جزئیات محاکمه قاتل سریالی کرج : اعتراف در کمال خونسردی

جزئیات محاکمه قاتل سریالی کرج : اعتراف در کمال خونسردی

11 بار اعدام و قصاص در ملاءعام، سه سال حبس و 74 ضربه شلاق مجازاتی است که هیات قضات بعد از چهار ساعت محاکمه برای امید برک قاتل سریالی زنان در کرج در نظر گرفت. امید برک که به قاتل سریالی زنان کرج معروف شده است در جلسه محاکمه در برابر آماج اتهامات قتل و تجاوز و سرقت فقط به یک چیز فکر می کرد؛ به غیراز تبرئه همسرش مریم خواسته دیگری نداشت.

امید روز گذشته در پایان هر پاسخی که به سوالات هیات قضات می داد، تاکید می کرد همسرش در این قتل ها به او کمک نکرده و بی گناه است. امید در دادگاه مکرراً خواستار آزادی ساحره شد و بارها تاکید کرد همسرش تنها زنی است که او دوستش داشته است.

امید ساعت 11 صبح وارد سالن امام خمینی واقع در دادگاه کیفری استان تهران شد. ورود او ناله اولیای دم مقتولان را به همراه داشت و آنها با گریه هایشان از امید می خواستند بگوید عزیزشان را به چه جرمی به قتل رسانده است. در این میان امید چهره آرامی داشت. او حتی بدون پلک زدن و در حالی که به روبه رویش خیره شده بود وارد دادگاه شد و چند صندلی آن طرف تر از همسرش که به خواسته امید با چادر تمام صورتش را پوشانده بود، نشست. دقایقی بعد هیات قضات شعبه 71 وارد دادگاه شدند و بعد از آغاز جلسه این آرش سیفی نماینده دادستان بود که در جایگاه ایستاد تا کیفرخواست صادره علیه امید و همسرش ساحره را بخواند. او متهم را این گونه معرفی کرد؛ امید برک متولد سال 1364، باسواد، شغل مسافرکش، اهل قزوین و دارای سابقه کیفری، بدون فرزند و بازداشت به اتهام 10 فقره قتل. این مرد که اکنون در جایگاه متهم نشسته علاوه بر قتل، مرتکب تجاوز به مقتولان نیز شده است.

سیفی در ادامه گفت؛ امید در تاریخ سوم دی ماه سال 85 در لنگرود اولین زن را قربانی کرد. مقتول فاطمه نام دارد و بعد از اینکه به دست امید به قتل رسید اموالش از جمله مقداری طلای وی توسط قاتل به سرقت رفت. دومین قتل نیز در آستانه اشرفیه اتفاق افتاد. امید در این قتل زنی به نام جلیله را در تاریخ 28 دی ماه سال 85 به قتل رساند و سپس پول و جواهراتش را به سرقت برد. چند ماه بعد امید از شمال کشور به کرج نقل مکان و این بار قتل ها را در این شهر آغاز کرد. سومین قربانی امید زنی به نام مبارکه است که در تاریخ 22 بهمن ماه سال 86 به قتل رسید و جسدش در مهرشهر کرج رها شد و اموالش به سرقت رفت. رقیه چهارمین قربانی این قاتل سریالی است که جنازه اش در هشتگرد پیدا شد. این زن در تاریخ 23 بهمن ماه سال 86 به قتل رسید.

وی در مورد پنجمین قربانی گفت؛ لیلا زن جوانی بود که قربانی امید شد و جسدش در کمال شهر کرج پیدا شد. او نیز مانند سایر مقتولان خفه و جسدش در کنار خیابان رها شده بود. ملیحه ششمین قربانی امید بود. او نیز زنی جوان بود که در تاریخ 24 اردیبهشت ماه سال گذشته کشته و جسدش در کمال شهر پیدا شد. فریده و مریم هشتمین و نهمین قربانی این مرد بودند که خردادماه سال گذشته به قتل رسیده اند. پیکر فریده اطراف فرودگاه پیام کشف شد. امید در ادامه قتل هایش به سراغ دختری به نام الهام رفت و به فاصله 19 روز از قتل فریده این دختر را از پا درآورد و جسدش را در کمال شهر رها کرد.

دهمین جنایت که باعث دستگیری امید شد قتل زنی به نام فرحناز بود که دوم تیرماه سال گذشته رخ داد و جنازه قربانی در قزل حصار پیدا شد.

