کلیســـای نتــردام
کلیســـای نتــردام
NOTRE DAME CATHEDRAL
نمادی از معماری قرون وسطی
کمتر کسی است که درباره داستان گوژپشت نتردام به قلم نویسنده بزرگ فرانسوی ویکتور هوگو مطلبی نداند و احتمالا" همگان فکر میکنند این داستان زاییده تفکر و تصور این نویسنده نامیاست. اما چنین نیست در این شماره میخواهیم مطالبی درباره کلیسای معروف و قدیمیفرانسوی برایتان بنویسیم و هم چنین نکاتی در زمینه زندگی ویکتورهوگو و داستان حقیقی گوژپشت نتردام به رشته تحریر در آوریم. امیدواریم که از خواندن آن لذت ببرید.
ساخت کلیسا
در دوران حکومت لوئیس هفتم در سال ۱۱۶۳ درباریان و شاهزادگان تصمیم به ساخت معبدی اختصاصی در قلب پاریس گرفتند. آن زمان اوج قرون وسطی و قدرت نمایی کشیشها و کلیسا بود. آنان میخواستند محل عبادتشان از افراد معمولی و عام جامعه جدا باشد. لذا کلیسایی بنا نمودند. ماریوس سالی اسقف اعظم پاریس در سال ۱۱۶۳ اولین سنگ این کلیسا را بنا نهاد. ساخت این کلیسا ۲۰۰ سال به طول انجامید. در طی تکمیل این ساختمان چند سلسله پادشاهی بر مسند قدرت نشستند. در سال ۱۲۰۰ دو برج زیبای کلیسا با گچبریهای زیبایش به اتمام رسید. در سال ۱۲۲۰ تا ۱۲۳۰ ایوان معروف کلیسا با مجسمههای حیوان گونه ساخته شد.
تقریبا" ساخت کل کلیسا در سال ۱۳۴۵ به پایان رسید. اما باز هم نیاز به تزئینات داشت تا بتواند یک کلیسای اشرافی باشد. در قرن ۱۷ و ۱۸ در دوران حکومت لوئیس ۱۴ و ۱۵ شیشههای رنگینی با تصاویری از مسیح و گلهای مختلف بر پنجرههای کلیسا قرار دادند. در طی انقلاب فرانسه قسمتی از ساختمان کلیسا تخریب شد. برجهای آن آسیب دید و هم چنین گنجهایی که توسط شاهان فرانسه در کلیسا پنهان شده بود تاراج گردید. در این کلیسا بزرگترین ناقوس جهان بنا شده که بیش از ۱۳ تن وزن دارد و در قرن ۱۷ توسط امانوئل لادوویس ساخته شد. در سال ۱۸۷۱ گروه کمونها کلیسا را به دلیل اشرافی بودنش آتش زدند اما درون کلیسا آسیب چندانی ندید تنها نمای بیرونی کلیسا از بین رفت. در قرن ۱۹ کلیسا به مخروبهای تبدیل شده بود، جنگهای داخلی فرانسه سبب شده بود که کلیسا آسیب زیادی ببیند. هر کسی که کلیسا را نگاه میکرد با افسوس میگفت ای کاش دوباره این کلیسا زیبایی و شکوه خود را به دست آورد. در سال ۱۸۴۵ لاسس و وبولت لاکه دو معمار برجسته فرانسوی دست به کار شدند و به بازی کلیسا پرداختند.
