روز جهانی معلولان: فرصتی برای توانستن
بنا بر آمار سازمان جهانی بهداشت هم اکنون بیش از ۶۰۰ میلیون نفر از ساکنان جهان به علل مختلف جسمی، روانی و اجتماعی دچار ناتوانی و معلولیت هستند |
آنچه آمد، فرازی از بیانیه جشنواره فرهنگی هنری باور بود که اختصاص به هنرمندان معلول ایرانی دارد.
بنا بر آمار، حدود ۱۲ درصد از جمعیت ایران را معلولین تشکیل می دهند که از این میزان در حدود ۲ میلیون نفر دارای معلولیت شدید و ۵/۶ میلیون نفر معلول کم توان در ایران زندگی می کنند.
معلولین بزرگترین اقلیت جهان هستند.
بنا بر آمار سازمان جهانی بهداشت هم اکنون بیش از ۶۰۰ میلیون نفر از ساکنان جهان به علل مختلف جسمی، روانی و اجتماعی دچار ناتوانی و معلولیت هستند که ۸۰ درصد این افراد در کشورهای جهان سوم زندگی کرده و یک سوم آنان را کودکان تشکیل می دهند.
آمارها نشان می دهد که از هر ۱۰ کودکی که در جهان متولد می شود یکی معلول به دنیا می آید و یا بعد به دلیل یک اتفاق، معلول می شود.
معلولیت بیش از آنکه جنبه پزشکی داشته باشد پدیده ای است که جنبه اجتماعی دارد.
به طور میانگین ده درصد از افراد هر جامعه را معلولین تشکیل می دهند. در ساده ترین تعریف، آن را "ایجاد اختلال در رابطه بین فرد و محیط" دانسته اند. یعنی وقتی معلول با موانع فرهنگی، اجتماعی یا فیزیکی روبرو می شود، چه بسا بیشترین چیزی که رخ می نماید نبود یا محدودیت فرصتها در راه مشارکت زندگی اجتماعی در سطحی همانند دیگران است.
آمار منتشره سازمان ملل نشان می دهد که در حدود ده درصد از جوانان دنیا یعنی ۲۰۰ میلیون نفر، دارای معلولیت در شش گروه جسمی، حرکتی، ذهنی، بینایی، شنوایی- گفتاری و روانی هستند. این ناتوانی ها به دلایل زیادی چون در حین کار، تصادفات رانندگی یا موتور سواری، خشونت، جنگ، فقر و یا علل مادرزادی بر می گردد. همچنین عمده معلولیت ها متوجه دخترانی است که در روستاها زندگی می کنند.
در کنار این تعاریف، پازل جمعیتی ایران که جوانترین کشور دنیا محسوب می شود، می تواند خزینه انباشته ای از انرژی و هم انواع آسیب پذیریها باشد.
هم اکنون مدارس ناشنوایان در بیشتر شهرهای ایران برپاست و تنها در تهران ۱۸ مدرسه به نام باغچه بان دایر است |
من تو را دوست دارم
ز اندیشه برای خود رهی یافته ام نقش دگری را به ره انداخته ام
از چشم برای دیدن چهره صوت با دست هنر آینه ای ساخته ام
"من تو را دوست دارم"، نشان بین المللی ناشنوایان، سالهاست در اتاق باغچه بان اگر چه در زیر گرد زمان، ولی همچنان ایستاده است.
"یکی از کار های روزانه من مبارزه با کچلی شاگردانم بود. چون از خود پولی نداشتم از آشنایان اعانه می گرفتم. صابون می خریدم و همراه دستور های بهداشتی برای مادران شاگردان فقیر خود (می) فرستادم تا سر و لباس بچه هایشان را بشویند... در مدرسه مرند هم سر بچه ها را با دست خود می شستم و دوا می زدم. از نه تومان حقوق لااقل ماهی ده تا پانزده ریال صرف خرید دوا و سلمانی و الکل و پنبه می شد..."