نماینده دادستان ادامه داد؛ متهم ردیف دوم مریم معروف به ساحره متولد 1370 است. او از نظر دادسرا متهم به معاونت در هفت فقره قتل، شش فقره سرقت و مخفی کردن ادله جرم و لباس ها و وسایل شخصی مقتولان و مباشرت در 10 فقره فروش مال مسروقه است. ساحره همسر امید است و آنها با همدستی یکدیگر دست به این قتل ها می زدند. هر دو متهم به جرائم خود اقرار کرده اند و من به عنوان نماینده دادستان تقاضای اشد مجازات را برای آنها دارم.

وی ادامه داد؛ هیات محترم قضات، این دو متهم با اعمالی که مرتکب شده اند نه تنها نظم جامعه را برهم زدند بلکه باعث ایجاد ناامنی و رعب و وحشت در میان مردم شدند و به شدت اذهان عمومی را مشوش کردند. این پرونده یکی از معدود پرونده های بعد از انقلاب اسلامی است که تا این حد اذهان عمومی را جریحه دار کرده است به همین دلیل تقاضای مجازات سنگین متهمان را دارم.

بعد از نماینده دادستان، هیات قضات از اولیای دم مقتولان خواستند در جایگاه حاضر شوند و تقاضای خود را از دادگاه بیان کنند. تمامی اولیای دم درخواست صدور حکم قصاص کردند.

دفاعیات متهم

در ادامه امید متهم ردیف اول پرونده در جایگاه حاضر شد و به سوالات قضات پاسخ داد.

قاضی؛ در سوابق تو آدم ربایی هم نوشته شده است. در این باره چه می گویی؟

متهم؛ قبول ندارم. من آدم ربایی نکردم. پرونده یی که شما در مورد آن صحبت می کنید به اولین روزهایی که من به کرج آمدم برمی گردد. زنی را به عنوان مسافر سوار کردم. قرار بود او را به میدان کرج برسانم. مسیر را اشتباه رفتم. زن جوان به مردی تلفن کرد و گفت من او را به محل دیگری برده ام. من تلفنی با آن مرد صحبت کردم و توضیح دادم مسیر را اشتباه آمدم. بعد هم او را بردم و سر جای اول پیاده اش کردم. آن زن که خودش کارمند دادسرا بود از من شکایت کرد و من به مدت هفت روز بازداشت شدم بعد در حالی که به شدت بی پول بودم. از من 100 هزار تومان گرفت و رضایت داد.

قاضی؛ فرزند هم داری؟

متهم؛ همسرم باردار بود که در اداره آگاهی سقط شد.

قاضی؛ زمانی که قتل ها را شروع کردی یک سال بود که ازدواج کرده بودی چرا به همسرت خیانت کردی و سپس مرتکب 10 فقره قتل شدی؟

متهم؛ من سال 84 با ساحره ازدواج کردم. همسرم ر ا بسیار دوست داشتم و عاشقانه او را می پرستیدم. اما این اتفاقات اصلاً دست خودم نبود و از آنچه رخ داده است پشیمان هستم. ضمن اینکه آن زن ها خودشان همراه من می آمدند.

قاضی؛ به جای اینکه به مقتولان تهمت بزنی چرا از اولیای دم تقاضای بخشش نمی کنی؟

متهم؛ من واقعاً از این اتفاق ناراحتم و باور کنید دست خودم نبود. وقتی مرتکب قتل می شدم به آرامش می رسیدم.

قاضی؛ تو به 10 فقره قتل، اختفای جسد و سرقت اموال متهم هستی. اینها را قبول داری؟

متهم؛ قبول دارم مرتکب قتل شدم اما در مورد اختفای جسد باید بگویم من اجساد را مخفی نمی کردم اتفاقاً جایی رها می کردم که دیگران بتوانند پیدا کنند. در مورد سرقت هم خیلی از این زنان جواهرات نداشتند یا جواهرات بدلی داشتند.

قاضی؛ چرا زنان را می کشتی؟

متهم؛ هیچ چیز دست خودم نبود. من داروی اعصاب استفاده می کردم. الکل هم می خوردم. حالت عادی نداشتم و هر بار که قتلی انجام می دادم احساس آرامش می کردم.

قاضی؛ چرا از شمال به کرج نقل مکان کردی؟

متهم؛ می خواستم زندگی جدیدی را شروع کنم.

