یادداشت متفاوت یک دختر شهید: بابا غواص بود، مفقود الاثر شد، مفقودالجسد شد...

۱ - اون موقع ها تنوع زیاد بود، شهید، مفقودالجسد، مفقودالاثر و بابا مفقودالاثر بود. مفقودالاثر یعنی که مامان لیست اسرا رو چک میکرد دائم، یعنی دایی که هی میرفت جبهه بلکن نشونه ای پیدا کنه و عمو که پیگیر گرفتن اطلاعات از اسرا بود.

۲- گمونم شش هفت سالم بود، یه تصویرهای محوی یادمه از یک مجلس ختم. همه میگفتن هیچ کس از کربلای چهار زنده برنگشته. حالا دیگه بابا شده بود مفقودالجسد. مامان محکم وایساد که قطع کنه دست هر کسی رو که می خواست دست ترحم بکشه رو سرمون. یه تصویر محو یادمه از یه مجلس ختم بی قبر.
 
۳- راهنمایی بودم. مامان دوباره ازدواج کرده بود. حالا من بابا داشتم، یه خواهر و یه برادر دیگه. بابا مصطفی. زندگی با همه بالا و پایین اش خوب بود. حالا گاهی بابا می آمد مدرسه سراغم و توی انجمن اولیا ومربیان شرکت می کرد. انگار زندگی یک کم عادی تر شده بود. اون روزها فقط یه کابوس داشتم، اونم اینکه بابا مجید زنده باشه و یکهو برگرده. می نشستم به خیال بافی، مثلا گاهی بابا مجید میومد در خونه و ما در رو به روش باز نمیکردیم، و گاهی من باهاش میرفتم. اون روزها زیاد می رفتم تو خیال اومدن بابا.
 
۴- سوم دبیرستان بودم، ... جرات نداشتم بگم که بابام رفته جنگ و دیگه برنگشته. بحث کنکور و سهمیه هم داغ بود. داستان بابا شده بود یه راز مگو.
 
مامان آشفته بود، هی می رفت و میومد. رفت سفر، اوضاع یه حالی بود. مامان صدام کرد، گفت جنازه بابا مجید پیدا شده، جنازه که نه، یه چند تیکه استخون و پلاک. گفت دارن میارنش تهران. همه ذهنم درگیر بود که وقتی دارن بابا رو خاک میکنن من گریه ام میگیره؟ نکنه هیچ حسی نداشته باشم به بابایی که پونزده سال نبود.
 
خونه مادربزرگ بودیم، یکی یه فیلم گرفته از یه حجم سفید، همه به نوبت نگاه میکردن و گریه میکردن. من نتونستم نگاه کنم. مامان تا صبح توی اتاق عقبی مادر بزرگ اینا نماز خوند. دلم آشوب بود. جنازه رو آوردن صبح خونه. خیلی شلوغ بود. آدم هایی که من اصلا ندیده بودمشون این همه سال. گوشه واستاده بودم، یکهو یکی داد زد بذارید دختر شهید بره پیش تابوت باباش. یه جاده باز شد خودم رو پرت کردم روی تابوت، دلشوره تمام شده بود. قد همه این سالها گریه کردم. جمعیت قل میزد. هر کی و هر گروهی یه طرف جنازه رو گرفته بود و میکشید سمت خودش. نوبتی بلندگو رو میگرفتن و یه چیزایی میگفتن. من نشنیدم. یاد آخرین نامه بابا بودم، آخه زیاد از جبهه برای مامان نامه می نوشت. توش نوشته بود میرم، ولی قول میدم قبل تولد فاطمه برگردم. میگن که کربلای چهار اولای دی بود و تولد من آخرای دی. بابا یک هفته قبل از تولدم اومده بود، گیرم با پونزده سال تاخیر.
 
فرداش زیست داشتیم، رفتم مدرسه، درس پرسید ازم. بلد نبودم. گوشه کلاس نگه ام داشت، نگفتم دیروز بابام رو خاک کردیم.
 
۵- بیست سالم بود. میرفتم گروه درمانی. دکتر هی میگفت یه چیزی پشت در بسته کودکی تو هست که نمیگی. تو گروه قضاوت نیست، آدما راحت میگن که باباشون معتاده و مامان شون دوست پسر داره و ... ولی من همه این سالها یاد گرفته بودم که نباید به کسی بگم بابام شهید شده توی جنگ، بس سنگین بود بار قضاوت و نگاهشون و من ضعیف.
 