اینها بخشی از خاطرات مرحوم جبار عسگرزاده معروف به باغچه بان است. هنگامی که او در شهر تبریز کودکستانی به نام باغچه اطفال برای ناشنوایان تاسیس کرد با تمسخرعده ای روبرو شد. اما کودکان ناشنوای ایرانی بعدها در سایه اراده او نخستین ناشنوایان با سواد ایرانی شدند.
باغچه بان بعدها در حسن آباد تهران با آموزش پنج کودک ناشنوا، مجوز ساخت مدرسه ویژه ناشنوایان را گرفت و بدینسان مدرسه کر و لالها در یوسف آباد تهران با نظارت مستقیم او ساخته شد.
این مدرسه به باغچه بان شماره یک مشهور است و برروی سنگ نوشته دیوار آن حک شده است:" آموزشگاه کرولال ها- تاسیس ۱۳۱۲"
هم اکنون مدارس ناشنوایان در بیشتر شهرهای ایران برپاست و تنها در تهران ۱۸ مدرسه به نام باغچه بان دایر است.
باغچه بان کارهای بزرگی برای جامعه ناشنوایان انجام داد. از ابداعات وی می توان به استفاده از روش شفاهی در تعلیم ناشنوایان، اختراع گوشی استخوانی یا تلفن گنگ، کشف خواص صوتها وتقسیم بندی آنها، اختراع گاه نما و طراحی وسایل مختلف بصری برای تدریس ناشنوایان اشاره کرد.
باغچه بان وصف الحال خود را اینگونه واگویه می کند: " من مانند یک علف صحرایی به وسیله باد و باران و تابش نور خورشید و آسمان ایران سبز شده ام و به رنگ و بوی ایرانیت خود افتخار دارم: قدرت من، فکر من و ایمان من، همه ایرانی است."
چه کسی مسئول است
در بیشتر کشورها مسئولیت نهایی ارتقای کیفیت زندگی معلولین به دولتها واگذار شده است |
اگر چه فعالیتهای فردی در زمینه بهبود شرایط زندگی جوانان معلول امری مهم بشمار می رود، اما در بیشتر کشورها مسئولیت نهایی ارتقای کیفیت زندگی معلولین به دولتها واگذار شده است. البته نه بدان معنا که نقش سایر ارگانها و سازمانهای غیر دولتی کم رنگ شود.
ولی چیزی هست که در این رابطه در اولویت است: ایجاد بسترهای مناسب برای مشارکت دیگر اقشار جامعه در راه کاهش مشکلات معلولین نیاز به سرمایه گذاری همه جانبه دارد که این امر، در گرو عزم دولتها در از بین بردن موانع زندگی معلولین است. اینجاست که باید نگاهی فراتر از ملیت، جنسیت، دین و نژاد به معلولیت داشت تا بتوان مثلث پیشگیری، توانبخشی و برابری فرصتها را در جامعه نهادینه کرد.
با بال شکسته پریدن
"با هدف آشنایی و دسترسی آسان معلولان به احکام و دستورات شرعی، مجموعه کتاب احکام معلولان توسط بهزیستی منتشر شد. در جلد اول این مجموعه، احکام مربوط به وضو و جلد دوم آن دستورات نماز، تیمم و زکات معلولان با توجه به شرایط جسمی و ذهنی این افراد و با استفاده از منابع فقهی و فتاوی تنظیم شده است و معلولان می توانند با بهره گیری از مطالب این کتاب از دستورات شرعی مربوط به نماز آگاه شوند. جلد سوم این مجموعه به زودی منتشر خواهد شد."
بخشی از نیاز جامعه معلول می تواند اعتقادات مذهبی و فرامین آن باشد. اما ضرورتهای دیگری هم وجود دارد.
به عنوان نمونه، مناسب سازی محیط شهری برای معلولان عنوان ماده ۱۹۳ برنامه سوم توسعه اجتماعی اقتصادی است.
سرویس دهی حمل و نقل عمومی شهری متناسب با وضعیت معلولان از ابتدایی ترین نیازهای زندگی اجتماعی جامعه معلولان ایرانی است.
سابقه این طرح در ایران به سال ۶۲ بر می گردد که در سمیناری، این درخواست مطرح شد تا در بازسازی مناطق جنگزده رعایت شود.