قاضی؛ تو یک سال قبل از آغاز این قتل ها زندگی جدیدی را با همسرت آغاز کرده بودی.

متهم؛ ساحره در این قتل ها نقشی نداشت او را 17 ماه بی گناه در زندان نگه داشته اند. من مهم نیستم اگر با اعدام من همه چیز درست می شود اعدامم کنید اما با ساحره کاری نداشته باشید. او زنی پاک است.

قاضی؛ پس چرا او بیشتر اوقات در خانه مادرت بود؟

متهم؛ با خواهرم درس کار می کرد. ساحره زن خوبی است و باز هم می گویم در این قتل ها نقش نداشته من وادارش می کردم که اجناس مسروقه را بفروشد. خواهش می کنم کاری با او نداشته باشید هر چه بود تقصیر من بود.

قاضی؛ مقتولان را چطور به قتل می رساندی؟

متهم؛ آنها را به عنوان مسافر سوار ماشین می کردم. بعد هم پیشنهاد می دادم به خانه ام بیایند. به جز دو نفر مابقی قبول کردند. چند ساعتی با هم در خانه بودیم و بعد من آرنج دستم را دور گردن آنها می انداختم و خفه شان می کردم. اما دست خودم نبود.

قاضی؛ مدعی هستی بیماری روانی داری، چطور می توانی ثابت کنی در حالی که پزشکی قانونی این ادعا را رد کرده است؟

متهم؛ من داروی اعصاب مصرف می کردم و همسرم را همیشه کتک می زدم، می توانید از همسایه ها بپرسید.

قاضی؛ از چه زمانی دچار بیماری اعصاب شدی؟

متهم؛ یک بار من را به جرم سرقت بازداشت کردند و در اداره آگاهی آنچنان مرا تحت فشار گذاشتند که قسمتی از سرم فرو رفت بعد از آن دچار تشنج و بیماری روانی شدم. البته از اینکه با همسرم بدرفتاری می کردم خوشحال نبودم و هر بار که این اتفاق می افتاد ناراحت می شدم اما چاره یی نبود من باید او را آزار می دادم تا راحت می شدم. هر چند در اداره آگاهی اعتراف کردم همسرم در این ماجرا نقش داشته اما این طور نبود و من به تنهایی مرتکب قتل شدم و ساحره هیچ نقشی نداشت خواهش می کنم او را آزاد کنید.

بعد از امید وکیلش در جایگاه حاضر شد و با این ادعا که متهم بیمار روانی است از دادگاه خواست در این خصوص تحقیقات بیشتری انجام بدهد.

اظهارات همسر قاتل

سپس متهم ردیف دوم در جایگاه حاضر شد. ساحره تمام مدت محاکمه صورتش را به طور کامل با چادر پوشانده بود اما وقتی در جایگاه حاضر شد قاضی عزیزمحمدی از او خواست چادر را کنار بزند تا آنها بتوانند هویت او را شناسایی کنند. او ابتدا مخالفت کرد اما امید به وی اجازه داد قسمتی از صورتش را نشان دهد.

ساحره درباره اتهاماتی که به او وارد شده بود، گفت؛ اتهامات را قبول ندارم. در تمام این مدت نمی دانستم همسرم چه می کند و پولی که به دست می آورد از چه راهی است. البته او من را وادار به فروش اموال مسروقه می کرد اما من نمی دانستم این اموال دزدی است. فکر می کردم آنها را از یک مالخر خریده است، نه اینکه خودش دست به چنین کاری زده باشد. امید هر بار که می خواست من را وادار به این کار کند به شدت کتکم می زد. من هم برای اینکه بتوانم از زیر کتک های او بیرون بیایم دست به چنین کاری زدم.

ساحره در مورد اینکه چرا ماه ها برای مهمانی به خانه مادر شوهرش می رفته و فرصت قتل را برای امید فراهم می کرده است، گفت؛ من به خواهر شوهرم درس می دادم. امید را هم دوست نداشتم. ضمن اینکه با عمه شوهرم که آرایشگر بود کار می کردم و پول به دست می آوردم تا کمک خرج مان شود. من حتی یک ریال از پول هایی را که از فروش مال های مسروقه به دست می آمد از امید نگرفتم.