معماری کلیسا
معماری این کلیسا به سبک گوتیک یا قرون وسطی است. قرن ۱۲ زمان فعالیت اروپا و کلیسا بود. کلیسا قدرت خاصی داشت درست در زمانی که کلیسای نتردام سبب مباهات و فخر معماری گوتیک به شمار میرفت. برجهای نتردام ۶۹ متر بلندی دارد. ناقوس کلیسا در برج سمت راست کلیسا واقع است. برای رسیدن به ناقوس حدود ۲۰۰ پله سنگی را باید بالا رفت تا به ناقوس رسید. این همان ناقوسی است که کازیمودو یا گوژپشت نتردام هر روز پلهها را بالا میرفت و ناقوس را به صدا در میآورد. تقریبا" در وسط ساختمان ایوانی قرار دارد که در طارمیهایش مجسمههایی سنگی از پرندگان عجیب و غریب میباشد. کلا" پرندگان اشکالی حقیقی ندارند و پرندگان افسانه ای و عظیم الجثه هستند. یکی از مجسمههای سنگی به نام استریجا است پرنده ای با بدن انسان گونه و دو شاخ بر سرش و زبانش را از دهانش بیرون آورده. در فرهنگ یونان این پرنده سمبل شبگردی است. با نگاهی بر این پرنده این طور برایمان تداعی میشود که پرنده دستهایش را زیر چانه اش زده و بر لبه ایوان نشسته و در حال نگهبانی است. طرف دیگر ایوان مجسمه سنگی پرنده ای تک شاخ است. این پرنده نیز دستهایی شبیه انسان دارد. یک پرنده با سری شبیه شیر و بدنی شبیه بز و منقاری شبیه طوطی در گوشه دیگر مشاهده میشود. حدود ۵۰ مجسمه سنگی در گوشه گوشه ایوان وجود دارد و هر کدام گویای موضوعی خاص است. حیاط محل ورود به سالن کلیسا ۱۰۰ مجسمه سنگی از پادشاهان فرانسه در کنار هم قرار گرفته شده است. این مجسمهها گویای حکومت پادشاهان در زمان ساخت کلیسا میباشد. با یک نگاه گذرا به نمای پیروزی کلیسا نیز میتوان فهمید که این کلیسا متعلق به پادشاهان و شاهزادگان بوده است. درون کلیسا عظمتی باور نکردنی است. پنجرههای رنگی با تصاویری از مسیح، مجسمههایی از مسیح مصلوب و مریم مقدس دور تا دور سالن دیده میشود. در گوشه گوشه سالن اتاقکهای چوبی وجود دارد که محل انحراف است.
اکنون نیز چندین کشیش در این اتاقکها نشسته اند و به سئوالات مردم و اعترافهایشان گوش میدهند. چلچراغها در وسط کلیسا بر تجمل آن میافزاید. نقاشیها و کنده کاریها بر روی چوب دیوارهای سالن را پوشانده است. قسمت جلوی سالن کلیسا مجزا از دیگر قسمتها است و با چند پله از قسمت عقب کلیسا جدا شده است. این مکان محل نشستن پادشاهان و ملکهها بوده و در این قسمت تاجگذاریها صورت میگرفته است. درون کلیسا آن قدر چشم نواز است که انسان تصور میکند وارد قصری مجلل شده است.
در حال حاضر مردم بی شماری برای عبادت و تماشا به این کلیسا میآیند. به راستی نمیتوان عظمت و شکوه و معماری این کلیسا را به رشته تحریر در آورد. اما سعی کردیم گوشه ای از زیباییهای سبک معماری ساختمان کلیسای نتردام را برایتان توصیف کنیم.
اتفاقات رخ داده در کلیسای نتردام
از زمان ساخت کلیسا تاکنون اتفاقات مهمیدر آنجا رخ داده است برای مثال در سال ۱۲۳۹ سنت لوئیس در این محل تاجگذاری کرد. در سال ۱۴۳۰ هنری پنجم انگلستان به دلیل علاقه خاص خود به کلیسای نتردام، محل تاجگذاری خود را در آنجا قرار داد.
ماری استوارت بعد از ازدواجش با فرانچسکو دوم در این کلیسا تاجگذاری کرد و ملکه شد. در ۲ دسامبر ۱۸۰۴ ناپلئون مسند قدرت را به دست گرفت و به همراه ژوزفین در کلیسای نتردام به همگان معرفی شدند. در ۲۹ آگوست ۱۹۴۴ عده زیادی از آزادی خواهان پاریس در حیاط و درون کلیسا تحصن کردند.