بهزیستی و امور جانبازان مواردی را به اجرا رساندند اما به عنوان ضرورت در طرحهای شهرسازی و معماری قرار نگرفت چنانکه هنوز دسترسی معلولان به مترو مشکل است. همچنین ورودی بیشتر ساختمانهای دولتی ایران نیز تغییر کاربری متناسب با نیازهای معلولین نداشته است.
در حالی که بر اساس ماده ۲ قانون جامع حمایت از حقوق معلولان مورخ ۱۶/۲/۱۳۸۳ مجلس شورای اسلامی، کلیه وزارتخانهها، سازمانها و موسسات و شرکتهای دولتی و نهادهای عمومی و انقلابی موظف بودند در طراحی، تولید و احداث ساختمانها و اماکن عمومی و معابر و وسایل خدماتی به نحوی عمل کنند که امکان دسترسی و بهرهمندی از آنها برای معلولان همچون افراد عادی فراهم گردد.
وحید: اصولا معلولان را نباید از جامعه جدا دانست، بلکه آنها را باید در جریان پرشتاب جامعه شرکت داد |
با این حال مهمترین درگیری جوانان معلول در جامعه ، فرهنگ سازی در حوزه معلولیت است.
وحید نابیناست و سالهاست می نویسد. حمید از اختصاصی کردن برنامه ها برای معلولان زیاد خوشحال نیست.
"اختصاصی کردن برنامه های معلولان نتیجه مثبتی دربر نداشته. اصولاً معلولان را نباید از جامعه جدا دانست، بلکه آنها را باید در جریان پرشتاب جامعه شرکت داد، نه اینکه جدا از جامعه فرض کرد."
فرداد دوستش می گوید: "به نظر من ناتوانان واقعی کسانی هستند که از دریچه تنگ نگاهشان تنها بخش ناتوان فرد معلول را می نگرند و از درک بخش زیادی از تواناییهای یک معلول عاجزند." او جمله اش را اینگونه به پایان می برد: "با بال شکسته پریدن هنرماست."
معلولیت پنهان
در این میان برخی از جوانان معلولیت هایی دارند که علت آنها سررشته پیچیده ای دارد. مجموعه درهمی از شرایط فرهنگی ، سنتها، محدودیت های اجتماعی و اقتصادی ، معلولیت های نا بهنگام را به وجود می آورد.
مورمور شدن، بی حس شدن و یا کرخت شدن بعضی انگشت های دست یا پا، حالت برق گرفتگی لحظه ای در بدن، یخ زدگی قسمتی از بدن، عدم هماهنگی اعضاء خصوصاً پاها هنگام راه رفتن، عدم هماهنگی بین کلمات در سخن گفتن و... از نخستین علائم بیماری ام اس هستند که به دلیل اختلال در سیستم اعصاب مرکزی (مغز و نخاع ) به وجود می آید.
رییس انجمن ام اس ایران این بیماری را بعد از ضربه مغزی بر اثر تصادف، از شایع ترین دلایل معلولیت در جوانان بیان می کند. تعداد مبتلایان به این بیماری به طور رسمی ۳۰ تا ۴۰ نفر در بین یکصد هزار نفر است . بروز این بیماری بیشتر در میان زنان است. تعداد مبتلایان زن نسبت به مرد حدود ۳ به یک است و بیشتر هم در سنین ۲۰ تا ۴۰ سالگی شایع است. رییس این انجمن، فراونی این بیماری درمناطق ایران را بسته به این می داند که این افراد ۱۰سال اول عمرشان را در کدام منطقه زندگی کرده اند.
با این حال در یک مشاهده میدانی دیگر، بیشترین فراوانی ام اس در مناطق مرکزی ایران تخمین زده شده است.
قواعد پیچیده و سخت تر اجتماعی، عرفی و دینی در شهرهای مرکزی ایران تمرکز بیشتری دارد و معلولیت های عصبی معمولاً پس از زمینه افسردگی و افسردگی در پی مجموعه ای از فعل و انفعالات اجتماعی و شرایط محیطی پدیدار می شود.
به هر حال برای توانبخشی جوانانی که از معلولیت های عصبی رنج می برند نیاز به مجموعه ای از عوامل محیطی است.