وی در مورد اختلاف با شوهرش گفت؛ من و امید عاشقانه با هم ازدواج کردیم اما امید به قول هایی که به من داده بود عمل نکرد. او به من گفته بود اجازه می دهد درسم را ادامه دهم. اما بعد از ازدواج مان این اجازه را به من نداد و همین باعث دلخوری بین ما می شد. بعد از اینکه زندگی مشترک مان را آغاز کردیم متوجه شدم الکل مصرف می کند و هر بار که داروی جدید روانگردان وارد بازار می شد امید آن را می خرید و مصرف می کرد و از خود بیخود می شد. بیشتر اختلاف من و امید به خاطر همین دو مساله بود. این ناراحتی ها آنقدر در من زیاد شده بود که نمی توانستم تحمل کنم و دیگر امید را دوست نداشتم.

در این هنگام قاضی از او پرسید چرا همیشه خانه ات به هم ریخته بود. این به هم ریختگی آنقدر بود که ماموران در گزارش خود چندین بار به آن اشاره کرده اند. متهم گفت؛ خانه ما بیشتر یک خانه مجردی بود تا یک خانه مشترک. من بیشتر اوقات منزل مادر شوهرم بودم و به همین خاطر هم خانه مان به هم ریخته و نامرتب بود. امید همیشه خانه را کثیف می کرد. من به این موضوع شک نمی کردم. البته یک بار وقتی در شمال بودیم دختری را به خانه آورد و گفت این دختر می خواهد با ما زندگی کند. این مساله باعث شد درگیری شدیدی بین ما رخ دهد. وقتی ما درگیر شدیم امید آن دختر را از خانه بیرون کرد و همه چیز تمام شد. اما من مورد دیگری از امید ندیده بودم.

متهم در مورد قتل هایی که شوهرش در شمال کشور انجام داده بود، گفت؛ در آن زمان خانه مادرم در لنگرود بود و من در آستانه اشرفیه زندگی می کردم. امید هر روز صبح من را به خانه مادرم می برد و خودش سر کار می رفت. شب که می شد به دنبال من می آمد و با هم به منزل برمی گشتیم. من دیگر متوجه نمی شدم او در طول روز چه می کند و اگر هم کسی را می کشت نمی توانستم بفهمم. بعد از مدتی هم نسبت به او بی علاقه شدم و از او دوری می کردم و برایم اهمیتی نداشت چه می کند.

ساحره در مورد اعترافات اولیه اش که گفته بود اموال مسروقه را می فروخته و از قتل سوم متوجه ماجرا شده بود، گفت؛ این اعترافات من دروغ است. زمانی که امید را دستگیر کردند من به شدت دلم برایش سوخت. او در آستانه اعدام قرار داشت و به هر حال چون شوهرم بود تصمیم گرفتم کمکش کنم. فکر می کردم اگر این حرف ها را بزنم از جرم امید کم می شود. نمی دانستم خودم متهم می شوم و در مجازات او تاثیری نخواهد داشت.

بعد از پایان صحبت های ساحره قاضی عزیزمحمدی ادامه جلسه را غیرعلنی اعلام کرد. با این حال امید حاضر نشد در حضور همسرش در مورد اتهامات تجاوز به عنف به مقتولان و زنای محصنه صحبت کند و به همین دلیل ساحره به دستور قضات از دادگاه بیرون رفت. زمانی که اتهام هشت فقره زنای محصنه و دو فقره تجاوز به عنف به متهم تفهیم شد او ابتدا قبول نکرد و گفت؛ من با هیچ کدام از مقتولان رابطه جنسی نداشتم و هر آنچه در پرونده آمده دروغ است. مقتولان خود به خانه ام می آمدند و من آنها را وادار نمی کردم. این مرد در پایان جلسه با توجه به گفته های وکیلش بالاخره اتهامات خود را قبول کرد و گفت با مقتولان رابطه داشته اما هیچ کدام به زور نبوده است.

در پایان جلسه امید آخرین دفاعیات خود را مطرح کرد و گفت؛ اگر با اعدام من جامعه اصلاح می شود و نبود من همه چیز را درست می کند مرا اعدام کنید. اما می دانم این اتفاق نمی افتد. وی به عنوان آخرین خواسته گفت؛ من 17 ماه است در سلول انفرادی به سر می برم و حق تماس تلفنی با خانواده ام را هم ندارم. روزها بر من خیلی سخت می گذرد. تقاضا دارم من را از سلول انفرادی بیرون بیاورید.

