این روزها، خبر مهم گروههای زیست محیطی واقعی و مجازی، انتصاب اخیر در سازمان حفاظت محیط زیست بوده است. دکتر کاوه مدنی، استاد دانشگاه امپریال کالج لندن به عنوان معاون عیسی کلانتری، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست ایران معرفی شده است.
حضور مستدام مدنی در گفتوگوهای تلویزیونی در داخل و خارج ایران و سفرهای پیدرپی به این کشور در دو سال گذشته و نقشش در برگزاری جلسات و کنفرانسهای مرتبط با اقلیم و آب و ریزگردها، او را به چهرهای شناخته شده در عرصه مهمترین چالش امروز و فردای کشور، یعنی آب تبدیل کرده است. این مسئله حتی باعث شد نام او از سوی بعضی از اهالی رسانه و ساکنان اتاقهای مجازی به عنوان یکی از گزینههای وزارت نیرو بعد از عدم اعتماد مجلس شورای اسلامی به حبیبالله بیطرف مطرح شود، اما او این خبر را تکذیب کرد.
بعد از آنکه عیسی کلانتری، رئیس جدید سازمان حفاظت محیط زیست، بزرگترین مسئله کشور را وضعیت ورشکسته آبی دانست، پیشبینی میشد که او در یکی از معاونتهای سازمان، مدیر و یا کارشناسی را به کار بگمارد که در بحث آب همنظرش باشد. انتصاب مدنی نشان داد که کلانتری حاضر است حتی یک معاونت جدید را بر اساس مباحث تئوریک طرح شده از سوی استاد امپریال کالج ایجاد کند. این اقدام کلانتری، برخی از منتقدان را به یاد ضربالمثل دوختن کت و شلوار برای دکمه انداخته است.
مدنی که بعد از گرفتن مدرک لیسانس مهندسی عمران از دانشگاه تبریز، به مراکز علمی شناخته شده سوئد و آمریکا در حوزه آب و محیط زیست رفت و نهایتاً از دانشگاه کالیفورنیا فارغالتحصیل شد، دیدگاهی کاملاً متضاد با فرمانروایان وزارت نیرو در سالهای بعد از انقلاب دارد و حکمرانی آب در جمهوری اسلامی را بارها، اما به نحوی تدریجی و محافظهکارانه زیر سوال برده است.
از زمان حضور مجدد مدنی در ایران، برخی از فعالان زیست محیطی از او به واسطه نگفتن همه واقعیتها در مورد مسائل آب در ایران ناراضی بودند، اما او اندک اندک ناکارآمدیها را در جلسات مختلف بیان و طرفداران سدسازی و توسعه سازهای را به منتقدان خود تبدیل کرد.
مدنی را شاید بتوان نمونه کارشناسانی دانست که مسیر خلاف فرار مغزها را در پیش گرفتهاند. مدنی تلاش کرده با بازگشت گاهوبیگاه به ایران و آوردن متخصصان غیر ایرانی و ایرانی مقیم خارج از کشور برای آگاهیبخشی و طرح مبحث، برخی از کلیشههای رایج در حوزه آب و محیط زیست را بشکند. با این حال، او مسائلی را در رسانههای مختلف ایرانی و غیر ایرانی طرح کرده است که به مذاق مقامهای دولت حسن روحانی و حتی برخی اصولگرایان خوش میآید.
نوشتن یادداشتی در نشریه محافظهکار تهرانتایمز در باره آثار تحریم بر روی محیط زیست، از منظری نادیده گرفتن بسیاری از واقعیتهای فقدان مدیریت نظام حاکم، به ویژه در ارتباط با کمبود شدید آب، ارزیابی شد. گزارش شبکه الجزیره در مورد بحران آب در ایران که مدنی حضوری مستقیم در آن داشت، با دولت روحانی نسبتاً مهربان بود و بسیاری از ضعفهای مدیریتی حاکم در عرصه مدیریت آب، در این برنامه درز گرفته شد. مدنی چند روزی مانده به انتخابات امسال، در مقالهای اظهار امیدواری کرده بود که رئیس جمهوری محیط زیست را تبدیل به اولویت اصلی خود کند، چیزی که با ادعاهای انتخاباتی حسن روحانی در روزهای قبل از انتخابات همخوان بود.
کاوه مدنی در اصفهان کمک مدنی به دیپلماسی آبی وزارت خارجه در طول همین یکی دو سال اخیر، استاد امپریال کالج، مباحث دیپلماسی آب را به وزارت خارجه کشانده، که عباس عراقچی این موضوع را از بقیه مقامهای دیپلماتیک ایرانی جدیتر گرفته است.
در ماههای گذشته، دولت حسن روحانی بعد از بحرانی شدن وضعیت دریاچه هامون و سدسازیهای اخیر در افغانستان، مسئله دیپلماسی آب را به شکلی جدیتر دنبال کرده است تا سهم آب ایران را از هیرمند بگیرد. هر چند ایران فراموش کرده که منحرف کردن رودخانه زاب که کشور همسایه، عراق، حقی از آن دارد، نقض این حق است.