افسر ارجمند، مددکار اجتماعی، معتقد است : "در معلولیت های روانی، دارو درمانی یا بستری کردن بیمار به مدت طولانی و سایر روش های معالجه وقتی کاملاً موثر است که همراه با تغییرات لازم دیگر در محیط اجتماعی و خانوادگی همراه باشد."
توانمندان فراموش شده
یک ربع مانده به ساعت ۷ بعدازظهر یک روز پاییزی، مهمان ایمان در کلاسی در طبقه دوم موسسه موسیقی آهنگ هستیم.عصایش را می گذارد و سازش را برمی دارد. از قبل گفته بود من حرفی ندارم اجازه بدهید ویولن همه چیز را برای شما خواهد گفت. این بود که گفتگوی ما و ایمان ۱۵ دقیقه بیشتر طول نکشید.
جوانترین مدرس موسیقی موسسه، نابیناست. اما مادرش معلم بازنشسته ای است که از همان کودکی ساز را تبدیل به چشمان جدید پسرک کوچکش کرد.
چنانچه زمینه مساعد فراهم شود، جوانان معلول ایرانی می توانند با بروز توانمندی های ارزشمند خود، سهم ارزنده ای را در پیشرفت جامعه ایفا نمایند |
ایمان از یک خانواده متوسط شهریست. نه تنها طرد نشده بلکه پذیرفته و شناسایی شده. اما همین نمونه در شهرستانها و روستاها و مناطق محروم به حاصل ضرب دردناکی از معلولیت و نا آگاهی و محرومیت تبدیل می شود که نه تنها در آنجا سازی کوک نمی شود بلکه به داستان های افسانه ای و مردم گریز آن نیز دامن می زند.
چنانچه زمینه مساعد فراهم شود، جوانان معلول ایرانی می توانند با بروز توانمندی های ارزشمند خود، سهم ارزنده ای را در پیشرفت جامعه ایفا نمایند.
در حال حاضر، بخش گسترده ای از توانمندیهای جوانان معلول در زیر گرد وغبار کم توجهی و کمبود امکانات خاک می خورد و آنان رنج های زیادی برای فائق آمدن به مشکلات روزمره خود متحمل می شوند.
مهدی ناصری شاعر جوانی که از یک ضایعه نخاعی رنج می برد در وبلاگ خود به نام "خاطرات من و ویلچرم" درخصوص رنج های زندگیش چنین درد و دل میکند: "نمی دانم تا حالا منت کشی کردین یا نه. اگر پول پرستار خصوصی دارین که خوش به حالتون. اگر برادر و خواهر یا دوست خیلی با مرامی دارین بازم خوش به حالتون. اگر تا حالا کسانی که باهاشون خیلی شرم دارید کارای تمیز کردن دفع ادرار و مدفوع را انجام نداده این دفعه خیلی خوش بحالتون. اگر تا حالا زنگ زدین به کسی برای کمک کردن یا انجام کارهای شخصی و مامان یا خواهر یا زنش به دروغ بهت نگفتن : "والا همین الان رفت بیرون" و یه جوری دست به سرت کرد بدون که آخرش (دست بسر) می کنه. اگر مامانتون هنوز از دستتون خسته نشده بدون اونم یه روز خسته میشه. وقتی نوجوان بودم همیشه شعر عقاب پرویز ناتل خانلری را می خواندم. اگه خونده باشین می دونید چی می گم. یا می گفتیم: یا رب تو چنان کن که پریشان نشوم محتاج به بیگانه و خویشان نشوم. یا از احمد شاملو که میگه : بگذار آفتاب هم بر ما نتابد اگر بر ماش منّتی ست. خلاصه حالا فهمیدیم که همش کشک بود. و روزگار آئینه را محتاج خاکستر می کند."
در جای دیگر این شاعر جوان با همه این مشکلات طاقت فرسا، به زیبایی و با امید می سراید:
من شاید بدون عشقی،
مجنونم.
ولی درد را بخوبی می شناسم
و در حواشی آن
به آرامش رسیده ام
و شعر گفته ام
منبع : بی بی سی فارسی