ساحره نیز آخرین دفاعیات خود را مطرح کرد و گفت هیچ کدام از اتهاماتش را قبول ندارد. سپس هیات قضات (عزیز محمدی، بومی، سری، واعظی و محمدی کشکولی) وارد شور شدند و امید را به جرم 10 فقره قتل به 10 بار قصاص و به اتهام هشت فقره زنای محصنه و دو فقره تجاوز به عنف به یک بار اعدام در ملاءعام و به خاطر سرقت اموال مقتولان به سه سال حبس و 74 ضربه شلاق و رد مال محکوم کردند.

ساحره متهم ردیف دوم نیز به جرم فروش اموال مسروقه و همکاری با متهم ردیف اول به هشت سال حبس و 74 ضربه شلاق محکوم شد.

گفت وگو با متهم

در پایان جلسه محاکمه امید با همان آرامشی که در چهره داشت به سوالات خبرنگار ما جواب داد و درباره زندگی اش سخن گفت.

---

-در دوران کودکی کجا زندگی می کردی؟ آیا منطقه جرم خیز بود؟

نه، دوران خوبی بود. منطقه جرم خیز هم نبود. یک مکان کاملاً عادی بود.

-وقتی مرتکب قتل می شدی می دانستی مجازاتش چیست؟

نمی دانستم اگر زن ها را بکشم مجازات قصاص دارد.

-به نظر خودت چه ویژگی های شخصیتی داشتی که باعث شد به یک قاتل سریالی تبدیل شوی؟

من جوان خودخواهی نبودم اما دلم می خواست مثل دیگران همه آنچه را که دلم می خواهد به دست بیاورم.

البته تربیت خانوادگی درستی هم نداشتم. شاید بتوانم بگویم 50 درصد دلیل اینکه من قاتل سریالی شدم فقر بیش از حدم بود.

-در زمان کودکی هم همین طور بودی؟

ما خانواده فقیری داشتیم. مادرم در بیمارستان کار می کرد و هزینه زندگی را تامین می کرد. پدرم هم همین طور. اما آنها آنقدر فقیر هستند که وقتی برای دیدار من به زندان می آیند حتی 10 هزار تومان پول ندارند که به من بدهند خرج کنم. آنها هیچ وقت در زندگی نتوانستند به من کمک کنند.

-ماجرای اولین سابقه کیفری ات که مربوط به یک سرقت بود، چیست؟

کلاس پنجم بودم. دلم می خواست یک موتور داشته باشم اما پول نداشتیم. بعد هم سرقت کردم. وقتی سوار موتور می شدم خیلی لذت می بردم اما وقتی دستگیر شدم از مدرسه هم اخراجم کردند.

-تو چندین فقره سابقه کیفری داری به نظر خودت محیط زندان در قاتل شدن تو تاثیر داشت؟

بله، همین طور است. در زندان من هیچ چیز درستی یاد نگرفتم ضمن اینکه ترسم کاملاً ریخت. اما مهم تر از زندان، بیکاری و فقر بود که من را به این روز انداخت. بعد هم مدرسه بود. من در مدرسه هیچ چیز یاد نگرفتم.

-در مدرسه تنبیه هم می شدی؟

معلمم من را خیلی کتک می زد. او مرا با خط کش کتک می زد و من همیشه از معلمانم متنفر بودم. درس خواندن را دوست نداشتم. آنها مرا خیلی تحقیر می کردند.

- با ماموران پلیس برخوردی هم داشتی؟

من اصلاً از ماموران نمی ترسیدم و همیشه موفق می شدم آنها را گول بزنم. البته چند بار من را کتک زدند و من به همین دلیل همیشه با آنها بد بودم. یک بار دستگیر شدم. ماموران به من اتهامی وارد کردند که من آن کار را نکرده بودم. این اتفاق خیلی روی من تاثیر گذاشت و سعی می کردم جرمی را انجام دهم که پلیس نتواند آن را کشف کند و از این طریق انتقام بگیرم.

-زنانی که برای قتل انتخاب می کردی چه ویژگی هایی داشتند؟

آنها زنانی کاملاً معمولی بودند. معیار خاصی هم نداشتم. هر کس که سوار می شد من پیشنهاد می دادم. آنها برای عمل خلاف اخلاق می آمدند اما من برای قتل آنها را به خانه می بردم.

