولتی در کشور نروژ فعالیت دارد که فقط برای قربانیان مین و آسیب‌دیدگان جسمی ناشی از برخورد با انفجار مین فعالیت می‌کند.

پدر اقبال و برخی دیگر از قاچاقچیان سوخت و کالا به عراق، توانسته اند بروشورهای آگاهی‌دهنده در خصوص شناسایی انواع مین و خطرات ناشی از وجود آن در مناطق آلوده را از نیروهای سازمان ملل و فعالان ضدمین خارجی در عراق دریافت کنند و به عنوان سوغات با خود به روستا بیاورند؛ سوغاتی کاغذی به زبان لاتین برای ساکنان محروم و بی‌سواد روستایی کردنشین در نوار مرزی غرب ایران.

سرقت جنگ‌افزارهای مرگبار

بهاءالدین، مرد ۵۳ ساله‌ای است که از ریش سفیدان روستا محسوب می‌شود. وظیفه او حل و فصل دعواهای روزمره مردم روستا و برطرف‌ساختن اختلافات اهالی است.

با وجود این، او وظیفه دیگری هم دارد. انتقال پیام‌ نیروهای نظامی و امنیتی حاضر در منطقه و تصمیمات جدید آنها در خصوص مین‌زدایی یا کاشت دوباره مین در منطقه. او هم تنها یک بار با نیروهای پاکسازی‌کننده میادین مین ملاقات کرده است.

بهاء الدین از سرقت شبانه مین‌های زمینی از سوی گروههای تندروی مستقر در کوهستان‌های مرزی سخن می‌گوید.

شاهدان محلی می‌گویند که آنها شبانه از کوهستان‌های اطراف روستاهای آلوده به مین سرازیر می‌شوند و اقدام به سرقت مین‌های زمینی می‌کنند.

براساس مشاهداتی که برخی قاچاقچیان سوخت به عراق در کوهستانها داشته‌اند، آنها نقاط آلوده روستا را شناسایی و با سرقت مین‌های زمینی، حصار امنیتی مقرهای کوهستانی خود را محکم می‌کنند.

میراث تلخ

نواری به پهنای ده کیلومتر در مرزهای غربی و جنوب غربی ایران، آلوده به مین است. به گفته یک مقام ارشد در مرکز مین زدایی، این زمین های آلوده، مساحتی بالغ بر دو میلیون و چهارصد هزار هکتار از خاک ایران را در بر می گیرد. کمتر از دو میلیون هکتار دیگر نیز از زمان خاتمه جنگ تاکنون پاکسازی شده است.

وزارت دفاع ایران در سال‌های پایانی دهه 90 اقدام به طراحی و ساخت خودروهای مین روب کرده که جزو «افتخارات» مسئولان ایرانی محسوب می شوند و به آنان امکان داده است که با وجود تحریمهای آمریکا به تجهیزات مین روبی دست یابند.

اما این خودروها فقط در دشت های هموار همچون مناطق جنوب غرب ایران (خوزستان) کاربرد دارند. به همین دلیل کوهستانهای شمال غرب و غرب این کشور همچنان با شیوه های سنتی یعنی سرند کردن خاک و شخم زدن زمین، مین روبی می شوند.

براساس گزارش‌های رسیده از منابع مطلع، سالانه تنها سی هزار هکتار از زمینهای آلوده به مین در ایران پاکسازی می شود. مقامات ایرانی در تلاش برای تدوین طرح پنج‌ساله‌ای برای رساندن این میزان به دویست هزار هکتار در سال هستند.

به این ترتیب حتی اگر همه چیز مطابق برنامه پیش برود، مین هایی که طی هشت سال کاشته شده اند، پس از گذشت ربع قرن همچنان زیر خاک خواهند ماند.

+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.