آخ از سبکی بعد از گفتن رازم بعد از این همه سال. شونه هام درد گرفته بود، بلند گفتم و راحت شدم.
 
۶- عصبانی بودم و قهر کرده از بابا که چرا رفت جنگ. که اگر آرمان هاش براش اینقدر مهم بود چرا ازدواج کرد و بچه دار شد. مامان دائم میگفت بابا عاشق اون و ما و زندگی بوده. ولی من عصبانی بودم.
 
تصمیم گرفته بودیم ازدواج کنیم. گفت میخواد از بابا اجازه بگیره، بریم بهشت زهرا. قهر بودم و قبول نمیکردم. نرفته بودم این همه سال سر خاک. جمعه صبح اومد دنبالم، گلاب خریدیم و خرما، رفتیم بهشت زهرا و من گریه کردم، گریه کردم، گریه کردم... چقدر دلم بغل بابا رو می خواست. بابایی که حالا عکس بالای قبرش هشت سال از الان من جوون تر بود.
 
۷ - نوشته جنازه 175 غواص دست بسته. بابا غواص بود، مفقود الاثر شد، مفقودالجسد شد و حالا شهید توی عملیات کربلای چهار.
نفسم بالا نمیاد، امان از دل مادر و زن و بچه و معشوقِ اون 175 تا جنازه. شاید رفقای بابا باشن که 12 سال دیرتر برگشتن. شاید اصلا خود بابا باشه. تند تند پلک می زنم، نفسم به شماره اس. عکس غواص ها رو که می بینم چشم میگردونم که شاید بابا هم باشه توی عکس. جوون، رعنا، بیست و دو ساله و زنده.
 
۸ -باید برم استقبالشون، شاید اونا هم یه دختر عصبانی داشته باشن که دودل باشه که بره یا نه...
ف-ن
+206
رأی دهید
-46

  • قدیمی ترین ها
  • جدیدترین ها
  • بهترین ها
  • بدترین ها
  • دیدگاه خوانندگان
    ۵۲
    arash*eindhoven - آیندهوون، هلند

    ۲ میلیون شهید و جانباز نتیجه تحریک یک دیوانه،۲ میلیون شهید و جانباز نتیجه مشتی فرمانده سپاه پاسدار بیسواد و مخلص بیت رهبری ، ۲ میلیون شهید و جانباز نتیجه جنگ طلبی شخص خمینی ملعون.آخرش نه تو فرات آبتنی کردیم ، نه جنگ رو بردیم تازه ۱۰۰۰ میلیارد هم پیش کش عراقی‌‌ها کردیم.
    10
    136
    دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۴ - ۲۰:۴۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۲
    paksan - ایران، ایران

    وقتی میخوای ملت رو بکشونی برای رژه ای که منتفعش سپاه هستش باید از این داستانها درست کنی. نامه ای متفاوت؟! اینها سناریویی است که سه ساله دارند می سازند و هر چند وقت یک مراسم سرکاری واسه ملت درست میکنند که چندتا جنبه داره. اول اینکه تایید کننده بودجه های میلیاردی بسیج مستکبران و سپاه در این قسمت هستش بعدش یک همایش و نمایش قدرت و دلگرمی دادن به نیروهای سپاه و بسیج و وابسته هاست سوم اینکه با این نمایش ها میخوان مقبولیت و محبوبیت نظام و سپاه رو به نمایش بگذارند. این استخونهای ناشناخته که مشخص نیست سربازهای عراقی هستند یا ایرانی برای یک عده شده نون دونی و شغل و هزاران نفر بیکار بسیجی حقوق میلیونی میگیرن که این مراسم رو سروسامون بدهند و این نامه ها و داستان سرایی ها و استقبال رفتن ها تایید و مجبور کردن مقامات به دادن بودجه های میلیاردی هستش فک کردید 6هزار میلیارد تومان بودجه بسیج کجاها خرج میشه؟ این حقه و نیرنگی ساده است برای ساده لوحی مردم افسرده و عصبی از گرانی ها و فشارها و خشونت ها با این حقه ها میشه مردم رو هم تهدید کرد هم حواسشون رو پرت کرد.
    19
    59
    دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۴ - ۲۰:۴۹
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۳
    fdsa60 - تهران، ایران