-در تمام این مدت که مرتکب قتل می شدی از چه چیزی می ترسیدی؟ پلیس، خانواده ات، قاضی یا همسرت؟

من فقط نگران بودم همسر و خانواده ام متوجه شوند. شاید اگر آنها می فهمیدند من به این کار ادامه نمی دادم و قتل ها متوقف می شد.

-شیرین ترین و تلخ ترین اتفاق زندگی ات چه بود؟

بهترین ترین اتفاق زندگی ام ازدواج با ساحره بود. من عاشق او هستم و تلخ ترین اتفاق زندگی ام همین پرونده است که پایانش برایم مشخص است.

-اگر آزاد شوی باز هم به آدم کشی ادامه می دهی؟

نه، فقط زندگی می کنم، حالا که به اینجا رسیدم می فهمم زندگی چقدر خوب است.

blueberry64 - ایران - تهران
آشغال عوضی. نقطه ضعفش همین زنیکه بیشعور دروغگوش هست خوبه از همین راه حالشو جا بیارن. جالبه حالا که به اینجا رسیده فهمیده چقدر زندگی خوبه!!
سه‌شنبه 10 آذر 1388

nokhod har ash - م - خ
جوانان بیست ساله مرتکب دهها قتل میشوند مصرف مواد مخدر و عدم رعایت حق دیگران بیداد میکند.جند درصد از اینجوانان تربیت حکومت اسلامی کاری که جوانان تربیت پهلوی در جنگ هشت ساله انجام دادند را انجام میدهند.شما بگویید
----------------
کاربر گرامی
لطفا نام شهر و کشور محل زندگی خود را بنویسید در غیر این صورت از درج نظرات شما در آینده معذور خواهیم بود.
با تشکر
سه‌شنبه 10 آذر 1388

vahid22 - آلمان - هامبورگ
من با اعدام یکباره اون مخالفم!!چون اینجوری خیلی خوشش میشه!باید یه راهی پیدا کرد اون ده بار بمیره و زنده بشه!!
سه‌شنبه 10 آذر 1388

ghandil-iran - ایران - تهران
آیا واقعا میشود حکم اعدام را برداشت؟ تکلیف مواردی مثل مورد فوق چیست ؟(اگر خودمان را جای خانوادهای این مقتولین قراربدهیم)
سه‌شنبه 10 آذر 1388

مسلمان ایرانی - ایران - شیراز
یکی از قدیمی ها می گفت تربیتی که شاه کرد ، نسل قبلی رو تحویل جامعه داد حالا نسلی که آخوندها تربیت می کنند به کجا خواهند رسید؟ نسل قبلی جنگیدند و کشور را از جنگ نجات دادند و دانشگاه ها و کارخانجات و.. ساختند ولی نسل امروزی....
سه‌شنبه 10 آذر 1388

baas - هلند - روتردام
این حکومت کثیف اسلامی فقط جنایتکار پرورش میده .
سه‌شنبه 10 آذر 1388

bahareiran - ایران - ایران
نمی دانستم اگر زن ها را بکشم مجازات قصاص دارد. .. توایران از بس زدن تو سر زن این یارو هم تقصیری نداشته همچین حرفی زده!!!!!!!!زنش هم بنظر من شریکشه که این همه اصرارداره بیگناهه
سه‌شنبه 10 آذر 1388

MIRZADEH E ESHGHI - آلمان - دوسلدورف
مدافعین حقوق بشر ومخالفان قانون اعدام. -سینه چاکان شجاعی ودارابی وو-کجان؟جیکشون در نمی یاد؟
سه‌شنبه 10 آذر 1388

neda85 - ایران - تهران
100 بار در ملا عام باید بهت تجاوز کنند نامرد
سه‌شنبه 10 آذر 1388

sama128 - ایران - شیرزا
این افراد کثیف باید سریعا اعدام شوند تا درس عبرتی شود برای ارازل و اوباش من وقتی قضیه پاکدشت را شنیدم که فردی که دوست بیجه آن قاتل کثیف کودکان به زندان محکوم و بیجه اعدام شد بسیار ناراحت شدم هر دو باید اعدام می شدند این عدالت نبود که اجرا شد ضمنا این فرد کثیف که این قدر خونسرد است که 10 انسان بی گناه را کشته باید به فجیع ترین حالت کشته شود تا مایه عبرت ارازل و اوباش و افراد کثیف گردد.
سه‌شنبه 10 آذر 1388

asir@.P - فرانسه - پاریس
وقتی ازدواج کردند همسرشان واقعا یک بچه بوده !!!سال 84خانم 14 سال و آقا 20 سال داشتند!!!...از این4سال 17 ماه زندانی بودند. یعنی از سال 84 تا اوایل سال 87 ایشان مرتکب 10 قتل شده اند!!!!باز هم باور نمی کنند که بیمار روانی هستند؟؟!!
سه‌شنبه 10 آذر 1388

ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو
چه کسانی این بیمار روانی را محاکمه میکند مضحک اینکه در کشوری که سران کثیف و بیمار جنسی خود دختر و پسر!!!! را تجاوز کرده و مورد ترانه بعد از تجاوز می کشند و اتش می زنند حالا این مرد را محاکمه می کنند که همگام با انهاست..چه دنیای کثیف و مسخره ای.
سه‌شنبه 10 آذر 1388

sa_soroush - ایران - تهران
توی این بلاهایى که از دوران بچگی تا بزرگسالی سرش اومده همون دستگیری توسط پلیس کافیه. معمولا آدم هایى که پاشون به کلانتری باز میشه چه گناهکار و چه بیگناه با استقبال گرم کتک و توهین و تحقیر و این اواخر هم تجاوز روبه رو میشن. یا معتاد میشن یا انتقام می گیرند. کاری که این آقا کرده انعکاسیه از یک جامعه مشکل دار و مریض. همه کسانی که باهاش از بچگی سر و کار داشتند مخصوصا معلمش تو این قتل ها باهاش شریک اند.
سه‌شنبه 10 آذر 1388

hamesheh bahar - انگلستان - لندن
نمی دانستم اگر زن ها را بکشم مجازات قصاص دارد!!!!مرتیکه کثافت مثلا حرف زده!! باید از اونجاش آویزان بشه تا شیر فهم بشه!!
سه‌شنبه 10 آذر 1388

parvaze ghasedak - آلمان - برلین
من هنوزم با اعدام مخالفم. اینو باید تو زندان نگاه دارن و حق ملاقاتی نداشته باشه. تو صحبت هاشم گفت که این چقدر ناراحتش می‌کنه. زندان برا همیشه. با اعدام که فقط یه لحظه‌ای میمیره
سه‌شنبه 10 آذر 1388

ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو
MIRZADEH E ESHGHI - آلمان - دوسلدورف . .. دلارا دارابی//که چپ دست بود و قاتل راست دست// و بهنود را با این بیمار جنسی که حاصل رژیم کثافت و اسلام ننگینت هست با انها مقایسه می کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ننگ بر تو وخاک بر سر المان که به تو جا داده.
چهار‌شنبه 11 آذر 1388

ARTEMIS-SW - سوئد - مالمو
ghandil-iran - ایران - تهران. دقت کنید اعدام یعنی چشم در برابر چشم ولی این به مفهوم بخشش نیست..جوانی چون بهنود شجاعی که در سن پائین کسی را کشت و اعدام شد می توانست در چند سال زندان ادب شود و فردی مفید..این شخص بیمار جنسی است و وجودش برای اجتماع خطرناک//که حاصل این رژیم جهل و جنون است//باید در زندان بماند تا ابد ولی از نیروی کار او در زندان می توان بهره برد...اما در مورد ملایان و کسانیکه دستشان بخون ملت اغشته است اعدام یک نعمت است حبس ابد با اعمال شاقه برای انان 100 برابر بدتر از اعدام است به امید انروز.
چهار‌شنبه 11 آذر 1388

MIRZADEH E ESHGHI - آلمان - دوسلدورف
این همه قاتل سریالی تووامریکا هم حاصل رژیم کثافت واسلام«ننگینمه»؟آلمان به من جا نداده.من درس خوندم وکار کردم ومالیات دادم ووو حق اقامتم کاملا قانونی قانونی قانونیه.پاسپورتم رنگش زرشکیه با نام نامی وطنم ایران .این هویت ملیم هم با شیر مادر به رگهام تزریق شده وبا جون از بدنم بیرون میره.پاسپورت ایرانیم هم از چهار لیتر خون بدنم برام با ارزشتره.به همین خاطر سرم بلنده که مثل«بعضی ها»برای گرفتن اقامت آسمون وریسمون به هم نبافتم وخالی نبستم وپاسپورت بی هویتی وآوارگی تو جیب وکیفم نذاشتم.دستمم هم جلوی دولت بیگانه وانواع واقسام گداخونه هاشون دراز نبوده.توچی پیر دختر؟
چهار‌شنبه 11 آذر 1388