چالش دیگر جمهوری اسلامی در عرصه دیپلماسی آب، مساله ریزگردهای وارد شده از عراق به خاطر کاهش سهم هورالعظیم از دجله و فرات، بهواسطه سدسازیهای گسترده و عظیم ترکیه در جنوب منطقه آناتولی (طرح گاپ) است. جمهوری اسلامی در قبال همسایهاش که گاه و بیگاه متحدش هم بوده، عمدتا سکوت کرده است، اما اعتراض نصفه و نیمه مقامهای دولتی و مجلس به ترکیه به خاطر ساخت ایلیسو و سیاستهای آبی این کشور با واکنش تند مقامهای آنکارا مواجه شد.
کار سخت مدنی از این پس، همراهی با وزارت خارجه به عنوان یک مقام دولتی و نه کارشناس مستقل است. در جمهوری اسلامی، معمولا «نظر مثبت» شما را جویا میشوند، نه نظر واقعیتان را.
کار سخت یک غیرخودی در چارچوب بسته دولت و نظام غیرخودی بودن مدنی در ساختار دولتی نیز مسئله کم اهمیتی نیست. گرچه به حتم، او را از فیلترهای مختلفی برای گرفتن تأییدیه گذراندهاند، او دیگر آزادی عمل یک دانشمند محقق عضو هیئت علمی یک دانشگاه معتبر غربی را نخواهد داشت.او از این پس، زیر ذرهبین "خودیها" خواهد بود. منتقدان و مخالفان رویکرد کلانتری در مجلس و خارج از مجلس با مدنی مهربان نخواهند بود.
کاوه مدنی تا الان، یک دانشمند مشهور مستقل بود که با رسانههای ممنوعه هم گفتگو میکرد، اما از این پس باید قاعده بازی نظام را بپذیرد و در چارچوبهای بسته نظام با خبرنگاران در ارتباط باشد. این یعنی خاموشی تدریجی در مقابل بسیاری از ضعفهای ساختار موجود.
معاون بینالملل، نوآوری و مشارکت فرهنگی-اجتماعی سازمان حفاظت محیط زیست باید بار سنگین عنوان جدید خود را حمل کند که از نوع "شترگاوپلنگ" است. هنوز برای بسیاری، حوزه مسئولیت و فعالیت این معاونت نامعلوم است.
مشکل دیگر معاون جدید سازمان حفاظت محیط زیست، ممکن است نیازش به توجیه بسیاری از ضعفهای کارنامه عیسی کلانتری باشد که به عنوان وزیر کشاورزی در دهههای شصت و هفتاد، خود سهمی زیاد در ورشکستگی فعلی آب ایران دارد. خبرنگارانی هستند که با بیرون کشیدن واقعیتهای فراموش شده، سئوالهای سختی را از او خواهند کرد. اگر نام بیطرف با سد گتوند گره خورده بود، نام کلانتری بدون تردید یادآور طرح توسعه نیشکر و اثر منفی محیط زیستیاش بر خوزستان و سیاستهای غلط خودکفایی گندم در دولتهای سازندگی و اصلاحات است. گرچه خود کلانتری بارها به تصمیمهای قدیمی دولت معترض شده و به خود انتقادی پرداخته، برخی معتقدند که این "فرار به جلو"، کافی نیست و او باید به جبران مستقیم خطاها بپردازد.
عیسی کلانتری چالش بسیار بزرگ، پاسخگو کردن نهادهایی است که محیط زیست ایران را به خطر انداختهاند و بدتر از همه، بودجه خود را از دولت روحانی میگیرند. به نظر میرسد مشارکت فرهنگی و اجتماعی ایرانیان مناطق اطراف دریاچه ارومیه، چهار محال و بختیاری، خوزستان، فارس، سیستان و بلوچستان، هرمزگان، و دیگر مناطق آسیب دیده بدون مسوولیتپذیری نهادهای غیر پاسخگو، امری فراگیر نخواهد شد. اینکه کاوه مدنی با چه پشتوانهای میتواند وزارت نفت، وزارت نیرو و وزارت مسکن و شهرسازی و قرارگاه خاتمالانبیا و سپاسد و مهاب قدس و شرکت آب و نیرو و بسیاری دیگر از نهادها و عدهای از نمایندگان مجلس را به راه راست محیط زیستی هدایت کند، سوال بزرگی است که حتی رئیساش هم از پاسخ به آن درمانده خواهد بود.
پذیرفتن پیشنهاد عیسی کلانتری، برای کسی که در نظریه بازیها در حوزه آب صاحب نظر است، ممکن است در آینده این سوال را پیش بیاورد که آیا تمام ابعاد این "بله" گفتن چند بعدی را بررسی کرده است یا نه؟ آیا جوانب این کار که به نوعی از خودگذشتگی هم محسوب میشود را سنجیده است؟
مدنی سابقه مدیریتی در ایران ندارد. تبدیل اهالی تئوری به مدیران اجرایی نه تنها در نظام حاکم بر ایران، که در بسیاری از کشورهای دیگر دنیا هم چندان خوش سابقه نبوده است. مسئله مهم این است که چگونه میتوان با وجود ساختار سیاسی موجود در ایران و قدرتها و لابیهای قدرتمند، برنامه عیسی کلانتری را جلو برد و دچار مصیبت نشد.