    شهدا مردان بزرگی بودند که جان دادند ولی خاک به دشمن و اجنبی ندادند .داغ پدر خیلی سنگین و سخته خدا به این دختر صبر بدهد
    9
    92
    دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۴ - ۲۲:۰۴
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۳
    kitfa - سیاتل، ایالات متحده امریکا

    البته جانبازانی هستن که از جونش گذاشتن ولی‌ چون پاسدار نبودن بهشون رسیدگی نمی‌شه.من با چشم خودم دیدم محتاج کرایه خونه هستن.
    2
    74
    دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۴ - ۲۲:۴۱
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۳
    kitfa - سیاتل، ایالات متحده امریکا
    من مثل بعضی‌‌ها نمیگم همی‌ شهیدان خوب بودن ،نه بسیجی‌ ،سپاهی اینا اگه زنده میموندن الان پدر ما رو بیشتر از این در میاوردن. داریم دیگه .
    39
    26
    دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۴ - ۲۲:۴۳
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۳۰
    DAADAA - تهران، ایران

    ای جان دلم کباب شد...وای چه سوزی داره
    5
    51
    دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۴ - ۲۳:۲۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۰
    mazandarani 1 - وین، اتریش

    هی می خوام چیزی بنویسم شاید کمی از بغضم کمتر شه اما نمی دونم چی بنویسم آخر شب اشکم در اومد خواستم مطلبی بخونم کمی از دغدغه یه روز کاری کمتر شه اما تموم فکرم مشغول این همه ساله این دختر شهید عزیز شده
    4
    67
    دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۴ - ۲۳:۲۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۲
    mahdi_n130 - منچستر، انگلستان

    واقعا متاسفم برای کسایی که زمان جنگ از ترس صدام فرار کرده بودن شهرستانهاشون حالا برای من چرت و پرت مینویسند، من تجربه مفعودالثری رو داشتم، برادر بزرگم چند مدتی خبری ازش نبود،کمی درک میکنم، همه جای دنیا برای کشته شده های جنگ و حتی خانواده کشته شده ها ارزش خاصی قایل هستند ولی مردم ما خوشحال هستند که ایول که اینها کشته شدن چون اگر کشته نمیشدن پدر مارو در میاوردن. جوانهای که بهترین سالهای زندگی رو توی جنگ سپری کردن. متاسفم برای انسانیت که خدا ما ایرانی ها رو آفرید.
    2
    43
    ‌سه شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۲:۱۱
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۲
    باور عمیق - قم، ایران
    kitfa - سیاتل، ایالات متحده امریکا . اساسا تو حدی نداری که بخوای بگی شهیدان خوب بودند یا اینکه نبودند . یک تار موی گندیده اون غیرتمندان به کل وجود، موجودیت و ماهیت.... میارزه.
    8
    25
    ‌سه شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۶:۰۰
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۳
    kitfa - سیاتل، ایالات متحده امریکا
    [::mahdi_n130 - منچستر، انگلستان::]. آره بازم میگم گور پدر اون بسیجی‌‌ها و پاسدارا......الان داریم که از جنگ برگشتن 1 دونه بسیجی‌ ،پاسدار خوب نشونم بده،مردک رفته جنگ اومد الان آدم فروشی میکنه.
    22
    12
    ‌سه شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۷:۴۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۰
    Ario - اهواز، ایران