farid abbasi - ایران - تهران
متاسفانه در قوانین ایران جای برای اقدامات تامینی و پیشگیرانه وجود ندارد.این در حالیست که کشورهای پیشرفته (از لحاظ قانونگذاری) با این اقدامات از وقوع بسیاری از جرایم جلوگیری بعمل می اورند(البته منظورم عدم وقوع جرم در این جوامع نیست بلکه به نسبت پیشرفتشان توانسته اند تا حدودی از بوجود آمدن جرایم جدید جلوگیری کنند) .در این کشورها با شناسایی علل و عوامل وقوع جرم و افراد مستعد انجام کارهای خلاف و حمایت از زندانیانی که آزاد میشوند و موارد دیگر در تلاش هستند که با اقدامات پیشگیرانه وقوع جرم را به حداقل برسانند تا اینکه بعد از انجام بزه به فکر پیداکردن افراد بزهکار باشند. اگر مصاحبه قاتل سریالی کرج را بخوانیم متوجه میشویم اولین جرم وی مربوط به دوران کودکی و زمانی که در مقطع دبستان بوده است اتفاق افتاده ،اگر در همان زمان که وی مرتکب جرم شد بجای اخراج از مدرسه و زندانی کردنش، با استفاده از اقدامات تامینی و پیشگیرانه مناسب میشد از بوجود آمدن چنین افراد خطرناکی برای جامعه جلوگیریبعمل آورد ، تا شاهد وقوع چنین جرایم وحشتناکی نباشیم.
چهار‌شنبه 11 آذر 1388

asir@.P - فرانسه - پاریس
عادت کردید به کشت و کشتار. من یکی از تو بکُشم تو یکی از من بکُشی و همین طور ادامه پیدا کند..... این کشتار کی تمام می شود؟! اعدام چه مشکلی را حل می کند جز تسکین روان های بیمارتر از قاتل؟!! این اشخاص باید مادام العمر در حبس باشند و برای جبران خسارتی که وارد کرده اند لااقل از نیروی آنها استفاده شود.
چهار‌شنبه 11 آذر 1388

Hoja Verde - ایران - تهران
من با اعدام در ملا عام کاملن مخالفم. این یعنی ترویج خشونت و وحشیگری و تخریب شدید روان مردم. کافیه یک بار نام ایران را در گوگل سرچ کنید ببینید همش عکس وحشیگری رژیم دجال در ملا عام میاد. حالا غربی ها چی در مورد ما فکر میکنند!!!
چهار‌شنبه 11 آذر 1388

kamia1 - المان - کلن
MIRZADEH E ESHGHI - آلمان - دوسلدورف! اونجائ ادم دروغگو
چهار‌شنبه 11 آذر 1388

MIRZADEH E ESHGHI - آلمان - دوسلدورف
دوست داری باور کن.دوست نداشتی به....
چهار‌شنبه 11 آذر 1388

mardawij - المان - دورتموند
mirzadeh e eshghi - المان - دوسلدورف - پاسپورت زرشکی . ای زررشک .
چهار‌شنبه 11 آذر 1388

blueberry64 - ایران - تهران
kamia1 - المان - کلن ** ببخشید کجا؟؟ P:-
چهار‌شنبه 11 آذر 1388

MIRZADEH E ESHGHI - دوسلدورف - دوسلدورف
مرداویج.ای ملعبه طنازک .دو کلام بوداز مادر شوهر.معلومه امثال تو واین ناناز از کلن به مخیله تون خطور نمی کنه که برای اقامت داشتن راه های زیادی غیراز کیس دادن .. وجود داره.چون خوتون اون کاره اید....آره دائی جون فدای رنگ« زرشکی »هویت ملیم.
چهار‌شنبه 11 آذر 1388

asir@.P - فرانسه - پاریس
اینکه در آن مملکت گل و بلبل زندگی نکنیم و طرفدار شیوه حکومت و قوانینش باشیم امری بسیار عجیب است و هیچ بهانه ای موجه نیست!درست فکر کنید یک جای کار می لنگد.
پنج‌شنبه 12 آذر 1388

+2
رأی دهید
-0

نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.