می‌‌خواهید استرس را از خود دور کنید؟

   -1 از صمیم قلب زندگی کنید؛ از صمیم قلب زندگی کردن در واقع انتخاب روش مناسب شما و خانواده شما در زندگی است. انتخاب تصمیمات مهم به دلیل همخوانی با ارزشهای شما صورت می‌‌گیرد در این صورت بیش از آنکه معتقد به فشارهای تبلیغاتی یا توقعات اجتماعی همسایگان و دوستان باشید به غریزه خود اعتقاد خواهید داشت و این به معنای سنت‌شکنی خانوادگی و یا تفاوت داشتن با دیگران نیست. قدری عمیق‌تر فکر کنید، شما می‌‌دانید حقیقت چیست و چه نوع زندگی و شخصیتی را دوست دارید، اگر عملکرد و شعور باطنی شما با یکدیگر مغایرت داشته باشد، احساس درماندگی و استرس می‌‌کنید، بنابراین برای اینکه آرام‌تر و خوشحا‌ل‌تر شوید، راه خود را بروید و امور را مطابق روش‌های همیشگی خود انجام دهید.
    -2 روز را با عشق شروع و سپری کنید و با عشق به پایان ببرید.
    (روز را با عشق شروع کنید) یعنی هنگامی که صبح از خواب بیدار می‌‌شوید، تصمیم خود را در مورد دوست داشتن همه جنبه‌های زندگی به خود یادآوری کنید. (روز را با عشق سپری کنید) یعنی انتخاب و اعمال شما، از تصمیم شما مبنی بر اینکه دوست بدارید، صبور، مهربان و آرام باشید، سرچشمه می‌‌گیرد. کلیه امور را درحد اهمیت خود بررسی کنید و از آن یک مورد شخصی نسازید و بیش از حد با مسائل درگیر نشوید. پس به خود و دیگران اجازه دهید که قدری ناکامل بوده و نواقصی داشته باشند و زیاد پیشنهاد و انتقاد نکنید. در حقیقت سپری کردن روز با عشق یعنی شما تلاش کنید که سخاوتمند، متواضع و صادق باشید.
    (روز را با عشق به پایان ببرید) یعنی لحظاتی از روز را به سپاسگزاری اختصاص دهید. به روزی که سپری کرده‌اید نظری بیندازید، اگر خوب تامل کنید، متوجه می‌ شوید که هدف زندگی و عشق با اعمال و انتخاب‌های شما به خوبی هماهنگ شده‌اند. شما این‌کار را انجام بدهید نه به خاطر کسب امتیاز و یا سخت‌گیری به خود، بلکه صرفا برای تجربه کردن آرامش تام با هدف دوستی و شناخت فضاهایی که فردا با عشق بیشتری در آن عمل کنید. یادتان باشد، هر تلاشی برای رسیدن به این مهم بسیار ارزشمند است. همچنین با تسلط کامل در انجام این روش، به آرامش می‌‌رسیم و می‌‌توانیم به یکی از بزرگترین الگوهای انسانیت تبدیل شویم.
    -3 به خود یادآوری کنید که هر چه پیش آید خوش آید؛ یکی از مهمترین درسهایی که در زندگی باید یاد بگیریم این است که زندگی دقیقا مطابق میل ما نیست. در واقع زندگی بی‌‌کم و کاست، دقیقا آن ‌طور است که باید باشد. هر چه بیشتر با این واقعیت زندگی هماهنگ شویم، خوشحال‌تر شده و استرس‌مان ما کم می‌‌شود. پذیرش آنچه که در حال حاضر روی می‌دهد، نهایت عقل است وهیچ ارتباطی با بی‌‌علاقگی و بی‌‌توجهی ندارد. وقتی شما واقعیت موجود را می‌‌پذیرید، منظورتان این نیست که (من کاری به کار این موضوع ندارم) بلکه هر چند ممکن است ترجیح دهید، اوضاع طور دیگری باشد و منکر سایر ارجحیتهای خود نمی‌شویداما پوچ بودن کشمکشها را درک می‌‌کنید و این یکی از بزرگترین مسکن‌های استرس است. به خاطر داشته باشید که زندگی یک سفر است که در طول آن حتما مسائلی به طور دائم در حال گذر خواهد بود تا بتوانیم با آنها درگیر شده و آنها را حل کنیم.
    -4 همیشه سعی کنید ده دقیقه زودتر آماده شوید؛ تاخیر کردن، یکی از عوامل ایجاد کننده استرس است. صرف‌نظر از اینکه عازم کجا هستید، محل کار، فرودگاه، گردش گروهی و... به این فکر کنید که اشکالی ندارد به جای صبر کردن تا آخرین لحظات ممکن و خروج شتابزده از خانه، حداقل ده دقیقه زودتر به مقصد برسید. پس زودتر از همیشه حاضر شده و قبل از آنکه به کار دیگری بپردازید، از آمادگی کامل خود مطمئن شوید. یادتان باشد، داشتن چند دقیقه وقت اضافه، قبل از انجام فعالیت‌ها ، برنامه‌ها و ما بین آنها، می‌‌تواند (تفاوت) روزی پر از استرس و روزی شادی‌بخش باشد.
    -5 ملایم صحبت کنید؛ بدیهی است که هر کس، صدایی متفاوت و حالتی فردی و روش ارتباطی منحصر به فردی دارد. در اینجا منظور ما این نیست که شما روش بیان خود را کاملا تغییر دهید یا تظاهر به آنچه نیستید، کنید، بلکه سعی کنید ، نسبت به اثر صدای خود بر اطرافیان، هوشیارتر شوید. اگر کمی سعی کنید، که ملایم صحبت کنید، متوجه می‌‌‌شوید که با آرام کردن صدای خود، تمام اعضای بدن و ذهن شما آرام می‌‌شود و درمی‌یابید که با آرام شدن آواز کلام شما، بقیه افراد خانواده و اطرافیان نیز از حالات شما پیروی کرده و آرام‌تر می‌‌شوند. اگر می‌‌خواهید دیگران به سخنان شما گوش دهند، داد و فریاد راه نیندازید و خیلی آرام صحبت کنید. در واقع برای لحن و درجه صدای خود ارزش بیشتری قائل شوید.
    رمز موفقیت
    رمز موفقیت چیست؟ اکثر افراد فکر می‌‌کنند که در نبوغ است، با این حال من فکر می‌‌کنم، نبوع واقعی در این است که بتوانیم تنها با قرار دادن خود در موقعیت اطمینان محض، به هدایت موثرترین نیروهای بالقوه خود بپردازیم.
    کار (بیل گیتس) میلیاردر، زمانی آغاز شد که یک شاگرد دبیرستان بود و متعهد شد نرم‌افزاری را که هنوز وجود نداشت، برای کامپیوتری که هرگز ندیده بود، طراحی کند! او به دلیل حس اطمینانی که داشت (که کاملا بی‌‌اساس بود) موفق شد از تمام منابعی که نیاز داشت برای هر کاری در طراحی موفقیت‌آمیز نرم‌افزار استفاده کند و جمع‌آوری ثروت کلانش را آغاز کند.
     بدیهی است درصورتی که تنها متعهد به دستیابی به نتیجه نباشیم، بلکه درباره به دست آوردن آن اطمینان داشته باشیم، می‌‌توانیم در هر زمینه‌ای موفق شویم. شما تا چه اندازه خود را در جهت فراگیری این احساس قدرت بخش آموزش می‌‌دهید؟
    
+0
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.