    kitfa - سیاتل، ایالات متحده امریکا. لاقل اونقد با گذشت و با وجدان بودن که جونشون رو گذاشتن کف دستشون و رفتن جلو.اتفاقا مشکلات ما از همین کسانی شروع میشه که زمان جنگ یا به قول خودشون پشت جبهه فعال بودن یا تدارکاتچی بودن و شربت شهادت پخش می کردن و صدای خمپاره می شنیدن 7 سوراخ قایم بودن...ما از اینها داریم ضربه می خوریم که ادعاشون دنیا رو بر می داره اما دریغ از اندکی وجدان و شهامت.امثال برادران شهید ها(برادر چمران و باهنر ووو) که مثل زالو خون مرد رو میمکند.خود شهدا قضیه شون از اینها سواست
    2
    22
    ‌سه شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۸:۱۸
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۰
    Ario - اهواز، ایران
    [::mahdi_n130 - منچستر، انگلستان::]. دوست عزیز باهات موافقم.از کسانی از جنگ فراری هستن انتظاری نباید داشت.این افراد مثل همون لشکر 2000 نفری ارتش عراق هستن که جلوی 200 تا داعشی فرار کردن.سوای سیاست و آخوندای ملعون وطن پرستی و عرق به وطن و احترام به شهید همه جای دنیا ارزشه ،این مملکت گل و بلبل همه ارزشها شده بی ارزشی و بی ارزشی شده ارزش.اینهم روش
    0
    11
    ‌سه شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۸:۲۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۳
    kitfa - سیاتل، ایالات متحده امریکا
    [::Ario - اهواز، ایران::]. منم همینو میگم .آثار به جا مانده ی سربازان بسیجی‌ و سپاهی رو الان میبینیم .
    10
    2
    ‌سه شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۳:۳۰
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۲
    باور عمیق - قم، ایران
    .... هر کسی که کوچکترین توهینی بخواد در حق شهدا انجام بده
    8
    8
    ‌سه شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۳:۵۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۴۲
    mahdi_n130 - منچستر، انگلستان
    [::kitfa - سیاتل، ایالات متحده امریکا::]. دوست عزیز چندتا میخوای برات بیارم، ۲ برادر بزرگ من جبهه رفتند جانباز شدن، مفعوالثر شدن، بهترین سالهای نوجوانی و جوانی رو تو جنگ گذروندن ولی الان یک کارگر و کارمند ساده هستند، زمانی که خیلی ها نمیدونستند خامنه ای کیه، برادر من میگفت من تمام نمازهای که پشت خامنه ای خوندم رو قضا کردم ، یعنی حتی بعنوان یک پیش نماز هم قبولش نداشتند، این حرف ۱۷،۱۸ سال پیشه که شما دنبال این بودی که دوست پسرت مال ده بالا باشه یا پایین. یادم نمیره شبی که برادرم با دوستاش خونه ما جمع شدن و صبح رفتند جبهه، چندتاشون رو با تابوت برگردوندن. بد نیست اینم بگم چند سال پیش برادر جانبازم رو بسیجی ها گرفته بودن چون نوار ترانه تو ماشین داشت، بدون همه بد نیستند. بسیجی های واقعی، جبهه رفته هاش خیلی مرد هستند.
    0
    10
    ‌چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۲:۲۷
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۲۹
    مه رزه نازار - مریوان، ایران
    ملتی که به خاطر آب و برق مجانی انقلاب کنند باید یه روزی هم به ..خوردن بیافتند.....خدا ب شما هم صبر بده خانمی...
    3
    6
    ‌چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۹:۵۲
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۵۶
    Emam Zaman - قم، ایران
    برای کسانی‌ که راجع به عملیات کربلائ ۴ اطلاعی ندارند: کربلای چهار یکی‌ از بزرگترین عملیاتی بود که ایران شکست سختی خورد. علت لو رفتن عملیات قبل از شب حمله بود. ستون پنجم زمان حمل همراه با جزئیات و نقشه حمله که با ورود غواصان ارتش و سپاه همراه بود به نفر عراقی‌ها گزارش داده بود. فرماندهان ایران (سپاه) نیز چند ساعت قبل از عملیات متوجه لو رفتن عملیات شده بودند ولی‌ با کله شقی و حماقت محض که امام زمان بهمون یاری می‌رسونه عملیات رو شروع کردند. عراقیها حتا میدونستند غواصان ایرانی‌ کجا از آب بیرون می‌آیند و بخاطر همین بالای سرشون منتظر مانده بودند و همشو ن رو هم زنده اسیر کردند و بعدا همانطور در جریان عملیات زنده زنده دفنشون کردند..!!!
    0
    1
    دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۵:۳۰
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    ۷۳
    چیک چیک - خرمدره، ایران
    mahdi_n130 - منچستر، انگلستان و Ario - اهواز، ایران ، گرانمایگان ارجمند. بنده هم با نظر شما موافقم ، اگرفقط کمی مطالعه درافکار،عقاید ،شخصیت وتحصیلات شهیددکترچمران داشته باشیم میفهمیم راهی که دیگر شهیدان 8سال جنگ باعراق طی کردند چقدر باارزش وضروری بوده و....
    0
    0
    دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۷:۰۶
    پاسخ شما چیست؟
    0%
    ارسال پاسخ
    نظر شما چیست؟
    جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.