ایران وایر , آیدا قجر در آخرین روزهای سال ۲۰۱۵، خانوادهای ایرانی که میخواست از طریق یونان وارد خاک اروپا شود، در دریای اژه غرق شد. «هیبت فیضی»، از اعضای حزب کمونیست کارگری «حکمتیست» به همراه همسر و دو دختر 21 ساله و نوزادش تصمیم داشت برای بار دوم مهاجرت کند و اینبار از عراق به اروپا برود.
مسیر حرکت او از عراق مشخص بود؛ رفتن به ترکیه، تن دادن به دریا و رفتن به یونان. اما این بار، دریا بدنهای بیجان او و خانوادهاش را مانند بسیاری از مهاجران دیگر که طی این سالها پیش از رسیدن به مقصد جان سپردند، به ساحل برگرداند.
به گفته برخی از دوستان هیبت، او نتوانست به دلیل گرایشات حزبی و فعالیتهای سیاسی خود به زندگی در ایران ادامه دهد و به همراه خانوادهاش در کردستان عراق زندگی میکرد. هیبت اما در عراق نیز نتوانسته بود اقامت خود را قانونی کند؛ فعالیت سیاسی داشت و برای تامین معیشت خود کارگری میکرد.
«مینو همیلی» از فعالان سیاسی که در دهه 60 زندانی بود، در روایت سرگذشت هیبت به «ایرانوایر»می گوید: «اگر شما بخواهید در کردستان عراق اقامت سیاسی بگیرید، باید یکی از احزاب کردستان و اپوزیسیون ایرانی مقیم کردستان عراق شما را تایید کند. اما اداره مهاجرت وابسته به "اتحادیه میهنی کردستان" (نیشنگه) و اداره امنیت همین حزب که از احزاب حاکم است، رابطه نزدیکی با نیروهای کمونیسم کارگری ندارد و نوع رابطه با جنون و نفرت همراه است. "ملازم محسن"، رییس آسایش آن منطقه ناسیونالیست و آنتی کمونیست است و به همین دلیل از دادن اقامت به این خانواده خودداری کرد. من هم برای گرفتن اقامت با او ملاقات داشتم. این خانواده تا چند روز پیش از مرگ در شهر سلیمانیه کردستان عراق به سر میبرد اما نداشتن چشمانداز زندگی سیاسی و عادی در این کشور، او را ناچار به مهاجرت کرد.»
همسر هیبت در ایران شاغل بود. او پس از ورود به کردستان عراق باردار شد و خانهداری میکرد. آنها به دلیل این بارداری، زمان مهاجرت خود با قایق را در تابستان به پس از زایمان عقب انداختند. زمانی که «کازیوه»، نوزاد جدید این خانواده دو ماه داشت، مهاجرت از نو آغاز شد و پس از چندین بار بازداشت و جان سالم به در بردن از خطرات دریا، در سفر نهایی بدنهای بیجانشان به مقصد و ساحل رسید.
«محمد جعفری» یکی دیگر از دوستان نزدیک و چندین ساله هیبت فیضی است که در گفتوگو با «ایرانوایر»، روزهای پایانی زندگی این خانواده را روایت می کند. او تا آخرین روزها از طریق وایبر با هیبت در ارتباط بوده است.
هیبت در پیغامی به تاریخ ۲۴ اکتبر برای محمد جعفری نوشته بود که طی چند روز آینده به دلیل فشار شرایط کنونی، عراق را ترک خواهد کرد و طبق محاسبات، ۲۷ اکتبر به شهر وان ترکیه میرسد. روز بیست و پنجم اکتبر هیبت و خانوادهاش قدم به ترکیه گذاشتند. این خانواده پیش از حرکت به سمت یونان، از شهر آنکارا خود را به سازمان ملل متحد معرفی کرده و از آنجا به شهر اوساک، در چند کیلومتری جنوب غربی آنکارا فرستاده شده بودند. آنها اما اینبار نیز به دلیل «شرایط غیرقابل تحمل»، با اتوبوس به استانبول رفتند تا بتوانند با کمک آدمبرها خود را به اروپا برسانند.
هفته پایانی سال ۲۰۱۵ و روزهای پس از کریسمس بود که هیبت فیضی در پیغامی وایبری به محمد جعفری خبر داد که در راه رسیدن به یونان به همراه خانوادهاش دو بار دستگیر و با پرداخت پول نجات پیدا کرده بودند. در این میان، یکبار نیز خرابی موتور قایق باعث شده بود که با خطر غرق شدن مواجه شوند و تمامی لباس و دارایی خود را از دست داده بودند. او امیدوار بود تلاش بعدیشان به ثمر بنشیند و به ساحل امنی برسند. آخرین تماس آنها هجدهم دسامبر بود و پس از آن خبر غرق شدن این خانواده به اطلاع دوستان و خانوادهاش رسید.
هیبت در زمان مرگ ۴۹ سال داشت و «گلنار» همسرش ۴۱ سال. «هانا» ۲۱ ساله نخستین دختر آنها و زاده مریوان ایران بود و کازیوه سه ماهه نیز دومین فرزندشان.
به گفته برادر گلنار، به دلیل سختی بازگرداندن اجساد آنها به ایران، قرار است که پیکرهایشان از یونان به کردستان عراق بازگردانده و در آنجا به خاک سپرده شود. اقوام این خانواده برای بازگرداندن اجساد به خاک ایران به وزارت امور خارجه ایران و هم چنین پلیس اینترپل مراجعه کردهاند اما به این دلیل که هیبت و خانوادهاش خود را سوری معرفی کرده بودند، بازگرداندن اجساد آنها به راحتی امکانپذیر نبود.
مینو همیلی می گوید: «دیگر چه اهمیتی دارد که آنها کجا دفن خواهند شد؟ هیبت یکى از جنس ما بود؛ کسى که نتوانست خود را با استبداد در ایران وفق دهد و در عراق نیز کارگری مهاجر بود. او سالها علنی و مخفیانه فعالیت سیاسی داشت اما نهایتا در آبهای ترکیه غرق شد.»
خانواده فیضی اولین خانواده ایرانی هستند که نامشان در لیست کشته شدگان مهاجر قرار گرفته است؛ خانوادهای که به دلیل سابقه سیاسی، مرگشان خبری شد و عکسهایشان در شبکههای اجتماعی به گردش درآمد. اما هزاران زن و مرد، کودک و پیر هستند که هر روز دل به دریاهای ترکیه میسپارند تا بلکه به محل امنی برسند و جان سالم به در برند؛ شاید هم نبرند.
قدیمی ترین هاجدیدترین هابهترین هابدترین هادیدگاه خوانندگان