در ۳۱ می۱۹۸۰ پاپ ژان پل دوم در این کلیسا حضور یافت و عده بیشماری از مردم در کلیسا به پای سخنرانی او نشستند. این کلیسا که بیش از هفتصد سال عمر دارد، یکی از زیباترین کلیساهای اروپا محسوب میشود. در زمانی که این کلیسا بنا شد. پاریس مرکز قدرت نمایی سیاست و تجارت بود. وجود این کلیسا نه تنها نمادی از عبادت محسوب میشد، بلکه محل تجمع بحثهای سیاسی و حکومتی نیز بود.
اکنون درباره کازیمود و دیگر قهرمانان داستان ویکتور هوگو که در این کلیسا رخ داده مطالبی ارائه میدهیم. البته قصد نداریم داستان گوژپشت نتردام را بیان کنیم. منظورمان این است که بگوییم زندگی کازیمودو یا گوژپشت نتردام حقیقی است. در سال ۱۸۳۱ رمان مشهور گوژپشت نتردام توسط نویسنده نامیفرانسه ویکتور هوگو به رشته تحریر در آمد. او داستانی را از رویدادهای واقعی در این کلیسا بیان نموده کازیمودو به دلیل زشت بودن و قوز داشتنش خود را از دیدگان پنهان میکند و در خدمت کلیسا قرار میگیرد. او مسوول نظافت و به صدا در آوردن ناقوس کلیسا است. او هر روز پلههای باریک و سنگی را طی میکند. قدرتی عجیب دارد. مردی با موهای قرمز و صورتی بسیار کریه اما قلبی رئوف و مهربان دارد. مردم از دیدن صورت و هیکل او به وحشت میافتند.
او مجبور است خود را از همه مخفی کند. کازیمودو به معنای نوزاد به دنیا آمده در روز اولین یکشنبه بعداز عید پاک است. این روز مقدس است و بچههایی را که در اولین یکشنبه بعد از عید پاک به دنیا بیایند کازیمودو مینامند. زن کولی فرزندی ناقص الخلقه به دنیا میآورد. برای این که او را رها کند، فرزندش را در کنار کلیسای نتردام قرار میدهد و فرار میکند. او در کلیسا بزرگ میشود اسمرالدا دختر کولی با لباسهای پرچین همراه با بزی که دارد در حیاط جلوی کلیسا هنرنمایی میکند. کشیش فرول مردی ظاهرا" خداپرست است اما چشم طمع به مال دنیا و اسمرالدا دارد. در باطن فردی خبیث است. با گوژپشت در کلیسا زندگی میکند. فبوس مردی خوش قیافه و زیرک است. در حالی که تصمیم دارد اسمرالدارا از آن خود کند اما علاقه قلبی به او ندارد. تنها برای هوا و هوس قصد دارد اسمرالدارا به چنگ بیاورد. تنها کسی که عشق واقعی به اسمرالدا دارد کازیمودو است. در این داستان کازیمودو نقش اصلی دارد. ویکتورهوگو با نوشتن این داستان میخواسته نه تنها عظمت کلیسا را برای خواننده بیان کند، بلکه ظلم و بی عدالتی و فساد در میان کشیشها و حکومت وقت را نیز ابراز کند.
ویکتور هوگو (۱۸۸۵ ـ ۱۸۰۲) نویسنده فرانسوی کتب زیادی از جمله بینوایان و گوژپشت نتردام و مردی که میخندد و... را نوشته است. او در دوران حکومت ناپلئون سوم در سال ۱۸۵۱ به دلیل ابراز انتقاد و مخالفت با حکومت تبعید شد و حدود ۲۰ سال را در تبعید به سر برد. او مشهورترین نویسنده و شاعر رمانتیک قرن ۱۹ به شمار میرود. فردی آزادیخواه و طرفدار طبقات محروم، در داستانهایش نیز همیشه اشاره به مظلومیت فقرا نموده است. در همه داستانهایش قهرمان اصلی فردی رنج دیده، فقیر و مظلوم و مورد ستم قرار گرفته است مانند کازیمودو.
در وصیتش این طور آمده است: همه اموالم را به مستمندان میبخشم تابوتم را فقرا و محرومان جامعه به دوش بکشند در مراسم سوگواریم همه فقرا پذیرایی شوند. همه کتابهایم را به فقرا تقدیم میکنم.